«گلستانی از اقوام» در برابر «گلستان‌»های «پاسداران»

استان‌های محل سکونت اقوام کرد و بلوچ و عرب و لر در قعر جدول توسعه قرار دارند

علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی، در پاسخ به اظهارنظر رجب طیب اردوغان در مورد تنش میان ایران و جمهوری آذربایجان، نوشت: «ترس از اقوام، سهم حکومتی است که با داغ و درفش با آنان روبه‌رو می‌شود، نه ایران که گلستانی از اقوام است.» آیا ایران تحت جمهوری اسلامی واقعا گلستانی از اقوام بوده است؟ در ۴۳ سال گذشته چه بر سر اقوام ایرانی آمده است؟ آیا اقوام ایرانی خود را در چنین گلستانی می‌بینند؟

اخبار معمول «گلستان اقوام»

برای درک این «گلستان»، نخست باید به اخبار معمول و مربوط به اقوام ایرانی در بوق‌های تبلیغاتی رژیم (و نه حتی رسانه‌های منتقد) نگاه کرد. اخباری که در مورد کردها منتشر می‌شود، معمولا تیراندازی نیروهای نظامی به کولبران است که بسیاری از آن‌ها  در آن تیراندازی‌ها کشته می‌شوند. اخبار دیگر مربوط به قوم کرد، اعدام جوانان آنان با اتهامات امنیتی، و موشک‌باران محل‌های گردهمایی آن‌ها  در کردستان عراق است. 

اخبار سیستان و بلوچستان، شوهر دادن دختران کم سن و سال به علت فقر، کشتار جمعی و منفرد سوختبران، بازداشت و اعدام جوانان معترض، بحران آب، و محرومیت شدید است. در خوزستان که قوم عرب زندگی می‌کنند، آبی که هزاران سال برای کشاورزی و دامداری در اختیار آن‌ها  بوده است به دیگر نقاط کشور انتقال داده شد و پس از اعتراض، مردم عادی به گلوله بسته شدند. گرد و غبار دائمی و بیکاری و اعتصاب کارگران به خاطر پرداخت نشدن حقوق، بخش دیگری از اخبار خوزستان است. حساسیت حکومت روی ترک‌های ایرانی کمتر است، چون آن‌ها شیعه هستند. اما گروه‌هایی از ترک‌ها که خواهان خودگردانی هستند یا نگاهی به ترکیه دارند، مدام تحت نظرند و برایشان پرونده‌سازی امنیتی می‌شود. 

این رفتارها به سال ۱۴۰۰ محدود نمی‌شود. از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ سرکوب اقوام ایرانی در کنار سرکوب همه‌ ایرانیان آغاز شد. سرکوب‌هایی که در سال ۱۳۵۸ در ترکمن صحرا انجام شد، آن منطقه را چهار دهه در سکوت فرو برده است. اعدام‌های جمعی در کردستان قابل پاک شدن از خاطره‌ قومی آن‌ها  نیست. اعدام‌ها در خوزستان نیز در سال‌های اخیر شدت گرفته است.  

«گلستان اقوام» از زبان آمار و ارقام و شاخص‌ها

برای سنجش ادعای دبیر شورای امنیت ملی، کافی است به سراغ ارقام مقایسه‌ای میان ۳۱ استان کشور برویم تا ببینیم آیا واقعا همه اقوام ایرانی در گلستان زندگی می‌کنند. شمخانی احتمالا نام خیابان‌های گلستان در منطقه سلطنت‌آباد (که به درستی به پاسداران تغییر نام یافت) را که همکاران نظامی و امنیتی او همه در آن برج‌سازی و املاک دارند و منابع میلیاردی خود را در بانک‌های آن منطقه می‌گذارند و پول‌هاشان را از صرافی‌های آن محل به خارج می‌فرستند، با سراسر کشور اشتباه گرفته است. 

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

توسعه: در مطالعات مقایسه‌ای توسعه در سطح داخل کشور (که در ده‌ها مقاله منتشر شده است) استان‌هایی که اقوام کرد و بلوچ و عرب و لر در آن‌ها  زندگی می‌کنند، در قعر جدول توسعه قرار دارند. آذربایجان غربی (با ترکیبی از جمعیت کرد و ترک)، لرستان، کردستان، خراسان شمالی (با ترکیب قومی کردهای کرمانجی و ترکمن‌ها)، و سیستان و بلوچستان از حیث توسعه به ترتیب در رده‌های ۲۴، ۲۵، ۲۶، ۲۸ و ۳۰ در میان ۳۱ استان کشور قرار دارند. خراسان جنوبی و کهگیلویه وبویراحمد نیز در بسیاری از شاخص‌ها در قعر جدول‌ها قرار می‌گیرند. حکومت برخی از این استان‌ها  را رسما «محروم» حساب می‌کند (مثلا در اعزام پزشکان برای «خدمت در مناطق محروم» یا اختصاص لوازم التحریر برای دانش آموزان یا ارسال و توزیع بسته‌های کمک).

اگر توسعه استان‌ها  را در حوزه‌های مختلف مثل صنعتی، رفاه و خدمات اجتماعی، توسعه انسانی، ورزش قهرمانی، گردشگری، بهداشت و درمان (بیمارستان و آزمایشگاه)، تحصیلات عالی، و خدمات بانکی بررسی کنید، همه اطلاعات موجود، بر توسعه نایافتگی استان‌های مربوط به اقوام ذکر شده گواهی می‌دهند. توزیع امکانات و منابع در کشور همواره نامتوازن بوده است و در سال‌های اخیر نیز به ضرر اقوام ذکر شده، نامتوازن‌تر شده است.

