ملکه‌ گدایان در جمهوری اسلامی ایران

«به نام مجموعه نگاه کنید: «ملکه‌ گدایان»، یعنی «گدایان» کشوری دارند که توسط ملکه‌ای اداره می‌شود!»

یکی از صحنه‌های مجموعه تلویزیونی ملکه گدایان، فیلیمو

مجموعه نمایشی ملکه‌ گدایان (حسین سهیلی‌زاده) که در ایران و ترکیه ساخته شده است و چند ماهی ست که از سوی شبکه نمایش خانگی فیلیمو پخش می‌شود، یکی از مجموعه‌های مورد توجه این روزها است. این مجموعه به موضوع باندهای مواد مخدر و کودکان کار می‌پردازد و کودکانی که سر چهارراه‌های تهران به گدایی یا فروش کاذب مشغول هستند، و بازیگران سرشناسی مانند رویا نونهالی، پانته‌آ بهرام، باران کوثری، فرزاد فرزین...، در آن بازی می‌کنند.

یکی از مهم‌ترین مسایل کشورهای در حال توسعه، نیروی کار کودکان در آن‌ها است. بسیاری از این کشورها تلاش می‌کنند با ایجاد و تاسیس نهادهای قانونی و گسترش سیستم آموزشی، از شمار «کودکان کار» بکاهند و بر شمار کودکانی بیفزایند که باید به مدرسه بروند و درس بخوانند تا در آینده بتوانند از نیروی کار تخصصی خود بهره ببرند و به جامعه بهره برسانند. در کشورهایی که به‌صورت مافیایی اداره می‌شوند، موضوع جریان عکس دارد و روز به روز به شمار کودکان کار و کودکان کارهای کاذب و گاه مخرب افزوده می‌شود، زیرا کودکان ساده‌تر کنترل می‌شوند و با دستمزد ارزان، کارهای بسیار گران انجام می‌دهند. جمهوری اسلامی ایران، کشوری شاخص در این زمینه است؛ نظامی که نه تنها از کودکان ایرانی استفاده سوء می‌کند، بلکه از کودکان مهاجر مانند افغانستانی‌ها و کولی‌ها، و در سال‌های اخیر کودکان سوری، هم نمی‌گذرد.

چکیده‌ فصل اول مجموعه نمایش خانگی «ملکه‌ گدایان»، از این قرار است:

البرز شمس (آرمان درویش) که دکترای داروسازی از آلمان دارد و به دلیل پرونده قتلی که به او منتسب شده است، امکان بازگشت به ایران را ندارد، به همراه مادرش خورشید یکتا (پانته‌آ بهرام)، در استانبول قرار ازدواج با سارا محمودی (شبنم قربانی) دارد که همراه مادرش بتول (مریم سرمدی) به استانبول آمده‌اند، و منتظر آمدن پدرش، خسرو شمس (علی صلاحی) هستند که خبر می‌رسد خسرو به دلیل سکته و مصرف دارویی به نام آریتا، به کما رفته است. عروسی به هم می‌خورد و همه عازم تهران می‌شوند و قرار می‌شود البرز با نام فرهاد بابایی، به صورت قاچاقی به ایران بیاید. 

در ایران همه، حتی مادرش، خورشید، البرز را انکار می‌کنند و البرز هم تنها یک کارت ملی به نام فرهاد بابایی به عنوان مدرک شناسایی دارد. شخصی به نام پارسا پارسا (فرزاد فرزین) خود را به عنوان وکیل خانوادگی شمس معرفی می‌کند. البرز در جست‌وجوی سارا به گالری هنر می‌رود که با مدیریت مهناز (الهام کردا) اداره می‌شود. در گالری همه البرز را می‌شناسند و به او فرهاد بابایی می‌گویند. در همان جا با داریوش محمودی (عرفان ناصری) آشنا می‌شویم که پسرعموی سارا است و خود را نامزد او می‌داند، و سرانجام به افرا بابایی (باران کوثری) می‌رسیم که خود را عشق و نامزد و همه کس و کار البرز، فرهاد بابایی، می‌داند. 

با افرا به جایی به نام مفت‌آباد می‌رویم و با کودکانی آشنا می‌شویم که سر چهارراه‌ها به گدایی و کار کاذب مشغول هستند. همچنین با سهیل (یسنا میرطهماسب)، و در ادامه داستان، با لعیا یکتا (رویا نونهالی)، خواهر خورشید، و پسرش، آریا درخشان (محمدرضا غفاری)، و شخصی به نام شبیر (رضا بهبودی) آشنا می‌شویم. 

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

داستان از این قرار است که باندی مخوف وجود دارد که توسط کسی که «ملکه‌ گدایان» نامیده می‌شود، اداره شده و این باند از تولید مواد مخدر تا پخش آن توسط کودکان سر چهارراه‌ها تا همین بازی «البرز» و «فرهاد» را در دست دارد و همه چیز زیر نظر «ملکه» است؛ از مفت ‌آباد تا آشپزخانه‌ فوق‌مدرن تولید شیشه و مواد مخدر ناشناخته و بیماری «خسرو»؛ همه و همه چیز. 

متاسفانه این نوع نگاه به «کودکان خیابان» و «کودکان کار» که آن‌ها را الزاما وابسته به باند و دسته خاصی می‌داند، بسیار مضر است و مبدا همه این گمان‌های نادرست است. صدا و سیما، و اکنون سریال‌هایی مانند «ملکه‌ گدایان»، همین ذهنیت نادرست را ترویج می‌کنند. البته خوشبختانه وجود نهادها و اشخاصی که پی‌گیر حقوق کودکان هستند، موجب شده است که از قسمت ده به بعد، این یادداشت در اول مجموعه خوانده شود:

«اغلب کودکان کار و خیابان بر خلاف ذهنیت عمومی جامعه به هیچ باند و دسته‌ای تعلق ندارند و برای کمک به معیشت خانواده مجبور به کار هستند.»

کسی نیست سوال کند چه کسی این «ذهنیت عمومی جامعه» را شکل داده است؟ آیا چیزی ‌جز همین سریال‌های تلویزیونی و حالا مجموعه نمایش خانگی «ملکه‌ گدایان»؟ به نام مجموعه نگاه کنید: «ملکه‌ گدایان»، یعنی «گدایان» کشوری دارند که توسط ملکه‌ای اداره می‌شود! کشوری که بیشتر به لندن قرن نوزدهم و آثار چارلز دیکنز اشاره دارد تا تهران قرن بیست و یکم. 

فیلم‌نامه‌نویسان این مجموعه، حامد افضلی و امین محمودی، وقتی قرار است درامی اجتماعی بنویسند و واقعیت‌هایی از جامعه را چندان که می‌توانند نشان دهند، تنها به داستانی تخیلی فکر می‌کنند که تکه تکه در فیلم‌های مختلف دیده‌اند یا از تخیل خودشان سرچشمه می‌گیرد، که پر از اتفاقات عجیب و غریب است. از وکیل تا خواننده‌ای معروف تا بچه‌پولداری سرشناس، همه عاشق افرا بابایی می‌شوند!

علی جنابان در فیلم مستند بسیار درخشانش، «سالمون»، نشان می‌دهد که اکثر کودکان خیابان کولی هستند؛ کولی‌هایی که کارشان در جهان زدن و رقصیدن است و چون در جمهوری اسلامی ایران زدن و رقصیدن جرم است، تبدیل شده‌اند به «گدا» و «گدایی» می‌کنند که نه تنها جرم نیست، بلکه تشویق هم می‌شوند. در بین کودکان خیابان «ملکه‌ گدایان» حتی یک کودک غیرایرانی نمی‌بینیم، در صورتی که خیابان‌ها و سر چهارراه‌ها پر است از کودکان مهاجر یا مهاجرتبار که بیشتر یا کولی هستند یا افغانستانی. از قسمت ده این مجموعه که به نظر انتقادها بالا گرفته است، صحنه‌هایی به فیلم اضافه شده است؛ از جمله پسری که فارسی را با لهجه افغانستانی صحبت می‌کند که ربطی به داستان فیلم ندارد و واضح است که به فیلم اضافه شده است. بقیه موارد هم ربط چندانی به جامعه ایران در این سال‌ها ندارد. تاریخ‌های مختلفی از دوران دهه‌ی ۶۰ و ۷۰ نشان داده می‌شود که هیچ انعکاسی از اتفاقات این سال‌ها ندارد و تنها کمک به پیشرفت داستان می‌کند.

دیدن «ملکه‌ گدایان» چیزی بر دانش و اطلاعات مخاطب اضافه نمی‌کند. تنها ممکن است بر احساسات بیننده اثر منفی بگذارد و کودکان سر چهارراه‌ها را عامل پخش مواد یا اجیرشده تصور کند و به آن‌ها در حد خرید یک آدامس یا شاخه گل هم یاری نرساند.

کودکان خیابان که درواقع موضوع اصلی مجموعه باید باشند، کلا نادیده گرفته شده‌اند و حتی نام بازیگران‌شان هم جایی نیامده و تنها از کُپُلَک (آرش دهقان) نام برده‌اند که آن هم بیشتر فیزیک بدنی او مورد تمسخر واقع شده است. موضوع ساده است: کودکان خیابان تنها بهانه‌ای برای نقل داستانی عاشقانه و پر پیچ و خم است و می‌توان هر چیز دیگری را جایگزین آن کرد. 

از قسمت ده به بعد، در آغاز هر قسمت یادداشتی با صدای باران کوثری می‌شنویم:«با آرزوی روزی که هیچ کودکی در جهان مجبور به کار کردن نباشد.»

باید به آن اضافه کرد، به امید روزی که کارکردن کودکان مانند کشورهای توسعه یافته و ثروت‌مند ممنوع باشد و همه‌ کودکان بتوانند و مجبور باشند تحصیل کنند و دست‌کم در حد دیپلم و تحصیلات متوسطه درس بخوانند. 

برای خانم باران کوثری که متاسفانه در هنگام بازی در این مجموعه نمایش خانگی به کرونا مبتلا شدند، آرزوی سلامتی می‌کنم و امیدوارم در کارهایی که در حد و اندازه‌ ایشان است، بیشتر دیده شوند. 

بیشتر از فرهنگ و هنر