آی ویوی، سرشناسترین هنرمند و اکتیویست معترض چینی که پس از چهار سال حصر خانگی در میهناش به برلین کوچ کرد و پناهنده شد، حالا پس از چهار سال زندگی در تبعید در پایتخت آلمان، میگوید آلمان را «جامعهای باز و روادار» نمیداند و قصد دارد از برلین هم رخت سفر ببندد.
آی ویوی این سخنان را در مصاحبهای با روزنامه «دی ولت» آلمان بیان کرد و تاکنون بازتابها و واکنشهای گستردهای در میان رسانهها، هنرمندان و کاربران شبکههای اجتماعی برانگیخته است. او در این مصاحبه گفته «آلمان جامعه بازی نیست. جامعهای است که میخواهد باز باشد اما بیش از هرچیزی به دنبال حراست از خود است. فرهنگ آلمان آنقدر قوی و منسجم است که در واقع ایدهها و استدلالهای دیگر را نمیپذیرد».
آی ویوی که حالا ۶۱ ساله است، از میانه سال ۲۰۱۵ به همراه همسر و فرزندش در برلین زندگی میکند. او پیشتر در گفتوگو با رسانهها گفته بود که خانوادهاش آلمان را عاشقانه دوست دارند، اما حالا میگوید در سالهای اقامتاش در آلمان موارد متعددی از رفتار تبعیضآمیز را تجربه کرده و بارها آنها را به مقامهای برلین گزارش کرده، اما هر بار آنها شکایت او را رد کردهاند و رخدادها را نتیجه «تفاوت فرهنگی» خواندهاند.
او میگوید: «چنین واکنشی درست مثل این است که دولت چین موارد نقض حقوق بشر در این کشور را با برچسب تفاوتهای فرهنگی برای غرب توجیه کند». آی ویوی از «خودبینی و خودخواهی» جامعه آلمان نالان است و میگوید چون احساس میکند این کشور نیازی به او ندارد، قصد دارد در آینده نزدیک ترکاش کند.
ویوی در کنار فعالیتهایش به عنوان مجسمهساز، عکاس و اینستالیشن آرتیست، در سالهای گذشته پروفسور مهمان در دانشگاه وزین هنر برلین هم بود. با این وجود برداشتاش پس از چهار سال زندگی این است که «معمولا در آلمان جایی برای بحث و مناظره نمیماند و به سختی میتوان گفت با صداهای مختلف با احترام برخورد میشود».
این هنرمند و اکتیویست چینی که در بحبوحه ورود گسترده پناهجویان به اروپا مستند تاثیرگذار «جریان انسانی» را ساخته که حاصل فیلمبرداری در ۲۳ کشور است، میگوید نمیداند مقصد بعدیاش کجا خواهد بود و همچنان خود را یک پناهجو میداند: «من به جایی تعلق ندارم، چون چین از همان زمان که زاده شدم طردم کرد. آنهایی که میدانند مقصدشان کجاست دیگر پناهجو نیستند».
آی ویوی از تجربههایی حرف میزند که بسیاری دیگر از مهاجران هم در آلمان تجربه کردهاند: «هر بار دمخور شدن با آلمانیها مثل یک نبرد بیوقفه است. بسیاری از آنها میگویند من باید قدردانشان باشم که مرا به عنوان پناهجو پذیرفتهاند و هزینههای زندگیام را میدهند».
او همچنین هشدار میدهد که «حال و هوای این روزهای آلمان را در پوسترهای خیابانها میتوان دید که میگویند: ما میتوانیم فرزندان خود را به دنیا بیاوریم و برای این کار نیازی به خارجیها نداریم». آی میگوید چنین روحیهای هراسآور است و تا حدودی یادآور حال و هوای اروپا در دهه ۱۹۳۰ است.
آی ویوی فرزند آی شینگ، شاعر مشهور چینی است که در جریان انقلاب فرهنگی چین تصفیه و به ۲۰ سال زندگی در تبعید محکوم شد. آی ویوی در تبعید بزرگ شد. او پیشتر در گفتوگویی با ایندیپندنت در نوامبر ۲۰۱۷ گفته بود: «حتی وقتی پناهجویان در جامعه مقصد پذیرفته میشوند، لزوما به آن جامعه احساس تعلق ندارند. اگر گیاهی را از ریشه بکنید میمیرد، اما طبیعت انسانها کششی قوی به سوی بقا دارد، با این حال بسیاری از آوارگان و پناهجویان همه زندگیشان را در تاریکی میگذرانند. دچار این توهم نشوید که آنها به دلایل اقتصادی جانشان را به خطر انداخته و آمدهاند».
از آنجایی که آی ویوی در نکوهش جامعه آلمان، از فستیوال فیلم «برلیناله» هم انتقاد کرد که مطیع اوامر دولت چین است و به همین خاطر فیلمهای مرتبط با او را هرگز نمایش نداده، بسیاری از هنرمندان، فیلمسازان و نویسندگان آلمانی به سخنان او واکنش نشان دادهاند.
فستیوال برلیناله با انتشار بیانیهای این اتهامات را رد و اعلام کرد که در سال ۲۰۱۲ فیلمی با نام «آی ویوی: هرگز شرمنده نیستم» ساخته الیسون کلیمن نمایش داده شد و پس از آن به خاطر قوانین داخلی چین که فیلمسازان را برای نمایش فیلمشان در خارج از مرزهای چین موظف به دریافت مجوز میکند، بسیاری از تهیهکنندگان چینی از ارائه فیلمشان به جشنواره برلیناله خودداری کردهاند.
دوزن تکال، فیلمساز و نویسنده متولد آلمان که والدیناش کوردهای یزیدیاند و با هشتگ GermanDream در رسانههای آلمانی شناخته میشود، میگوید: «نژادپرستی چیزی مختص آلمانیها نیست و مسالهای جهانی است. همه باید بدانند که آلمان رنگها و چهرههای بسیاری دارد».
از سوی دیگر، ولادیمیر سوروکین، نویسنده روس ساکن برلین میگوید: «من فکر نمیکنم که آلمان جامعهای بسته است و درهای گفتوگو را در این کشور بستهاند. به گمان من آی ویوی نه از آلمان، که از عرصه فرهنگ در آلمان ناامید شده است. واقعیت این است که عرصه فرهنگ معاصر آلمان از بسیاری جهات خستهکننده و پیشبینیپذیر است. من فکر میکنم هنرمند باید همزمان در چند نقطه از این کره خاکی زندگی کند. فقط در چنین شرایطی شما میتوانید از کسالتبار شدن زندگی هنری جلوگیری کنید».