«به جهان‌های چندلایه و موازی موراکامی احترام گذاشتم»

گفت‌وگوی اختصاصی ایندیپندنت فارسی با ریوسوکه هاماگوچی، برنده جایزه بهترین فیلمنامه جشنواره کن

گفتگوی آرش عزیری با ریوسوکه هاماگوچی، کارگردان ژاپنی - عکس از فانی ده گوویل / ایندیپندنت فارسی

وقتی کارگردانانی از یک کشور به شهرتی بسیار می‌رسند، طبعا به نفع سینمای آن کشور است؛ با این حال، درخشش نام آن‌ها می‌تواند باعث شود مطرح شدن چهره‌هایی جدید از آن کشور دشوار باشد. کمتر سینمادوستی است که نام دو کارگردان مشهور ژاپن، آکیرا کوروساوا و یاسوجیرو اوزو، را نشنیده باشد یا فیلم‌هایی چون «راشومون»، «هفت سامورایی»‌ یا «قصه توکیو» را نشناسد؛ اما همین مسئله باعث شده است که سایر چهره‌های درخشان عصر طلایی سینمای ژاپن، همچون ناروسه میکیو، کمتر شناخته شوند.

در سال‌های اخیر، جشنواره‌های سینمایی نیز بیش از همه به چهار کارگردان ژاپنی توجه نشان داده‌اند که به «چهار ک» معروف‌اند: کوره‌ادا هیروکازو (برنده نخل طلای جشنواره کن با «دزدان مغازه» در سال ۲۰۱۸)، کاواسه نائومی (که تا به حال هفت فیلم در کن داشته)، کیوشی کوروساوا و کیتاتو تاکه‌شی؛ اما در سال سینمایی ۲۰۲۱، شاید ورق بالاخره برگشته باشد.

این بار کارگردانی جوان از سرزمین آفتاب تابان ظهور کرده که موفق شده است انحصار «چهار ک» را بکشند و خود را به چهره خیزان سینمای ژاپن بدل کند: ریوسوکه هاماگوچی ۴۲ ساله. او در یک سال، در دو تا از سه جشنواره بزرگ سینمای جهان شرکت کرده و از هر دو با جایزه به خانه بازگشته است. او در جشنواره برلین، با «چرخ اقبال و خیال» خرس نقره‌ای هیئت داوران را که در واقع دومین جایزه بزرگ جشنواره است، فتح کرد و در جشنواره کن، با «ماشینم را بران» اقتباسی سه ساعته از یک داستان هاروکی موراکامی، مشهورترین نویسنده زنده ژاپنی، موفق شد جایزه بهترین فیلمنامه را برنده شود. البته او در کن دو جایزه دیگر هم گرفت: جایزه ویژه دوستی بین مذاهب و جایزه ویژه فدراسیون بین‌المللی منتقدان فیلم (فیپرسکی).

 

بابت اعطای این جایزه دوم نباید تعجب کرد؛ چرا که سخت بود در کن با منتقدان فیلم باشید و تحسین‌های مدام آن‌ها از هاماگوچی و فیلمش را نشنوید؛ انگار هر کس به شیوه خود با این فیلم عجین شده بود. بسیاری آن را شانس اصلی پیروزی نخل طلا می‌دانستند که در نهایت به فیلم غریب «تیتان» ساخته جولیا دوکورنائو رسید. فیلم هاماگوچی در جشنواره بوسان کره جنوبی که مهم‌ترین جشنواره شرق آسیا است، نیز نمایش داده شد تا او مهمانی ویژه باشد که آنجا کنار بونگ جون هو، برنده جایزه اسکار و نخل طلا با «انگل»، روی فرش قرمز جولان دهد.

در کنار اقبال جشنواره‌ها و منتقدان، این کارگردان می‌تواند به اقبال تجاری هم امیدوار باشد؛ به‌خصوص که هر دو فیلمش در برخی کشورها مثل ایتالیا نمایش داده شده‌اند و اکران آن‌ها در سایر کشورهای اروپایی و آمریکا هم پیش‌بینی می‌شود. ژاپن «ماشینم را بران» را به اسکار هم معرفی کرده است تا هاماگوچی شانس کسب مجسمه طلایی را هم داشته باشد.

هاماگوچی علی‌رغم جوانی، در سینما ید طولایی دارد. او در سال ۲۰۰۸، اولین فیلمش با عنوان «اشتیاق» را ساخت؛ فیلمی که در واقع پایان‌نامه کارشناسی‌ارشدش از دانشگاه هنر توکیو بود؛ اما سال ۲۰۱۵ بود که با فیلم پنج ساعته «ساعت خوش» که در جشنواره لوکارنو نمایش داده شد، نام خود را مطرح کرد. چهار بازیگر فیلم، با هم، جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره را گرفتند و خود او هم برای فیلمنامه «اشاره ویژه» دریافت کرد تا پدیده‌ای نوظهور باشد. در جشنواره سه قاره نانت، همان جایی که عباس کیارستمی روزی با «خانه دوست کجاست؟» از آن ظهور کرد، هاماگوچی بالن طلایی و جایزه مخاطبان را گرفت. مقصد بعدی طبیعتا کن بود؛ در سال ۲۰۱۸، او با «آساکو ۱ و۲» که اقتباسی از یک رمان ژاپنی است، به بخش مسابقه راه یافت. گرچه جایزه‌ای نگرفت؛ اما این‌ بارهاماگوچی با «ماشینم را بران» به موفقیتی رسیده است که او را در صف اول سینمای جهان قرار می‌دهد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

تجربه تماشای «ماشینم را بران» به خواندن کتاب‌های موراکامی بی‌شباهت نیست. برای من، آن سکونِ خلسه‌واری که در رمان‌های موراکامی وجود دارد، در ضرباهنگ آرام فیلم هم آمده است. (تیتراژ اولیه فیلم پس از حدود ۴۰ دقیقه ظاهر می‌شود) این را به هاماگوچی که گفتم، با مخالفت او روبه‌رو شدم؛ اما خود او از رابطه نثر موراکامی با فیلم‌برداری خودش درکی دیگر داشت و گفت همان‌طور که نویسنده ژاپنی صفحه به صفحه خواننده را به دنبال خود می‌کشد، او نیز تلاش کرده است پلان به پلان همین کار را انجام دهد؛ ضمن اینکه کوشیده به ساختار چندلایه و جهان‌های موازی سبک موراکامی احترام بگذارد و آن رمزوراز محوری قصه را حفظ کند.

با هاماگوچی در حاشیه جشنواره کن و از طریق مترجم ژاپنی به انگلیسی صحبت کردیم. معلوم بود که به سوال‌هایم خوب فکر می‌کرد و شمرده پاسخ می‌دهد؛ جوری که در جشنواره‌ای به شلوغی کن انتظار نمی‌رفت. انگار او هم در حرف زدن هم مثل فیلم‌هایش و مثل موراکامی، از جمله‌ای به جمله دیگر حرکت می‌کند تا ما را دنبال خود بکشد؛ و همین کیفیت‌ها هم باعث شده است این امکان را داشته باشد تا از بزرگ‌ترین کارگردانان مولف جهان شود.

مثل سایر مطالب «ایندیپندنت فارسی» برای پوشش جشنواره کن، این گفت‌وگو نیز با همکاری لیلا عمار، تهیه‌کننده، و فانی ده گوویل، عکاس، انجام شده است.

***

آرش عزیزی: شما در سراسر حرفه خود اقتباس‌های ادبی انجام داده‌اید. مثل آخرین فیلمتان در جشنواره کن: «آساکو ۱ و۲.» این‌بار سراغ هاروکی موراکامی بزرگ رفتید. چه چیزی باعث می‌شود جلب ادبیات شوید و مشخصا چه شد که از موراکامی سر درآورید؟

ریوسوکه هاماگوچی: در دست داشتن کار اصیل یک نویسنده عموما به من خیلی کمک می‌کند؛ چرا که ادبیات داستانی می‌باید باورپذیر باشد، جهانش ساختار داشته باشد و شخصیت‌هایی داشته باشد که مخاطبان باورپذیر و حقیقی بپندارند. به نظرم این سخت‌ترین بخش کار است. خودم که دارم داستان اصلی را می‌نویسم، باید دوباره و دوباره این کار را انجام دهم اما در رمان یا داستان کوتاه، نویسنده بی‌درنگ این را کار کرده است و این به من امکان می‌دهد سخت‌ترین روند را دور بزنم. این چیزی است که بابت آن خیلی قدردانم. نکته دیگر اینکه وقتی داستانی را می‌خوانم، گاهی اوقات مدام به این فکر می‌کنم که چطور می‌شود صحنه‌های واقع‌گرایانه آن را به فیلم سینمایی تبدیل کرد. ولی آدم باید جذب قلب داستان شده باشد تا بتواند آن را به فیلم تبدیل کند.

مثلا در «آساکو ۱ و ۲» صحنه‌ای است که دو مرد با چهره یکسان حضور دارند و من خیلی می‌خواستم این صحنه را فیلم بگیرم. فیلم ساختن از رمان‌های هاروکی موراکامی معمولا خیلی دشوار است؛ چون لایه‌ای از فانتزی و جهانی واقع‌گرا با یکدیگر ترکیب شده‌اند و باید یکی را از دیگری جدا کرد. اما در «ماشینم را بران» فقط موقعیت‌های واقع‌گرا داریم. فکر کردم که رانندگی ماشین و در شهر چرخیدن می‌تواند صحنه‌ای جذاب برای مخاطب باشد.

آرش عزیزی: این مرا به سوال بعدی می‌برد. نثر موراکامی نوعی سکون دارد که شما به نظر سعی کرده‌اید با ضرباهنگ آرام فیلم آن را اقتباس کنید و از این نظر تحسین شده‌اید. هواداران موراکامی کمی دیوانه‌ (با خنده) و خیلی حساس‌اند اما به نظر می‌رسد واکنش‌های اولیه‌ آنان به فیلم مثبت بوده است. در مورد چگونگی اقتباس سینمایی نثر موراکامی و آن سکونی که دارد، چه فکری کردید؟ آیا اقتباس‌های قبلی از آثار او را تماشا کرده بودید؟ مثلا فیلم کره‌ای «سوزاندن» را؟

ریوسوکه هاماگوچی: من در نثر موراکامی نه سکون یا سکوت که نوعی جریان می‌بینم که باعث می‌شود حتی اگر خیلی طرفدار ادبیات نباشید، آن را راحت بخوانید و از صفحه‌ای به صفحه دیگر بروید. به نظرم این سهولت به این دلیل است که خواننده به اتکا به قوه تخیل خود نیازی ندارد. موراکامی بار را از دوش تخیل برداشته است و به خواننده امکان می‌دهد آن چیزی را که او به‌راحتی تشریح می‌کند، تصور کند و در این شرح ساده، نوعی رمزوراز داریم که به میان می‌آید تا جایی که کل داستان به حل این راز می‌پردازد و همه‌چیز در متنی بسیار سیال بافته می‌شود.

کاری که من سعی کردم در اقتباس موراکامی انجام دهم همان کاری است که با «آساکو ۱ و ۲» هم انجام دادم. سعی کردم آن جریان صفحه به صفحه موراکامی را پلان به پلان در اقتباس سینمایی اجرا کنم. می‌خواستم مخاطب تجربه‌ای بدون تنش داشته باشد و به‌راحتی از یک پلان به پلان بعدی حرکت کند.

در «ماشینم را بران» خیلی صحنه‌ها در ماشین فیلمبرداری می‌شد و این به حرکت از پلان به پلان کمک زیادی کرد.

آن رمزوراز قصه‌های موراکامی که از آن صحبت می‌کردم، اینجا در آن چیزی بود که از زن مرده داستان برجای مانده است. انگیزه مخاطب برای تماشای ادامه فیلم هم همین است. در تبدیل یک داستان کوتاه به یک فیلم بلند، من به ساختار داستان‌های بلند موراکامی احترام گذاشتم؛ یعنی به همان جهان چندلایه که در آن ترجمه یک جهان به درک جهان دیگر کمک می‌کند. جهان‌هایی با هم موازی داریم و از یکی به دیگری می‌رویم. در این فیلم، قصه «عمو وانیا»ی چخوف این نقش را دارد و از طریق آن است که می‌توان متوجه داستان فیلم شد.

من فیلم «سوزاندن» را دیدم و به نظرم فیلم خوبی بود. اما نیازی نبود چیزی از لی چان دونگ [کارگردان «سوزاندن»] برداشت کنم. خودم با موراکامی رابطه‌ای داشتم و به شیوه‌ای شخصی به او پرداختم نه با رونوشت از بقیه.

آرش عزیزی:‌ موراکامی در سراسر جهان شناخته شده است. در خود ژاپن چطور؟ نویسندگانی که به شهرت جهانی می‌رسند، اغلب با کشور خود رابطه‌ای دشوار دارند. انتظار دارید در ژاپن و مخاطبان ژاپنی چه برخوردی کنند؟

ریوسوکه هاماگوچی: موراکامی در ژاپن نویسنده‌ای بسیار ویژه است؛ کسی که ادبیات خالص می‌نویسد و همچنان میلیون‌ها نسخه رمان می‌فروشد. در ژاپن ما عادت داریم وقتی هنرمندی یا نویسنده‌ای در خارج از کشور محبوب شد، با خودمان بگوییم: «اگر اینقدر محبوب است، لابد کارش خوب است.» یعنی باعث می‌شود محبوبیتشان در خود ژاپن هم تقویت شود.

«ماشین مرا بران»‌ اثر معروفی نیست؛ چون یک داستان کوتاه از یک کتاب است. مثلا مانند کتاب معروف «چوب نروژی» نیست. اما خوب به‌هرحال خیلی ژاپنی‌ها شاید به این دلیل که اقتباسی از اثر موراکامی است، به دیدن فیلم بیایند و این در اینکه تهیه‌کنندگان من از فیلم پشتیبانی کنند، نقش داشت.

آرش عزیزی: شما در چند سال گذشته به موفقیتی عالی رسیده‌اید. این دومین فیلمتان در جشنواره کن در سه سال اخیر است. به کسب جایزه امیدوارید؟ آینده حرفه سینمایی‌ خود را چطور می‌بینید؟ قدم بعدی شما چیست؟

ریوسوکه هاماگوچی: در مورد جایزه روحم هم خبر ندارد. چون خودم تجربه حضور در هیئت داوران را دارم و می‌دانم که نتیجه هیچ‌وقت معلوم نیست. بعضی مواقع فیلمی نزد بینندگان خیلی محبوب است اما هیئت داوران انتخاب دیگری دارد. اصلا خبر ندارم. اما چون در بخش مسابقه است، می‌دانم که امکانش هست اما اصلا به چنین چیزی فکر نمی‌کنم.

بردن جایزه فقط یک چیز را عوض می‌کند و آن واکنش دیگران به فیلم است. من خودم می‌دانم که با این فیلم چه کرده و چه نکرده‌ام و در ذهن من چیزی عوض نمی‌شود. در نتیجه اصلا به جایزه فکر نمی‌کنم.

و اما در مورد برنامه‌های آینده...«ماشینم را بران» در واقع تکمیل تمام کارهایی است که تاکنون انجام داده‌ام. به نوعی خلاصه‌ای است از اقدام‌هایم تاکنون و حالا می‌خواهم مسیرم را عوض کنم و کاری کاملا متفاوت انجام دهم. موضوعی است که به آن علاقه دارم و برای شروع می‌خواهم یک مستند در مورد آن بسازم. فعلا همین!

بیشتر از فیلم