توزیع منابع: داده‌های مرکز آمار ایران نشان می‌دهد که در سال ۱۳۹۸ از کل تولید کارگاه‌های صنعتی کشور، حدود ۷۹ درصد آن مربوط به ۱۰ استان تهران، خوزستان، اصفهان، بوشهر، مرکزی، هرمزگان، آذربایجان شرقی، البرز، خراسان‌رضوی، و قزوین بوده است و سهم ۱۰ استان گلستان (با شمول بر جمعیت ترکمن)، چهارمحال‌ و بختیاری، لرستان، اردبیل، خراسان ‌شمالی، خراسان‌ جنوبی، سیستان ‌و بلوچستان، کردستان، ایلام، و کهگیلویه‌ و بویراحمد تنها ۳.۳ درصد است.  شبیه به همین آمارها در مورد میزان سپرده‌های بانکی، بودجه‌های ملی اختصاص یافته، و دیگر اقلام ثروت وجود دارد. اکثر اقوام ایرانی (غیر از اقوام فارس و بخشی از ترک‌ها) در این ۱۰ استان کم‌برخوردار زندگی می‌کنند.

سرکوب مضاعف

حقوق همه شهروندان ایرانی به شکل مساوی در همه قلمروهای زندگی نقض می‌شود، اما اقوام ایرانی غیرفارس به دلیل تعارض سبک و سیاق زندگی آن‌ها  و مطالباتشان با حاکمان، همانند زنان، مسیحیان تبشیری، بهاییان، و همجنسگرایان، مضاعف سرکوب می‌شوند. اقوام ایرانی غیرفارس به دلیل باورمندی به مذهب تسنن (از سوی بسیاری از آن‌ها)، تفاوت زبانی، و اشتراک مذهبی و زبانی با کشورهای همسایه، مدام در معرض ظن و تردید و تهدید حکومت مرکزی و در شرایط امنیتی زندگی می‌کنند. شرایط امنیتی در شهرهایی مثل سردشت یا سراوان یا ماهشهر همیشه سختگیرانه‌تر از شیراز و اصفهان و مشهد و کرمان و یزد بوده است. به همین دلیل نیز حکومت در اعتراضات عمومی، جوانان این گونه شهرها را بدون تامل و اخطار به رگبار تیربار می‌بندد. 

ازخودقهرمان‌سازی

زبان مقامات جمهوری اسلامی ایران به هر مناسبتی که باز شود، از آن خودبزرگ‌بینی، خودحق‌پنداری، به خود مدال آویزان کردن و خودستایی بیرون می‌زند. کمتر حکومتی را در دنیای امروز می‌توان سراغ داشت که کمترین تخصص و کارایی و شایستگی و مقبولیت را با بیشترین ادعاها  و گنده‌گویی‌ها جمع کرده باشد. در این میان اهمیتی ندارد که رئیس جمهوری محبوب نظام قهرمان گاف دادن باشد، مثل دو نفر پنداشتن یک نفر (محقق یا مقدس اردبیلی) و خلط کردن طوطی و بوطی، یا اشتباهات از جنس اشتباهات مادر بیسواد نگارنده (لوکوموتیر به جای لوکوموتیو یا مگاواماتا به جای مگاوات). پول و قدرت که داشته باشید، دلالان و کارگزاران موسسه گالوپ و دانشگاه مریلند برای شما ارقام محبوبیت و مطلوبیت ۷۲ و ۷۸ درصدی می‌سازند و به خورد افکار عمومی می‌دهند.   

گلستانی که بر باد رفت

«گلستان اقوام ایرانی» (البته نه در مفهوم اقتصادی و سیاسی‌اش، بلکه به معنای اجتماعی‌ آن)، به معنای زندگی مسالمت‌آمیز اقوام در کنار یکدیگر و تمرکز بر اشتراکات ملی، در دوران شاهنشاهی محمدرضا پهلوی در اوج خود قرار داشت. در آن دوره هیچ محدودیتی از حیث اجتماعی و مذهبی بر اقوام ایرانی تحمیل نمی‌شد و مردم ایران در سراسر کشور با یکدیگر با روی باز برخورد می‌کردند. دولت-ملت مدرن به تدریج داشت جای قبیله‌گرایی را می‌گرفت. اقوام ایرانی در آن دوره به راحتی با یکدیگر وصلت خانوادگی برقرار می‌کردند و مرزهای مذهبی و قومی و زبانی مانع از اختلاط میان آن‌ها  نمی‌شد.

با سقوط حکومت پهلوی، تصور فعالان کرد و بلوچ و ترکمن و ترک و عرب این بود که زمینه برای خودمختاری یا خودگردانی آن‌ها و تدریس زبان قومی در مدارس‌شان فراهم شده است. اما حکومت شیعی با مشت آهنین همه این درخواست‌ها را سرکوب کرد. در آن دوره نیز همانند امروز، رهبران و فعالان سیاسی اقوام سخنی از تجزیه‌طلبی نمی‌گفتند، اما با اتهام تجزیه‌طلبی سرکوب می‌شدند.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه