نگاهی به مستند نوید افکاری:‌ گردنی برای طنابشان

تنها انتقادی که می‌توان به این مستند داشت، این است که شرح ماجرای قتل «حسن ترکمان» شکافته نمی‌شود

نام نوید افکاری پس از دستگیری‌اش سر زبان‌ها افتاد، اما پس از اعلام حکم اعدامش، شهرتی جهانی یافت - تصویر از حساب توییتر @UnitedForNavid

غلامرضا تختی، مشهورترین کشتی گیر ایرانی، نخستین کسی بود که از سوی مردم لقب «جهان پهلوان» گرفت، و نوید افکاری دومین کسی شد که مردم این لقب را به او دادند. اگر تختی به دلیل خوی و خصلت انسانی و بالارفتن از سکوی قهرمانی در جهان این لقب را گرفت، نوید افکاری به دلیل همان خوی و خصلت مردمی و بالا رفتن از سکوی اعدام به این لقب مفتخر شد. 

ساختن فیلم مستند خوب دشوارتر از گونه‌های مختلف فیلم‌های داستانی است. زیرا فیلم داستانی، حتی اگر بر اساس و برگرفته از واقعیت باشد، باز سرانجام حاصل ذهن خلاق فیلم‌نامه‌نویس آن است و دیگر عوامل ساخت و تولید آن. هر چند بسیاری از فیلم‌های مستند هم دارای فیلم‌نامه هستند، اما فیلم‌ مستند بیش از آن که متکی به خلاقیت نویسنده برای خلق شخصیت‌ها باشد، صرف جریان کلی اثر می‌شود. داوید کافمن که بعدها نام هنری ژیگا ورتوف (فرفره‌‌چرخان) بر خود نهاد، از نخستین مستندسازان جهان است که در اوایل قرن بیستم در شوروی سبک سینما واریته (سینما حقیقت) را ابداع کرد و فیلم مستندی هم به همین نام ساخت. این نوع سینما، سینمایی است که دکوپاژ قبلی ندارد، و نیز بدون صحنه‌بندی است و غیردراماتیک و غیرروایی محسوب می‌شود. این سبک فیلمسازی، که برخی آن را گونه‌ای از سینمای سیاسی می‌دانند، تلاش می‌کند به واقعیت وفادار بماند. ژان روش مانند ژیگا ورتوف آن را «سینما واریته»  می‌نامد، اما اریک بارنو  آن را «سینمای سرراست»، و  بیل نیکولز آن را «سینمای تعاملی»،  و بعدها «مشارکتی» نامیده‌ است.

هدف این گونه «مستند»، آن است که واقعیت و حقیقت از طریق مشارکت بین مستندساز و افراد دخیل در ماجرا کشف شود. شاید بگویید هدف همه‌ فیلم‌های مستند کم و بیش همین است. این سخن پربیراه نیست، اما سبک سینمای «سینما واریته» مملو است از مصاحبه و گفت‌وگوی مستقیم افراد رو به دوربین و این موضوع پرده‌پوشی نمی‌شود؛ یعنی مصاحبه شونده می‌داند که سخنانش دارد ضبط می‌شود که در مستندی پخش بشود و بین مصاحبه‌شونده و فیلم‌ساز تعامل و مشارکت برقرار است و حقیقت در این میان پیدا می‌شود و موضوع و واقعیت افشا.

از زیرسبک‌های دیگر سینمای مستند، سبک و گونه‌ مستند زندگی‌نامه‌ای است. یعنی زندگی شخصی مشهور در زمینه‌های مختلف ورزشی، هنری، سیاسی...، دست‌مایه ساختن فیلم مستندی می‌شود تا آن چهره بهتر شناخته شود و زوایای بیشتری از زندگی او شفاف‌سازی شود و حقیقت تازه‌ای از آن بیرون بزند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

به شکل دیگری، اگر از نظر مضمونی و نه شکلی، بخواهیم به سینمای مستند حقیقت نگاه کنیم، مستندهایی است که جنایت یا حادثه و موضوع مهمی را دست‌مایه خود قرار می‌دهد و تلاش می‌کند با افراد درگیر در آن ماجرا، حقیقت را نمایان کند و بیننده را به قول ارسطو، به «کاتارسیس» برساند.

مستند نوید افکاری که در صدای آمریکا پخش شد، در تقسیم‌بندی کلی به سینمای «مستند حقیقت» یا «واریته» تعلق دارد که قصد دارد زندگی قهرمانی را از تولد تا مرگ ترسیم کند و با صداهای خود او و مصاحبه حضوری با مادرش، بهیه نامجو، و صدای زندانی شاهین ناصری که به سود نوید شهادت می‌دهد و یکی از شکنجه‌هایی را که خود شاهد آن بوده است، بیان می‌کند، یا حرف‌های خود نوید و برادرانش، وحید و حبیب، موضوع قتل «حسن ترکمان» را بشکافد. 

در واقع ما با «سینما حقیقت»ی روبه‌رو هستیم که هم گونه‌ زندگینامه است، که زندگی نوید افکاری را به عنوان ورزش‌کار پی‌می‌گیرد و با دوستان ورزشکارش گفت‌وگو می‌کند، و هم گونه‌ «مستند ماجرایی» است، که ماجرای قتل «حسن ترکمان»، بسیجی‌ای که کارمند حراست شرکت آب و فاضلاب کازرون بود، را می‌شکافد. 

هرچند نام نوید افکاری پس از دستگیری‌اش سر زبان‌ها افتاد، اما پس از اعلام حکم اعدامش، شهرتی جهانی یافت و از دونالد ترامپ، رئیس جمهوری وقت آمریکا، تا انواع شخصیت‌های هنری و ورزشی، مانند نازنین بنیادی یا براندون اسلی، فرانک اشتبلر، سالی رابرتز، باجرانگ پونیا و همسرش سانگیتا فوگات، به پویش حمایت از نوید افکاری پیوستند. دیوی کربی (رئیس کمیته علمی اتحادیه جهانی کشتی) و پیتر تائوبه (قهرمان جوجیتسوی جهان) نیز خواستار لغو حکم اعدام افکاری شدند، و کارزار «اتحاد برای نوید» توانست بخش وسیعی از ورزشکاران و کشتی‌گیران را برای درخواست لغو حکم اعدام او متحد کند. اما با تمام این تلاش‌ها، نوید افکاری را اعدام کردند تا بگویند ما به حرف هیچ‌کس گوش نمی‌دهیم و وقتی شهروند ایرانی قابل معامله نیست و نمی‌شود از راه او کاسبی کرد، جانش را می‌ستانیم. 

مستند «نوید افکاری» ساخته مسیح علینژاد به خوبی توانسته است بخش مربوط به زندگی و شخصیت نوید افکاری را پوشش دهد. از المپیک شروع می‌کند و می‌کوشد تا زندگی نوید و خانواده‌اش را از کودکی پی بگیرد و نیز به اعدام او و واکنش‌های پس از اعدام بپردازد، بی آن که قصد داشته باشد ناله‌های مادری داغ‌دار را دلیلی برای حقانیت نوید جلوه دهد.

تنها انتقادی که می‌توان به این مستند داشت، این است که شرح ماجرای قتل «حسن ترکمان» شکافته نمی‌شود و ما دقیقا نمی‌دانیم چه اتفاقی افتاده است و قاتل احتمالی او کیست و آیا قاتل اصلی دستگیر شده است؟ آیا تصفیه حساب داخلی بین نیروهای امنیتی بوده است؟ می‌توان پذیرفت سایه‌ سنگین و مرگ‌آور نظام جمهوری اسلامی ایران اجازه نمی‌دهد مستندسازی بی‌طرف این فیلم را از داخل ایران بسازد و تا جمهوری اسلامی در آن سرزمین برقرار باشد، نمی‌توان چنین مستندی ساخت. همین مقدار که این مستند نشان می‌دهد، حاصل فداکاری انسان‌های مختلفی است که جان خود را به دست گرفته‌اند تا خون مظلومی پایمال نشد.

همان‌طور که جمله‌ای از روح‌الله زم بر سر زبان‌ها افتاد، آن‌جا که در مصاحبه‌ امنیتی خود با مجری برنامه بیست و سی گفت: «شما می‌گویید اغتشاشات، ما می‌گویم اعتراضات»، این جمله از نوید افکاری هم زبانزد و جاودانه شد: «برای طناب دارشان به دنبال یک گردن می‌گردند.»

بیشتر از فیلم