«مهاجران آبان» بی‌پناه‌ترین مهاجران در تاریخ ۱۰۰ سال اخیر در ایران

ناشناس بودن و نداشتن چتر حمایتی مطبوعاتی و رسانه‌ای باعث می‌شود که این گروه نسبت به دیگر گروه‌های پناهجو در معرض خطر بیشتری باشند

مهاجران ایرانی جامعه‌ای ناهمگون، پراکنده و با عقاید متفاوت بر سر یک موضوع اشتراک نظر دارند: «مهاجر» تعریف کاملی از موقعیت آن‌ها نیست.

تخمین زده می‌شود بین دو تا سه میلیون ایرانی مهاجر در خارج از مرزهای ایران اقامت دارند. اگرچه بر سر تعداد این افراد توافق جمعی وجود ندارد و از جامعه ایرانیان خارج از کشور آمارهای دقیقی در دست نیست، نکته‌ای که اغلب این افراد و همچنین پژوهشگران علوم اجتماعی درباره آن هم‌نظرند، این است که کلمه «مهاجر» برای تعریف این گروه ناهمگون به‌اندازه کافی دقیق نیست.

مانند هر مفهوم مدرن دیگر در دو قرن اخیر، تعریف «مهاجرت» نیز با چالش‌های فراوانی روبه‌رو بوده است. در حال حاضر این کلمه تنها در حالت کلی می‌تواند نشان‌دهنده تغییر کوتاه یا طولانی محل زندگی باشد؛ بدون آنکه بر علت آن تغییر مکان دلالتی داشته باشد.

در تاریخ ۱۰۰ سال اخیر مهاجرت‌های اجباری در ایران، «مهاجران آبان» بی‌پناه‌ترین‌اند. اقلیت‌های جنسی و مذهبی هر کدام در سال‌های گذشته با ارتباط مستمر با نهادهای حقوق بشری توانسته‌اند سازوکار حمایتی درون‌گروهی خود را بسازند. پناهجویان سیاسی می‌توانند از حمایت معنوی همفکران خود که زودتر از ایران خارج‌ شده‌اند، بهره‌مند شوند. سایر گروه‌ها نظیر خبرنگاران، هنرمندان، فعالان کارگری و نویسندگان بنا به سابقه شغلی و فعالیت صنفی می‌توانند به‌نوعی از کمک‌های دیگر هم‌گروه‌های خود استفاده کنند اما «مهاجران آبان» که اغلب تنها به دلیل حضور در اعتراض‌های خیابانی و هراس از دستگیری به ترک سریع ایران مجبور شده‌اند، در روند پناهجویی با مجموعه‌ای از مشکلات درگیر می‌شوند که دلیل آن ناآگاهی از به فرآیندی است که بدون برنامه‌ریزی قبلی در آن گرفتار شده‌اند.

ناشناس بودن و نداشتن چتر حمایتی مطبوعاتی و رسانه‌ای باعث می‌شود که این گروه نسبت به دیگر گروه‌های پناهجو در معرض خطر بیشتری باشند.

برای آنکه مقایسه‌ای آگاهانه میان موج‌های مختلف مهاجرت ایرانیان به خارج از کشور داشته باشیم، باید یک قرن به عقب بازگردیم.

دولت، مرز و گذرنامه

مفهوم جدید «دولت سیاسی» و «مرزهای جغرافیایی» باعث شد رفت‌وآمد و سفر در کره زمین به ارائه اسناد شناسایی، اجازه سفر و اجازه اقامت منوط شود. آنچه در قرن بیستم تکامل یافت و امروزه به نام کارت‌شناسایی، گواهی ملیت، گذرنامه و ویزا می‌شناسیم.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

همین مفاهیم مدرن امروز هزاران پناهجوی ایرانی را پشت مرز کشورهای اروپایی در سرمای زمستان گیر انداخته است. کشورهایی که ورود ملیتی خاص به کشور خود را به گذراندن مراحل اداری فرسایشی و زمان‌بر منوط می‌کنند و اغلب اوقات بدون دلایل واضح، تقاضای سفر را تایید نمی‌کنند.

اگر مهاجرت ایرانیان را از ابتدای صدور مدارک شناسایی و اجازه سفر دنبال کنیم، در مجموع هشت موج مهاجرت در یک قرن گذشته را شاهد خواهیم بود.

پهلوی اول (۱۳۰۰ تا ۱۳۲۰)

 در این دوره با چندین نوع مهاجرت روبه‌روییم که تا امروز هم ادامه دارد. تغییر داوطلبانه مکان زندگی به دلایلی نظیر تحصیل، ازدواج، تجارت یا اهداف مذهبی.

عمده مهاجران این دوره دانشجویان بورسیه، تجار سنتی، افرادی با سابقه خانوادگی در کشورهای آسیای میانه یا کشورهای حاشیه خلیج‌فارس و مسافران مذهبی به عتبات عالیات به قصد «مجاورت مذهبی» بودند.

اگرچه «نفی بلد» در این دوره به‌عنوان مجازات رایج بود و تعدادی از افراد از محل زندگی خود تبعید شدند، گزارشی از تبعید گروهی سازمان‌یافته با فشار حکومت برای خروج از مرزهای ایران در دست نیست؛ اگرچه در داخل مرزها، جابه‌جایی اجباری صورت گرفته است.

دوران پهلوی دوم (۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷)

نمونه‌های اولیه مهاجرت به دلایل سیاسی به‌ صورت گسترده را در این زمان شاهدیم. موج مهاجرت خودخواسته، تحمیلی یا فرار اعضای حزب توده به شوروی سابق (جمهوری آذربایجان کنونی و سایر مناطق تحت سلطه شوروی کمونیست) یکی از برجسته‌ترین امواج این «مهاجرت بی‌بازگشت» بود. اگرچه معروف‌ترین تبعیدی این سال‌ها از میان مذهبی‌ها یعنی آیت‌الله خمینی، یک روحانی شیعه، بود.

تعداد دانشجویان ایرانی در خارج از ایران نیز به دلیل بهبود اوضاع اقتصادی، آسان شدن سفر و تشویق دولت به تحصیل و اعطای بورسیه‌های دولتی بسیار افزایش  داشت. با وجود این، در این سال‌ها هنوز مهاجرت‌های داوطلبانه بخش بیشتری از این «بیرون‌رفتگان» را نمایندگی می‌کردند.

جمهوری اسلامی ایران و طوفان انقلاب (۱۳۵۷ تا ۱۳۵۹)

اولین موج بزرگ قابل رصد مهاجرت ایرانیان به خارج از این کشور در سال ۱۳۵۷ اتفاق افتاد. پروازهای پشت سر هم خطوط هوایی در روزهای آخر سلطنت محمدرضاشاه در روزنامه‌های آن زمان بازتاب فراوان داشت. آنچه در ادبیات رسانه‌ای جمهوری اسلامی ایران از آن به‌عنوان «فرار طاغوتیان» یاد می‌شود، شامل کوچ اجباری هزاران نفر از اعضای خانواده سلطنتی، وابستگان آن‌ها، نظامیان و درجه‌داران و خانواده‌های آن‌ها بود؛ اما جمعیت بزرگ‌تر هنرمندان، اقلیت‌های مذهبی، دانشگاهیان و صاحبان صنایع بودند که اغلب بی‌آنکه «جرمی» مرتکب شده باشند، تنها با احساس خطر از سوی انقلابیون افراطی مسلمان، ایران را ترک کردند. وقایع چند سال بعد نشان داد که این احساس خطر بی‌دلیل نبوده است.

در این سال، با یک موج کوچک مهاجرت معکوس هم مواجهیم. برخی از افرادی که در دوران پهلوی ایران را به دلایل سیاسی ترک کرده بودند، با امید و به قصد مشارکت در تغییرات سیاسی به ایران بازگشتند.

جنگ و بحران بی‌جاشدگان داخلی (۱۳۵۹ تا ۱۳۶۸)

 بزرگ‌ترین موج مهاجرتی داخلی ایران در چند قرن اخیر و در جریان جنگ ایران و عراق اتفاق افتاد. به مدت هشت سال، میلیون‌ها ساکن مناطق مرزی ایران گاهی چند بار متوالی به ناچار محل زندگی خود را تغییر دادند.

از مهاجران سیاسی عقیدتی این دوره می‌توان با عنوان «جان‌به‌دربردگان» یاد کرد. افرادی که از زندان‌های منتهی به مرگ جمهوری اسلامی ایران واهمه داشتند، با وجود سختی و مشقت سفر در آن سال‌ها با توجه به جنگ، بسته بودن مرزها و مشکلات گرفتن ویزا، با پای پیاده و از کوه و کمر از ایران خارج شدند. مرزهای ایران و ترکیه در غرب و ایران و پاکستان در شرق دو راه خروج پرخطر مهاجران آن سال‌ها بودند.

