روابط جمهوری اسلامی و طالبان به چه سمت و سویی خواهد رفت؟

چهار نوع سیاست بر اساس چهار نوع مواجهه با دولت طالبان

محمدجواد ظریف در حال استقبال از طالبان در تهران-TASNIM NEWS / AFP

در روزگار ما دو ویژگی «ارزش قائل شدن برای برندگان قدرت به هر وسیله» و «تنفر از غرب و آمریکا» انسان‌ها را به افرادی قسی‌القلب و بی‌تفاوت در برابر جنایت و بی‌رحمی تبدیل می‌کند. برای پرستندگان قدرت، اهمیت ندادن به وسیله کسب قدرت آن‌ها را تا بدانجا می‌کشاند که سفاک‌ترین موجودات عالم یعنی طالبان را که قاتل دختربچه‌های دبستانی، دانشجویان دانشگاه (بمب‌گذاری در دانشگاه کابل را با ۱۲ کشته و ۴۰ مجروح) و هزاران تن از مردم مزارشریف‌اند یا اسلام‌گرایان شیعه برگزارکننده مراسم دولتی عاشورا با ده‌ها هزار قتل و اعدام را تمجید و ستایش می‌کنند. تنفر از آمریکا این گرایش را تقویت می‌کند و جنگجویان طالبان به دلیل مبارزه با آمریکا (در کنار هزاران جنایت دیگر) در عداد شهدا و مجاهدان در راه خدا قلمداد می‌شوند. طرفه اینجا است که ستایش‌کنندگان روزی اصلاح‌طلب یا دموکرات معرفی می‌شدند. در میان ستایش‌کنندگان اسلام‌گرایان و اسلام‌گرایی طیف متنوعی از گرایش‌ها دیده می‌شود.

آنچه از این ستایش‌ها مهم‌تر است، این است که مواضع متفاوت مقا‌م‌های جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با طالبان به کدام سیاست‌ها در برابر این گروه و دولت آن‌ها منجر می‌شود. در این نوشته به تبیین چهار نوع سیاست شامل به رسمیت شناختن، همکاری امنیتی/اقتصادی، تسهیل ورود به روابط چندجانبه و هم‌پیمانی بر اساس چهار نوع مواجهه با این گروه که بر اریکه‌ قدرت تکیه زده است، می‌پردازم.

نصرت خدا برای طالبان: به رسمیت شناختن

مولوی عبدالحمید، امام‌ جمعه زاهدان که بیشتر در کنار جریان اصلاح‌طلب حکومتی می‌ایستاد و در سال ۱۳۹۳ به عنوان «تلاشگر حقوق بشر» از کانون مدافعان حقوق بشر جایزه‌ گرفت و در مواردی از حقوق اهل سنت دفاع می‌کرد، در مورد طالبان می‌گوید: «پیشروی‌های گسترده و سریع طالبان که بخش‌های زیادی از افغانستان را به تصرف خود درآوردند بیانگر این است که این حرکت ریشه مردمی دارد و از نصرت خدا و حمایت‌های مردمی برخوردار است.» (تابناک ۲۲ مرداد ۱۴۰۰) این نصرت خدا البته اعدام جمعی کماندوهای ارتش افغانستان بعد از تسلیم شدن، ازدواج اجباری دختران مردم با سربازان طالب و اقدام‌های خشن و سبعانه‌ای که آن‌ها قبلا مرتکب شدند و بعدا نیز مرتکب خواهند شد را هم شامل می‌شود.

او پس از استقرار حکومت طالبان در کابل به آن‌ها تبریک گفت: «پیروزی بزرگ و چشمگیر طالبان که نتیجه جهاد، شهادت و صبر در راه حق در مقابل اشغالگران متجاوز و دولت دست‌نشانده و ناکارامد و غرق در فساد بود، برای امارت اسلامی، علمای بزرگوار و عموم ملت غیور و مجاهد افغانستان قابل تبریک و تهنیت است.» این پیام نشان می‌دهد که علمای اهل سنت منطقه از درندگی و سبعیت طالبان حمایت می‌کرده‌اند. حتی یک انتقاد از طالبان از آن‌ها شنیده نشده است. تبریک مولوی عبدالحمید نشان می‌دهد که او طالبان را در سال‌های ۱۹۹۴ تا ۲۰۰۱ در کشتار جمعی و سبعیت کارامد می‌دانسته‌ است. عبدالحمید در بیعت ۱۴۰۰ از عضو هیئت مرگ، ابراهیم رئیسی، حمایت کرد. این نوع برخورد با طالبان منطقا به رسمیت شناختن این گروه منجر می‌شود. مقام‌های جمهوری اسلامی در این امر هنوز هم‌صدا نیستند.  

درایت طالبانی

یکی از وزرای دولت خاتمی، در توییتی طالبان را موقعیت‌شناس و بادرایت توصیف کرده و کشته‌های آن‌ها را شهید خوانده است. برای او تاریخ طالبان از ۲۰۰۱ آغاز می‌شود که با آمریکا در حال جنگ بودند و گویی هفت سال کشتار جمعی و اسیر گرفتن زنان و راهزنی و نابودی میراث فرهنگی در دورانی که سربازان آمریکایی در افغانستان نبودند، رخ نداده است. این چنین تنفری می‌تواند افراد را از دیدن واقعیات محروم کند. اسلام‌گرایان تنها کسب قدرت و تنفر از غرب را سرلوحه‌ کار و فکر خود قرار می‌دهند و برای آن‌ها ارزش دیگری در دنیا وجود ندارد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

شگفت‌انگیز است که کسانی که در مورد کشته شدن اعضای خانواده‌ امام سوم شیعیان مرثیه‌سرایی می‌کنند و کتاب می‌نویسند، در مورد کشتار و زخمی کردن صدها دختربچه به جرم مدرسه رفتن سکوت کرده و بی‌تفاوت‌اند. ضدآمریکایی بودن طالبان این‌گونه سبعیت‌ها را برای اسلام‌گرایان ایرانی از شیعه تا اهل سنت توجیه می‌کند. این‌گونه ستایش‌ها از طالبان نشان می‌دهد که تنفر از آمریکا می‌تواند انسان‌ها را تا چه درجه‌ای از بی‌اخلاقی سقوط دهد. لابد کشتن دخترانی که به مدرسه می‌روند هم کمال موقعیت‌شناسی و درایت بوده است چون از مقاومت عمومی در برابر این سلاخان پیشگیری می‌کرده است. همچنین کشتار‌های دی ۹۶ و آبان ۹۸ از درایت رژیم خامنه‌ای حکایت می‌کند چون با این کشتارها حکومت روحانیون در ایران تداوم پیدا می‌کند. بنا بر این دیدگاه، نه تنها دولت طالبان به رسمیت شناخته می‌شود بلکه دوست و همکار جمهوری اسلامی در حوزه‌های اقتصادی و امنیتی خواهد بود و باید زمینه‌های همکاری بیشتر با آن‌ها فراهم شود.  

امارت اسلامی افغانستان

در چارچوب حکومت جهانی اسلام یا خلافت اسلامی، افغانستان یکی از بلاد یا امارات اسلامی است. بدین ترتیب اگر طالبان این کشور را به سلطه درآورد و بر خلاف سال ۱۹۹۸ دیپلمات‌های «ام‌القرای جهان اسلام» (ایران به تصور مقام‌های جمهوری اسلامی) در مزارشریف را اعدام نکند و صرفا به سربازان آمریکایی و غربی و ارتش افغانستان حمله کند، می‌تواند به عنوان یکی از مناطق احتمالا تحت نفوذ مرکز حکومت جهانی اسلام (در آینده) پذیرفته شوند. از همین جهت است که دستیار وزیر خارجه‌ جمهوری اسلامی با پذیرش ابتدایی حکومت طالبان این گروه را امارت اسلامی نامیده است؛ گرچه یک گروه نمی‌تواند امارت اسلامی باشد و امارت نام قلمرو حکومتی است و نه حاکمان این قلمرو (از مقام‌های جمهوری اسلامی بیش از این انتظاری نمی‌رود). روزنامه‌ تحت مدیریت رهبر جمهوری اسلامی نیز طالبان را گروهی تحول یافته خوانده است. بر اساس این دیدگاه، طالبان به یکی از اعضای مجامع اسلامی مثل سازمان کنفرانس اسلامی تبدیل خواهد شد و جمهوری اسلامی تسهیل‌کننده‌ روابط چندجانبه با طالبان خواهد بود. 

