اقبال؛ آن‌که همواره در مسیر تکامل آگاهانه حرکت می‌کرد

«زنده‌رود» هم داستان زندگی اقبال است، هم شرح نشیب و فرازهای سیاسی اوایل قرن بیستم

اقبال به زبان‌های مختلف تسلط داشت، زبان مادری او پنجابی بود و تحصیلات عالی خود را به زبان انگلیسی و آلمانی فرا گرفت - عکس از ایرنا

هدف از خواندن کتاب «زنده‌رود» جاوید اقبال در مورد علامه اقبال، شناخت بیشتر او، درک بهتر افکارش، و دانستن مقام و منزلت او بود. علاقه به شعر اقبال یا عشق به شخصیت او، مستلزم مطالعه زندگی‌نامه اقبال است؛ این که چه شرایطی باعث شد اقبال ابتدا به «دکتر اقبال» و سپس «شاعر مشرق زمین» شهرت یابد؟

این از معرفی رسمی! حال اگر کسی واقعیت را بپرسد که برای شناخت اقبال چرا کتاب «زنده‌رود»، داستانی هست که شاید جالب نباشد، اما لازم است بگویم چرا به فکر خواندن این کتاب افتادم.

حکایت این است که در کارگاه آموزشی انتخابات ۲۰۱۸، با خانمی آشنا شدم که دکترای ادبیات اردو می‌خواند. در وقفه تنفس، با او در زمینه ادبیات اردو بحث کردم و گفتم که علاقه زیادی به هنر و ادب اردو دارم و دوران کودکی خود را بیشتر از بازی با عروسک، به خواندن کتاب گذرانیده‌ام. به محض این اظهار، خانم از من پرسید، پس حتماً «زنده‌رود» را خوانده‌اید، و با تأسف، جوابم منفی بود. در واقع، پایان‌نامه تحقیقی او روی همین کتاب بود. بنابراین در سال ۲۰۱۹ آن کتاب را از کتابخانه دانشگاه به دست آوردم، اما برای مدتی به دلیل حجم آن جرأت باز کردنش را نداشتم.

حتماً تا کنون حدس زده‌اید که نگارنده این مقاله خواننده‌ای جدی نیست و نویسنده‌ای کم‌تجربه است؛ بنابراین پیشاپیش از هرگونه کوتاهی و قصوری پوزش می‌خواهم.

«زنده رود» در مجموع داستان یک دوران است، نه یک شخص. دورانی که از یک سو مسلمانان شبه‌قاره در حال آگاه شدن به حیثیت و جایگاه جداگانه خود بودند و استعمار غرب دیگر قادر به تحمل بار سنگین مستعمرات خود نبود، و از سوی دیگر، اختلافات اقتصادی بین سوسیالیسم و سرمایه‌داری داشت وخیم‌تر می‌شد. از یک طرف، به نظر می‌رسید که انقلابی در روسیه و چین در حال ظهور است و گویا چینی‌ها رویاها را تصرف می‌کردند، و از جانب دیگر، نظام استعماری غرب رو به اضمحلال می‌رفت. این درست زمانی بود که مسلمانانِ هند به دنبال رهبری بودند که بتواند اختلافات داخلی آن‌ها را پشت سر بگذارد و آنان را برای یک هدف مشترک متحد کند. آن هدف چی می‌توانست باشد؟ هنوز مشخص نشده بود.

ده فصل اول کتاب، سال‌های آغازین و زندگی شخصی اقبال را دربرمی‌گیرد. من فمینیست نیستم (یا شاید هستم، هنوز معلومم نیست)، اما خواننده از آگاهی در مورد ازدواج اول اقبال بسیار ناراحت و مأیوس می‌شود. جاوید اقبال، بزرگان خانوادۀ او را مسئول این امر می‌داند. اما بی‌اعتنایی اقبال به ازدواج اول و سپس به همسر دومش، نمایانگر ناسپاسی او است. شاید خوانندگان در اینجا رنگی از وقاحت و گستاخی حس کنند، اما هر گاه و در هر مکانی انتقادی از اقبال شنیده یا خوانده می‌شود، منتقدان همواره زندگی زناشویی او را آماج قرار می‌دهند، که تا حدودی هم درست به نظر می‌رسد.

بگذارید روشن سازم که هدف این نوشتار، ارزیابی و آزمودن اقبال یا اظهارنظر منفی درباره جاوید اقبال نیست، بلکه فقط بیان یک برداشت و عقیده است که ممکن است اشتباه باشد. با این حال، در آغاز چنین نظری را مطرح کردم، زیرا تلاشم بر این است که مطابق با ترتیب کتاب دیدگاه‌هایم را در مورد آن ابراز کنم.

در این زندگی‌نامه اقبال، جاوید اقبال بارها کوشیده است ثابت کند که اقبال می‌پرست‌ و می‌نوش نبوده است. نگارنده، به عنوان یکی از ارادتمندان، چنین نظر دارد که اقبال خواه شراب‌خوار بوده باشد یا نه، او نیازی به هیچ نوع مدال پاکی و صفا ندارد. با این حال، صداقت و امانتی که نویسنده با آن از خلوص، بی‌تکلفی و مکاتبات اقبال و عطیه فیضی یاد کرده است، قابل ستایش است.

در طول مطالعۀ «زنده‌رود»، مدام این حس به من دست می‌داد که هر جا جاوید اقبال اشعار و ابیات اقبال را نقل کرده است، قلب خواننده بارها و بارها آرزو می‌کند که ای کاش نسخه‌ای از کلیات اقبال نزدم می‌بود، اما نسخۀ خطی! با آن که کامپیوتر زندگی ما را آسان کرده است، اما تا حدی هم از زیبایی آن کاسته است. بر فرض تلفن جایگزین نامه و خط شد، و تایپ جای نوشتن را گرفت. این نسخه از کتاب «زنده‌رود» نیز چاپ تایپ شدۀ ناشران مایلستون/ سنگ‌میل است. حتی امروز افراد قدامت‌پسندی مثل من، نوشتن را به تایپ کردن ترجیح می‌دهند، زیرا فکر می‌کنیم کمال تایپ بر روح نوشته تأثیر می‌گذارد. 

در ده فصل اول کتاب، کلمه «قرنطینه» از نظرم گذشت و تعجبی دلپذیر دست داد. نویسندۀ این مقال، حدس می‌زد كه واژۀ قرنطینه قبلاً در فرهنگ لغت اردو وجود نداشته است و در شرایط کنونی که همه دنیا به سمت قفل شدن (Lockdown) می‌رفت، شاید روزنامه‌نگاران پاکستانی این اصطلاح را ابداع کرده‌اند که شکل تحریف شده‌ای از کلمه «کوارانتین» انگلیسی (Quarantine) است تا نوشتن و فهم آن هنگام اجرای نوارهای خبری در تلویزیون آسان‌تر باشد، و به تدریج واژۀ یادشده مأنوس و عام شد. با مطالعۀ «زنده‌رود» دانستم که این این کلمه در دهۀ آخر قرن نوزدهم نیز در فرهنگ لغت اردو وجود داشته است. در این مورد برای افرادی مانند من، که فکر می کنند زبان اردو محدود است، درسی وجود دارد.

قدرتمندترین جنبۀ کتاب، به تصویر کشیدن جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم است. جاوید اقبال نه تنها به شرح مفصل زمینه‌های سیاسی جنگ پرداخته، بلکه تصویری از جنگ و تأثیرات آن را بر مستعمرات نیز به گونه‌ای ترسیم کرده است که صحنه برای خواننده کاملاً روشن می‌شود. به عنوان یک دانشجوی کوچک تاریخ، به خواننده توصیه می‌کنم که اگر می‌خواهید علل دو جنگ جهانی و نقش قدرت‌های استعمارگر در آن‌ها را به زبان اردو بدانید و درک کنید، باید «زنده‌رود»  را مطالعه کنید. می‌توانید این اطلاعات را به زبان اردو در ترجمه کتاب‌های انگلیسی پیدا کنید، اما یافتن دیدگاه نویسندۀ محلی در این مورد، به ویژه نویسنده‌ای که نگاه جدی و ژرف به تاریخ و سیاست ملی و بین‌المللی داشته باشد، دشوار است،.