تعدادی از این افراد با عنوان «سربازان فراری» هم پسران جوانی بودند که برای شرکت نکردن در جنگ به ترک اجباری ایران مجبور شدند.

قسمتی از این مهاجران اجباری نیز فعالان اقتصادی بودند که از ترس «بگیروببندهای گران‌فروش، محتکر، قاچاقچی ناشی از قانون مجازات اخلالگران در نظام اقتصادی» ایران را ترک کردند.

رکود اقتصادی و جمعیت جوان بیکار یکی از عجیب‌ترین موج‌های مهاجرتی کاری ایرانیان را سبب شد. برای چند سال، ژاپن بهشت بیکارهای ایرانی در دهه ۶۰ بود. هر چند آن فرصت هم به دلایلی از بین رفت.

در طول این سال‌ها، مهاجرت داوطلبانه دانشجویی و مهاجرت به قصد ازدواج یا پیوستن به خانواده همچنان در جریان بود.

پایان جنگ و دوره «سازندگی» ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۶

اگرچه طرفداران اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس‌جمهوری سابق ایران، بارها به مهاجرت معکوس افراد از جمله بازرگانان، به ایران در این دوره اشاره می‌کنند، فضای بسته سیاسی، فشار به روزنامه‌نگاران و نویسندگان، سانسور و خانه‌نشین کردن هنرمندان و مسائلی که به «قتل‌های زنجیره‌ای» ختم شد، باعث شد حتی افرادی که توانسته بودند دو دهه در فضای جمهوری اسلامی دوام بیاورند هم به فکر ترک ایران بیفتند؛ افرادی که دیگر به تغییر اوضاع در ایران امیدی نداشتند.

رویای امید و فرار مغزها (۱۳۷۶ تا ۱۳۸۸)

چند سال ابتدایی ریاست‌جمهوری محمد خاتمی در ایران و سیاست «از سروش تا گوگوش» همراهان مطبوعاتی او افراد مردد بسیاری را از مهاجرت دائمی از ایران منصرف کرد و تعدادی نیز دوباره به فکر بازگشت به وطن افتادند اما برای آن‌ها که چمدان‌هایشان را دم دست داشتند، به‌زودی مشخص شد که در هنوز بر همان پاشنه می‌چرخد.

در این سال‌ها افرادی از ایران مهاجرت کردند که در درجه اول به دنبال نجات جانشان نبودند بلکه می‌خواستند کیفیت زندگی‌ خود را بهبود ببخشند. این افراد با برنامه، به‌صورت تدریجی و با ویزاهای معتبر عموما دانشجویی، ایران را ترک کردند. اگرچه دادگاه‌های انقلاب با توقیف پاسپورت و ممنوع‌الخروج کردن به دلایل واهی یا بسیار پیش‌پاافتاده تعداد زیادی از افرادی که می‌توانستند قانونی از ایران خارج شوند، مرزهای ترکیه و دفاتر سازمان ملل و کمیساریای عالی پناهندگان روانه کرد.

بنا به گفته بسیاری از فعالان حقوق پناهجویان، «اخلال در سفر از راه ایجاد تنش با کشورهای مهاجرپذیر و سختی گرفتن ویزای قانونی» همیشه یکی از دلایل بالا رفتن آمار پناهجویان بوده است.

قراردادهای متقابل شغلی برای «ویزاهای کاری تبادل متخصصان حرفه‌ای» میان دولت جمهوری اسلامی ایران و دولت‌هایی که در ایران پروژه‌های اقتصادی داشتند، نمونه موفق کوتاه‌مدتی بود که از دست رفت.

در این دوره آغاز موج بزرگ مهاجرت «نخبگان» را شاهد بودیم که به «فرار مغزها» معروف شد. فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های تراز اول ایران دیگر برای ماندن در ایران انگیزه‌ای نداشتند. «رانت، رشوه، استخدام وابستگان دولتی و سهمیه‌دارها در کنار ستاره‌دار کردن و ممنوع‌التحصیل شدن دانشجویان نخبه» باعث شد پدیده فرار مغزها در ایران آغاز شود که هنوز هم ادامه دارد.

احمدی‌نژاد، روحانی، تحریم و سقوط اقتصادی (۱۳۸۸ تا ۱۳۹۶)

فرصتی که با هدر دادن درآمدهای بالای نفتی در دوره محمود احمدی‌نژاد از بین رفت، در دو دوره ریاست‌جمهوری حسن روحانی نیز ادامه یافت. اگرچه با «امضای برجام» اندک امیدی به رونق اقتصادی شکل گرفت، با روی کار آمدن دولت ترامپ در ایالات‌متحده و ادامه لجبازی‌های سیاسی علی خامنه‌ای، جمهوری اسلامی ایران به لبه پرتگاه «اقتصاد مقاومتی» رسید.

آمار بیکاران در این دوره حتی با دستکاری‌های فراوان به بالای ۱۴ درصد رسید.

در یک دوره ۱۰ ساله هزینه خانوارهای ایرانی ۲۲ برابر شد و نرخ تورم به ۴۱ درصد رسید. یک‌سوم روستاییان در فقر به سر می‌بردند و سرعت رشد خط فقر در این مدت بیش از ۲۷ برابر شد. به گفته رئیس وقت کمیته امداد، در سال ۱۳۹۰ پنج میلیون نفر از نیازمندان ایرانی برای گذران زندگی به خدمات کمیته امداد وابسته بودند.

 خیزش‌های مردمی، مهاجران آبان (۱۳۹۶ تا ۱۴۰۰)

بر اساس بررسی‌های مرکز پژوهش‌های مجلس، خط فقر خانوار‌های چهار نفره در شهر تهران، از ۲.۵ میلیون تومان در سال ۹۸ به ۴.۵ میلیون تومان در سال ۹۹ رسید؛ یعنی ۸۰ درصد افزایش یافت و ۱۵ میلیون نفر زیر خط فقر رفتند.

شرایط سخت اقتصادی نه تنها گزینه مهاجرت را از ذهن بسیاری از ایرانیان پاک کرد بلکه دیگر سفر هم به رویایی دست‌نیافتنی تبدیل شد. در این میان، در کنار پناهجویان سیاسی عقیدتی، اقلیت‌های مذهبی و جنسی، دو گروه جدید به صف آن‌هایی که ایران را برخلاف میل باطنی ترک می‌کردند اضافه شد: مخالفان مهاجرت و معترضان خیابانی.

در میان کسانی که با وجود بالا رفتن افسارگسیخته قیمت ارزهای خارجی و محدودیت‌های سفر هنوز می‌توانستند با ویزای کاری یا دانشجویی ایران را ترک کنند، دسته‌ای هم بودند که در سال‌های قبل با وجود داشتن امکان مهاجرت، در ایران مانده بودند. افرادی که شرایط عاطفی، خانوادگی، بیماری یا تعلقات دیگری آن‌ها را با تمام شرایط سخت اقتصادی باز هم به ماندن در ایران راضی کرده بود. دسته دیگر مهاجران اجباری بودند که اغلب تنها می‌توانستند خود را به کشورهای همسایه مانند ترکیه برسانند؛ شهروندانی عادی که در خیزش‌های اعتراضی دی‌ماه ۹۶ و آبان ۹۸ در خطر دستگیری بودند.

این دسته جدید از پناهجویان اغلب هیچ‌ سابقه فعالیت سیاسی نداشتند. در دهه ۲۰ عمر خود بودند و توان مالی محدودی داشتند. این افراد با تغییر قوانین پناهجویی در ترکیه با دشواری‌های فراوانی روبه‌رو شدند. در برخی موارد، ترکیه با وجود خطر زندان‌های طولانی‌مدت و اعدام آن‌ها را به ایران بازگرداند. دسته دیگری در مرز کشورهای دیگر با قول‌های بی‌اساس قاچاقچیان به دام افتادند و تعدادی دیگری در کشور ترکیه بدون آینده معلوم رها شدند.

مقصد مهاجران این دوره از کشورهای اروپایی به ترکیه تغییر کرده است. با اینکه در حال حاضر پناهجویانی نزدیک به یک دهه در این کشور بلاتکلیف مانده‌اند، هر روز به تعداد این افراد اضافه می‌شود. از طرفی امکان دارد دولت ترکیه علاوه بر ایجاد دیوار مرزی که در حال ساخت آن است، در سیاست روادید بین دو کشور نیز تجدیدنظر کند و آینده این افراد از آنچه اکنون است هم سخت‌تر شود.