پارک ملی گلستان، جنگلی با وسعتی نزدیک به ۹۲ هزار هکتار از جنگلهای ۴۰ تا ۶۰ میلیون ساله هیرکانی در شمال ایران، قدیمیترین پارک ملی ایران است که بیش از شش دهه پیش و در زمان حکومت محمدرضاشاه پهلوی، برای حفاظت از گونههای گیاهی و جانوری این منطقه ثبت ملی شد.
این میراث طبیعی که بخشی از حافظه محیطزیستی ایران محسوب میشود، امروزه در وضعیتی بحرانی قرار دارد و بر اساس اطلاعات رسیده به ایندیپندنت فارسی، اکنون حفاظت از این پهنه عظیم را هم تنها ۳۰ محیطبان به عهده دارند که اغلب هم با جانفشانی و فراتر از ساعات کاری موظف، در پاسگاههای پراکنده این پارک خدمت میکنند.
این نیروها در سالهای اخیر نهتنها با کمبود تجهیزات و خودروهای فرسوده دستوپنجه نرم کردهاند، بلکه بسیاری از آنها در راه مقابله با شکارچیان غیرقانونی جانشان را نیز از دست دادهاند. تنها در سال جاری، دو محیطبان پارک ملی گلستان با شلیک مستقیم متخلفان کشته شدند؛ رویدادی که بار دیگر ضعف ساختاری در نظام حفاظت محیطزیست ایران را به نمایش گذاشت.
در شرایطی که طبق استانداردهای جهانی، حفاظت از چنین وسعتی نیازمند صدها نیروی متخصص است، پارک ملی گلستان اکنون تنها ۳۰ محیطبان عملیاتی در اختیار دارد. بسیاری از این تعداد نیز پیشتر داوطلب بودند و اکنون با عنوان «آتشبان» فعالیت میکنند. همین تعداد اندک مجبورند با شیفتهای طولانی و داوطلبانه، چراغ پاسگاههای محیطبانی را روشن نگه دارند؛ شیفتهایی که مدت آنها عملا بیش از ظرفیت انسانی است و به فرسودگی شدید نیروها منجر میشود.
افزون بر این، احمد رادمان، از محیطبانان قدیمی و رئیس پارک ملی گلستان، به ایسنا میگوید که خودروهای فرسوده، موتورسیکلتهای ناکارآمد و نبود فناوریهای نوین مانند دوربینهای حرارتی و سامانههای هشدار حریق، کار حفاظت را به امری طاقتفرسا و کماثر تبدیل کرده است.
پارک ملی گلستان که ترکیبی از جنگل، دشت و کوهستان است، در معرض تهدید دائمی آتشسوزی قرار دارد. تنها در خرداد امسال، ۱۴۰ هکتار از اراضی این پارک در خراسان شمالی در آتش سوخت و در مردادماه نیز حدود ۳۵ هکتار دیگر طعمه حریق شد که دلیل بخش عمده این آتشسوزیها هم سهلانگاری گردشگران یا اقدامهای شکارچیان غیرقانونی است.
از سوی دیگر، خشکسالی و کاهش منابع آبی نیز پوشش گیاهی را تضعیف کرده و حیات وحش را در تنگنا قرار داده است. هرچند مسئولان پارک با ایجاد آبشخور مصنوعی تلاش کردهاند بحران را مدیریت کنند، این اقدام نیز تنها مسکنی موقتی محسوب میشود.
بیتوجهی ساختاری در چهار دهه گذشته
بحران پارک ملی گلستان تنها یکی از نمادهای بیتوجهی ساختاری جمهوری اسلامی به حفاظت از محیطزیست است که در جنگلهای هیرکانی شمال ایران نیز بهوضوح دیده میشود. این جنگلها که قدمتی دهها میلیون ساله دارند و در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شدهاند، طی چهار دهه گذشته بارها قربانی پروژههای ساختوساز، ویلاسازی و رانتهای اقتصادی نزدیکان حاکمیت شدهاند.
نمونه بارز آن، نابودی دستکم چهار هزار درخت در جنگلهای نور مازندران است که برای ساخت یک مجموعه سافاری متعلق به ماجد علمالهدی، فرزند امام جمعه مشهد، قطع شدند. این فاجعه زیستمحیطی در حالی رخ داد که اعتراض فعالان محیطزیست با سرکوب و حتی محکومیت قضایی مواجه شد و گزارشهای پیشین ایندیپندنت فارسی نشان میدهد فردی که این تخریب را افشا کرد، به زندان محکوم شد. در حالی که عاملان اصلی بدون هیچ مانعی، به پروژه خود ادامه دادند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
ردپای بنیادها و نهادهای حکومتی در جنگلخواری
مسئله تنها به نور مازندران محدود نیست. بنیاد مستضعفان، یکی از نهادهای اقتصادی تحت نظر رهبر جمهوری اسلامی، تنها در یک پرونده در تخریب ۳۰ هکتار از جنگلهای هیرکانی دست داشته است. پروژههای عظیم پتروشیمی در منطقه امیرآباد هم با حمایت مقامهای بلندپایهای چون محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس، بخش مهمی از تالاب میانکاله و حاشیه جنگلهای شمال را در معرض نابودی قرار داده است. بولدوزرهای این بنیاد و شرکتهای وابسته به آن، بارها با شکایت فعالان محیطزیست متوقف شدند، اما این پروژهها هر بار با چراغ سبز مقامهای محلی و ملی، از سر گرفته شدند.
گزارشهای متعدد از تخریب جنگل الیمالات در مازندران نیز نشان میدهد که وعدههای مقامهای محیطزیست برای پیگیری و توقف پروژهها، غالبا بیسرانجام مانده است. مقامها بارها اعلام کردهاند که تخریب متوقف میشود، اما تصاویر ماهوارهای و گزارشهای میدانی خلاف آن را ثابت کرده است. این الگو نشان میدهد که سیاست رسمی جمهوری اسلامی در عمل نهتنها حفاظت از میراث طبیعی نیست، بلکه هموار کردن مسیر برای پروژههای اقتصادی نزدیکان حاکمیت است.
آینده تاریک هیرکانی
بر اساس براورد سازمان منابع طبیعی ایران، اگر روند کنونی ادامه یابد، نیمی از جنگلهای هیرکانی ظرف ۵۰ سال آینده نابود خواهد شد. این پیشبینی هشداردهنده در شرایطی مطرح میشود که تاکنون برای حفاظت از این میراث طبیعی هیچ برنامه جامع، شفاف و الزامآوری ارائه نشده است. در مقابل، هر روز از قطع درختان، تغییر کاربری اراضی جنگلی و اجرای پروژههای مخرب اخبار تازهای در رسانهها منتشر میشود.
فعالان حوزه محیطزیست و محیطبانان ایرانی بر این باورند که حفاظت از جنگلهای ایران، چه در پارک ملی گلستان و چه در هیرکانی، قربانی ماشین رانت و فساد ساختاری شده است. در حالی که محیطبانان با جان خود در برابر شکارچیان و آتشسوزی میایستند، نهادهای حکومتی و وابستگان به روحانیت و سپاه، با بولدوزر و قراردادهای میلیاردی، عرصههای جنگلی را نابود میکنند.
این دوگانگی نشان میدهد که محیطزیست در اولویت سیاستهای جمهوری اسلامی جایی ندارد و تا زمانی که ساختار فسادزا و بیتفاوتی حاکمیت ادامه دارد، به نجات این میراث طبیعی امیدی نخواهد بود.