جاوید اقبال ثابت کرد که مقولۀ «تاریکی زیر چراغ» اشتباه است. اگرچه در جاهایی از کتاب بدون تردید احساسات یک پسر یافت می‌شود، اما وقتی صحبت از صلح جهانی، تحریک پاکستان، یا سیاست‌های محلی شبه قاره می شود، قلم جاوید اقبال کاملاً بی‌طرفانه و نامتزلزل به نظر می‌رسد.

شخصیت جاذب اقبال، نویسندۀ این یادداشت و دیگر افراد معاصر او را مجذوب توانایی‌های او در انجام بسیاری از کارها با مهارت کامل، می‌سازد. اندکی دقت و تأمل کنید؛ این ‌که از یک طرف اقبال مشغول وکالت است، از جانب دیگر درگیر سیاست مسلمانان است. بله، در کنفرانس‌های سیاسی حضور می‌یابد و بارها از لاهور به دهلی و از دهلی به لاهور سفر می‌کند، و در این میان سروده‌ها و اشعار بی‌نظیر و ماندگاری می‌آفریند و حتی کتاب معروف «زبورِ عجم» به چاپ می‌رسد و در دسترس همگان قرار می‌گیرد. در مورد الهیات نوین اسلامی به منظور ارائه خطبه‌ها و سخنرانی‌ها به شهرهای دور مسافرت می‌کند، پرسش‌های امتحانی برای دانشگاه‌های هند آماده می‌کند و سپس آن‌ها را بررسی نیز می‌کند، و این فقط وقایع سال‌های ۱۹۲۷ تا ۱۹۳۰ است.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

اقبال هم‌زمان به زبان‌های مختلف تسلط داشت. زبان مادری او پنجابی بود، تحصیلات عالی خود را به زبان انگلیسی و آلمانی فرا گرفت  و از رسالۀ دکترای خود به زبان آلمانی دفاع کرد، و به زبان‌های فارسی و اردو شعر می‌سرود. علاوه بر این، مقالات زیادی به زبان انگلیسی نوشت. «بازسازی اندیشه دینی» (The Reconstruction of Religious thought) به انگلیسی، شاخه‌ای از تفکرات و اندیشۀ عمیق اقبال در مورد دین است. از لابه‌لای عناوین سخنرانی‌های مندرج  در کتاب و ترتیب آن‌ها، عظمت و صلابت علمی اقبال برای خواننده روشن می‌شود.

جاوید اقبال در بخشی از «زنده رود»، سؤالاتی را که یک بار اقبال از سیدسلیمان ندوی دربارۀ دین پرسیده بوده است، نقل می‌کند. بررسی این سؤالات گواه این واقعیت است که اقبال منزلت و مقامی بالاتر از «شاعر مشرق زمین» دارد. دانش عمیق او در دین، فلسفه و جامعه، او را جایگاهی بخشیده بود که شعر و شاعری‌اش تنها گوشه کوچکی از آن به شمار می‌رود. همان طور که اقبال می پرسد، آیا اجماع امت می‌تواند متن قرآن را نسخ کند؟ طبق ارشادات قرآنی، صاحب و مالک زمین کیست؟

از این سؤالات چنین برمی‌آید که اقبال همیشه در جست‌وجوی حقیقت بوده است. در این سفر جست‌وجوی حق و حقیقت، اقبال چندین بار با دیدگاه‌های خود درگیر می‌شود. منتقدان آن را ناشی از ناپختگی ذهنی یا ابن‌الوقت بودن اقبال می‌نامند، اما اقبال همیشه در مسیر تکامل آگاهانه گام می‌زد؛ چنان که روزگاری به احترام موسولینی قصیده‌ای سرود، و بعدها موسولینی برایش بدتر از گرگ بود.

همین تکامل ذهنی و روشن‌اندیشی بود که باعث شد ملاها و آخوندها در ایمان اقبال شک کنند و رندها او را صوفی شمارند. معاصرانِ اقبال، او را عاشق تمدن غربی خواندند، اما تاریخ، او را شاعر مشرق زمین برشمرد.

اقبال نه تنها از نظر فكری به فلسفۀ سیاست علاقه زیادی داشت، بلكه در عمل نیز وارد میدان پُر پیچ وخم سیاست شد. حدود نیمی از «زنده‌رود» روند سیاسی اقبال را پوشش می‌دهد. من تمایلی ندارم که به جزئیات این بخش بپردازم، زیرا کتاب‌های درسی از این موضوع پُراست.

اقبال مطمئناً در میان سیاستمداران زمان خود جایگاه برجسته‌ای داشت، زیرا سیاست او چیزی بیش از حرّافی و سخنرانی‌، یا شعارپراکنی‌ و انتقاد محض بود. اقبال برای رسیدن به اهداف سیاسی خود، به‌رغم بی‌میلی، سختی‌های سفر و حضر را تحمل كرد، و برای شرکت در کنفرانس‌ها و میزگردها، بارها با کشتی به اروپا سفر کرد.

«زنده‌رود» در کنار آن ‌که داستان زندگی اقبال است، همچنین شرح مفصلی از نشیب و فرازهای سیاسی اوایل قرن بیستم است و نه تنها این، بلکه دکتر جاوید اقبال تصویر باشکوهی از اروپای آن زمان ترسیم کرده است که خواننده در بسیاری از بخش‌ها، خاصه آن گاه که کشتی‌ها سینۀ اقیانوس هند را پاره می‌کردند وارد دریای سرخ، سپس کانال سویز، و بعد مدیترانه و اقیانوس اطلس می‌شدند، زندگی‌نامه را با سفرنامه اشتباه می‌گیرد.

اقبال مسیر بندرگاه هند تا قلمرو اصلی انگلستان را بارها طی کرد. ابتدا برای تحصیل به انگلیس و آلمان رفت، سپس به منظور تغییر سرنوشت مسلمانان هند به انگلستان و پس از آن به ایتالیا سفر کرد. در همان زمان، سعادت سفر به بیت‌المقدس نیز نصیب او شد. پس از سومین کنفرانس میزگرد، اقبال به اسپانیا نیز سفر کرد و در مسجد قرطبه (کوردوبا) اقامه نماز کرد. با بازدید از کاخ‌های الحمراء، غرناطه (گرانادا) و سویل، این آثار با شکوه حاکمان پیشین مسلمان، اقبال شوکه شد و اشک در چشمانش جاری شد و سروده‌های ماندگاری درباره اسپانیا و قرطبه نوشت.

هنگامی که اقبال برای شرکت در دومین میزگرد کنفرانسی به انگلستان رفت، با سایر چهره‌های سیاسی خارجی مانند سیدضیاء‌الدین، نخست‌وزیر پیشین ایران، شاه پیشین افغانستان، و رهبران سیاسی مخالف انقلاب ترکیه دیدار کرد. هدف از آن تماس‌ها و دیدارها، تحکیم و احیای وحدت امت اسلامی بود، اما روشن شد که لندن نه تنها پناه‌گاه مورد علاقه خانواده‌های سیاسی پاکستان است، بلکه هر زمان که حاکمان کشورهای دیگر نیز عزل می‌شدند یا شکست می‌خوردند، انگلستان محل زندگی آن‌ها بوده است.

من نمی‌دانم چه جذابیت و کششی در سرزمین انگلستان نهفته است که هر وقت ابرهای زوال بر آسمان سیاست داخلی چرخیده است، رهبران نگون‌بخت سیاسی به همراه خانواده‌هاشان در لندن اقامت گزیده‌اند. در جاهاایی از کتاب «دختر شرق» اثر بی‌نظیر بوتو، ذکر شده است که وقتی خانوادۀ بوتو در زمان اقتدار ژنرال ضیاءالحق، با روزهای سختی مواجه شدند، همه به لندن روی آوردند.  قابل یادآوری است که هم‌اکنون نواز شریف نیز با همه اعضای خانواده‌اش در لندن زندگی می‌کند.

بگذریم، ذکر سفرهای خارجی اقبال بود. اقبال تجربۀ سفر به سرزمین افغانستان را نیز داشت. میزبان او در افغانستان نادرشاه بود و سیدسلیمان ندوی او را در آن سفر همراهی می‌کرد؛ «کُند همجنس با همجنس پرواز.»

از آنجا که مرزهای افغانستان در قسمت شمال غربی شبه‌قاره قرار دارد، اقبال طی آن سفر از طریق راه زمینی به افغانستان رسید. از لاهور به پیشاور، از پیشاور به کابل، از کابل به قندهار از مسیر غزنی، و در بازگشت، از قندهار به چمن، از چمن به کویته، از کویته به ملتان، و از ملتان به لاهور با سفر قطار. اگر نگاه کنید، حتی امروز هم همین مسیر از لاهور به شهر کویته مورد استفاده قرار می‌گیرد. اکرام و استقبالی که از اقبال در این دوره سفر به افغانستان صورت گرفت، همان مقام و جایگاهی است که او امروز نیز از آن برخوردار است.

روابط سیاسی پاکستان و افغانستان هرچه باشد، اقبال به همان اندازه که نزد مسلمانان پاکستان و هند عزت و احترام دارد، از جایگاه ویژه‌ای هم بین افغان‌ها برخوردار است. همچنین، با سرایش سرود ملی هند، اقبال به شاعر محبوبِ تمام هند تبدیل شد. به هر حال، در پیوند با اقبال و افغان‌ها، وقتی نویسندۀ این سطور در سال ۲۰۱۰ به افغانستان سفر کرد، با دیدن علاقه و عشق افغان‌ها به اقبال بسیار متعجب و حیرت زده شد.

غالباً دلیل این شهرت و محبت، اشعار فارسی اقبال است. افغان‌ها اقبال را «اقبال لاهوری» می‌نامند. سخنان و اشعار اقبال در گفت‌وگوهای رسمی یا غیررسمی نقل می‌شود. در سال ۲۰۱۰، یک ساختمان چند طبقه به نام «علامه اقبال لاهوری» در دانشگاه کابل در حال ساخت بود که شامل یک کتابخانه، دانشکدۀ هنرهای زیبا، و یک سالن نمایش است.

شنیده بودم که اهل دنیا تا زمانی که کسی چشم از جهان فرو بندد، قدر و ارزش او را نمی‌داند. اما این را از طالع و شانس نیک اقبال بدانید که ارادتمندان و هوادارانش در طول حیات او چندین بار مراسم بزرگداشت برایش برگزار کردند، دعوت‌های ناهار، شام و چای به احترام اقبال ترتیب داده شد، و نیز سازمان‌های مختلف دانشگاهی، سیاسی و اجتماعی «روز اقبال» را تجلیل کردند و در آن‌ها مقالات پژوهشی در مورد افکار، اشعار، و اندیشۀ اقبال خوانده شد.

از دوران مدرسه و دانشگاه تا آخرین مرحلۀ زندگی و بیماری، اقبال از سوی دوستان و عزیزان و هم‌سلکان خویش بی‌اندازه مورد احترام و عزت قرار گرفت.

به‌رغم چنان احترام و ارادتمندان بی‌شمار، اقبال در دنیایی از بی‌قراری عجیب، چشم از جهان فروبست و به گفتۀ پسرش، دکتر جاوید اقبال، همان اضطراب و ناراحتی روحِ اقبال، در شعر او احساس می‌شود.

«زنده رود» یکی از صدها جستار و مقاله‎ای است که در مورد شخصیت و زندگی اقبال نوشته شده است. اگرچه حجم این کتاب می‌تواند مانع از خواندن آن شود، اما همین حجم سپس باعث می‌شود که عاشق آن شوید.

© IndependentUrdu

بیشتر از فرهنگ و هنر