روایت شاهزاده ویلیام از آواز خواندنش با تیلور سویفت

«از خود بی‌خود روی صحنه رفتم و جایی در میان ترانه بون جووی، به خود آمدم»

شاهزاده ویلیام (راست) در سال ۲۰۱۳ همراه با تیلور سویفت (چپ) روی صحنه رفته تا همراه جان بون جووی (مرکز) آواز بخواند- Dominic Lipinski / POOL / AFP

شاهزاده ویلیام اذعان داشته است که در ضیافت کاخ کنزینگتون در سال ۲۰۱۳، «مثل یک توله سگ» به دنبال تیلور سویفت روی صحنه رفته تا همراه «جان بون جووی» آواز بخواند.

دوک کمبریج گفت هر وقت به یاد می‌آورد که در ضیافت شام «سِنتِر پوینت»، «از خود بی‌خود روی صحنه رفته» تا ترانه «زندگی در یک دعا» (‘Livin’ On A Prayer) را همراه این دو ستاره موسیقی بخواند، به خود می‌پیچد. 

شاهزاده ویلیام روز یکشنبه، ۵ دسامبر، در گفت‌وگو با پادکست «Fitness + Time to Walk» اپل، به شنوندگان گفت: «باور نمی‌کنم که واقعا دارم این قضیه را برای شما بازگو می‌کنم... به آن ضیافت رفتم و حضور جان بون جووی و تیلور سویفت مرا از خود‌ بی‌خود کرد.

«داخل [مهمانی] شدم، با همه ملاقات کردم، در این شب‌ها دست بسیاری را باید فشرد. سعی می‌کنم دلپذیر و گرم باشم. گاه آدم روز خوبی را پشت سر نگذاشته است و این رفتار قدری مشکل است.»

«وقتی نشستم تا نمایش جان بون جووی را تماشا کنم، فکر کردم: تمام شد. کارم را انجام دادم. یک دقیقه دیگر شام خواهم خورد و ممکن است با چند نفر هم چند کلمه حرف بزنم، و خب دیگر، وظایفم تا حدی به پایان رسیده است.»

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

اما شاهزاده ویلیام که هنگام اجرای برنامه در کنار سویفت نشسته بود، پیش‌بینی نمی‌کرد که قرار است چه وضعیتی روی دهد. پس از نخستین ترانه بون جووی، سویفت به سوی ویلیام برگشت.

«او دستش را روی بازویم گذاشت، به چشمانم نگاه کرد و گفت: یاالله ویلیام، برویم بخوانیم.»

او اذعان داشت: «تا امروز هم نمی‌دانم چه بر سرم آمد. واقعا، حتی الان هم از آنچه پس از آن رخ داد، به خودم می پیچم و نمی دانم چرا تسلیم شدم.»

«اما واقعا، اگر تیلور سویفت به چشمان آدم نگاه کند، بازوی آدم را لمس کند، و بگوید: "با من بیا"....، خب آدم هم مثل یک توله سگ بلند می‌شو و می‌گوید؛ آره، باشد، فکر خیلی خوبی است، دنبالت می‌آیم!»

«از خود بی‌خود روی صحنه رفتم و جایی در میان ترانه «زندگی در یک دعا»ی جان بون جووی، به خود آمدم.»

ویلیام در ادامه گفت: «با خودم فکر کردم: یعنی واقعا روی صحنه ایستاده‌ام و ترانه «زندگی در یک دعا» را می‌خوانم، آن هم جایی که حتی کلمات آن را نمی‌دانم؟»

اما دوک کمبریج از «استقبال» حضار متوجه شد که تا چه اندازه از این نمایش لذت می‌برند. 

«پس با خودم گفتم: خب، اگر آن‌ها تا  این حد لذت می‌برند، پس شب متعلق به آن‌هاست. چه اهمیتی دارد. نمی‌توانم آنقدر احمق باشم که آن را برای همه خراب کنم. پس باید سخت تلاش کنم و بعضی از کلمات [ترانه] را به‌خاطر بیاورم و تا جایی که می‌توانم، بخوانم.»

ویلیام اذعان کرد که به‌شدت عرق کرده بوده است: «سخت عرق می‌ریختم». او نمایشش را روی آن صحنه به یک «قو» تشبیه کرد.

او گفت: «تلاش می کردم ظاهرم را حفظ کنم، اما در باطن، پاهایم می لرزید»، و افزود که هرچند  به دلیل سخنرانی‌هایش، بسیاری از مردم تصور می‌کنند او روی صحنه باید آرام و راحت باشد، اما قبلا «آواز نخوانده بود.»

ویلیام بعد از گفتن این ماجرا افزود که هنگامی که زندگی شخصی را در چنین شرایطی قرار می دهد، «باید با جریان آن همراه شود.»

او گفت: «فکر می‌کنم ما در این زندگی به مرحله‌ای رسیده‌ایم که  خودمان را با دقت مدیریت می‌کنیم. مدام نگران آن هستیم که چه تصویری از خودمان در شبکه‌های اجتماعی می دهیم: «چه کسی، چه چیزی در مورد ما گفت؟ چه لباسی پوشیده‌ام؟ فشارهای بسیاری وجود دارد، اما فکر می‌کنم عیبی ندارد که آدم گاهی مسخره‌بازی دربیاورد.»

«عیبی ندارد، خودتان را بیش از حد جدی نگیرید و لحظاتی خودتان را رها کنید و بگویید: می‌دانی؟ عیبی ندارد.»

بیشتر از زندگی