طالبان به محور مقاومت پیوست

علی‌اکبر ولایتی امارت اسلامی افغانستان را بخشی از محور مقاومت خوانده است. این بدان معنا است که از منظر مقام‌های جمهوری اسلامی طالبان هم‌ردیف حماس و حزب‌الله و حشدالشعبی و حوثی‌ها قرار گرفته است. چگونه مقام‌های جمهوری اسلامی بعد از کشتار مزارشریف -نه فقط هزاران شیعه‌ افغان بلکه ۹ دیپلمات ایرانی- می‌توانند طالبان را در جمع جنبش جهانی خودپذیرا شوند؟ چه اتفاقی میان آن‌ها افتاده است؟

علت آن است که اشتراکات آن‌ها بسیار بیشتر از اختلاف‌های آن‌ها است. این اشتراک‌ها فقط در تنفر از آمریکا و اسرائیل یا اجرای شریعت نیست؛ چون داعش نیز از این جهت باید در محور مقاومت قرار می‌گرفت. در ادامه به سه اشتراک اشاره می‌کنم:

۱. درگیر بودن در تجارت مواد مخدر و استفاده از این تجارت به عنوان روشی برای تامین منابع؛ تجارت مواد مخدر یک شبکه‌ بین‌المللی است که گروه‌های درگیر در آن از حیث اطلاعاتی و امنیتی و دلالان میانی با یکدیگر کار می‌کنند. جمهوری اسلامی و طالبان تا بن دندان در این تجارت آلوده‌اند.

۲. امکان بر ساختن ائتلاف‌های منطقه‌ای؛ جالب است که با دور شدن طالبان از برخی کشورهای سنی که در دهه‌ ۹۰ دولت آن را به رسمیت شناختند، این گروه از منظر اسلام‌گرایان شیعه در محور مقاومتشان جای می‌گیرد. جمهوری اسلامی روابط خود با حماس را در اوایل جنگ داخلی سوریه به حداقل رساند چون حماس علیه دولت بشار اسد بود؛ اما با توقف تنازع حماس و رژیم اسد این گروه به محور مقاومت جمهوری اسلامی اضافه شد.

۳. همکاری در فعالیت‌های تروریستی؛ حزب‌الله لبنان، حشد الشعبی و باندهای مافیایی از همکاران جمهوری اسلامی در عملیات تروریستی آن علیه مخالفان بوده‌اند. جمهوری اسلامی در داعش چنین ظرفیتی را نمی‌دید اما این ظرفیت در طالبان دیده می‌شود. در هفته‌هایی که طالبان در حال تسخیر استان به استان افغانستان بود، هیچ تنشی میان لشکر فاطمیون (همه افغان) و طالبان گزارش نشده است. این موضوع نشان می‌دهد که میان جمهوری اسلامی و طالبان همکاری امنیتی وجود دارد. رهبر طالبان بعد از ملا عمر در ایران به سر می‌برد و در سفر از ایران به پاکستان مورد حمله قرار گرفت و کشته شد.

از زمانی که طالبان و القاعده همکاری اطلاعاتی خود را با جمهوری اسلامی آغاز کردند به محور مقاومت اضافه شدند. نفر دوم القاعده، ابو محمد المصری، در ایران بود که اسرائیل او را به قتل رساند. گروه‌ها و دولت‌های تروریستی با اشتراک اطلاعاتی برادری خود را اثبات می‌کنند.

بر اساس این دیدگاه طالبان نه تنها دوست و همکار بلکه هم‌پیمان بلندمدت جمهوری اسلامی خواهد بود. وقتی علی خامنه‌ای از انقلابی بودن همراه با عقلانیت سخن می‌گوید منظور وی دست برداشتن حکومت از اذیت و آزار مردم یا تمرکز بر روش‌های علمی شایسته‌سالاری برای رفاه و آسایش آن‌ها نیست؛ منظور وی همکاری با طالبان علی‌رغم کشتار ۹ دیپلمات ایرانی است. البته سکوت وی در برابر تحولات افغانستان نشان می‌دهد که شورای امنیت ملی و شخص رهبر در مورد سیاست جمهوری اسلامی نسبت به طالبان هنوز به نتیجه نرسیده‌اند.  

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه