رمضان امسال هم از ربّنای شجریان در صدا و سیما خبری نیست

دعای ربّنای شجریان از مرداد ۵۸ تا مرداد ۸۹ مرتب از صدا و سیما پخش می‌شد

بیشتر روزه‌داران ایرانی، آوای شجریان را هنوز پای ثابت سفره افطار می‌دانند- Alireza SOTAKBAR / ISNA / AFP

پیش‌بینی‌ها این بود که با مرگ محمدرضا شجریان، صدا و سیما از دنده‌ لجاجت خود پایین آید و همزمان با ماه رمضان، مثنوی افشاری و ربّنای وی را پخش کند. آن اثر از نظر قانونی در زمره آثار صدا و سیماست و حق مالکیت مادی آن با این رسانه است، چرا که در اواخر تیرماه سال ۱۳۵۸، زمانی که محمدرضا شجریان به عنوان کارمند رادیو در آنجا سرگرم تدریس و همکاری بود، با امکانات رادیو و به سفارش رادیو و در استودیوی رادیو ضبط شد. اما دست‌اندرکاران صدا وسیما و به خصوص هسته سختی که فرمان‌های منع و پخش آثاری از این دست، در آنجا تصمیم‌گیری می‌شود، ترجیح دادند همچنان بر طبل منازعت خود با میل و خواسته‌‌های افکار عمومی و ملی ایرانیان بکوبند و اثری چنین جاافتاده و دارای ارزش‌های هنری و زیبایی‌شناسانه بی‌بدیل را به کناری نهند و از آن استفاده نکنند، تا بار دیگر نشان دهند که این صدا و سیما، با میل این و آن است که به چنین تصمیماتی دست ‌می‌یازد و از نگاه و خواسته‌های ملی در آن خبری نیست و حتی مرگ نیز آنها را به تجدید نظر در چنین تصمیماتی وانمی‌دارد.

ربّنا چگونه تولید شد؟

 کلید تولید «ربّنا» در تابستان سال ۱۳۵۸ زده شد؛ زمانی که نخستین ماه رمضان دوره جمهوری اسلامی ایران آغاز می‌شد و دست‌اندرکاران رادیو و تلویزیون برای پخش برنامه‌های قبل از افطار به تکاپو افتادند. جو ضدشاه در‌ آن سال به قدری شدید بود که آنها نه تنها تمامی مناجات‌های ذبیحی را به کناری نهادند، بلکه حتی اذان‌ موذن‌زاده را نیز برنتابیدند و از پخش آن جلوگیری کردند؛ زیرا بر این باور بودند که هر اثری که در دوره رژیم شاه تولید شده باشد، هم اثر و هم تولید‌کننده اثر، فاسد هستند و پخش آن به ایمان و امان مسلمانان آسیب‌ وارد می‌سازد و لذا با این ذهنیت که هر اثری که به هر شکلی یادآور یک سال قبل باشد، باید زدوده شود، دستور حذف برخی از بهترین آواها و نواهای مذهبی را صادرکردند.

بعدها اگرچه صدای ذبیحی به شکل رسمی از تلویزیون منتشر نشد، اما اذان موذن‌زاده به کرّات پخش شد و آن را در زمره آثار ملی ثبت و ضبط کردند و جالب آن که بر سنگ‌مزار او هم نوشتند «بلال جمهوری اسلامی.» این در حالی است که هر دو اذان موذن‌زاده در سال‌های قبل از انقلاب (یکی در دهه ۳۰ و دیگری در دهه ۵۰) ضبط شده بود و موذن‌زاده اردبیلی بعد از انقلاب هیچ‌ اذانی نخواند تا چنان لقبی برایش در نظر گرفته شود.

مخالفت شجریان با پخش ربّنا

شجریان در سال ۱۳۵۸ از جهاتی موجه‌ترین چهره‌ موسیقایی کشور به حساب می‌آمد. چرا که هم مذهبی بود، هم سابقه قرآن‌خوانی و حضورش در مسابقات قرآنی و نیز حضورش در ایام نوجوانی در محفل‌های مذهبی مشهد همراه پدرش، کارنامه‌ای مثبت و موثر از او برجای نهاده بود، و هم در سوی دیگر با خواندن آثاری انقلابی، در دل قشر روشنفکر غیرمذهبی نیز جایی باز کرده بود و در دیگر سو، حتی طرفداران موسیقی‌ها و ترانه‌ها در برنامه‌های موسوم به «گل‌ها» (که در سال‌های اولیه انقلاب مذموم و مطرود بودند) با او و صدایش خاطره‌ها داشتند، لذا دستِ مدیران رادیو و تلویزیون برای صحبت با او و نیز سپردن کارها به او باز بود و بین مدیران بالادستی نیز توجیه مناسبی برای این کار داشتند. ضمن آن که در آن سال‌‌ شجریان به عنوان مهمترین خواننده سرود‌های انقلابی شهرت داشت، لذا این ویژگی نیز جایگاهی ممتاز به او در فضای رسانه‌ای آن دوران بخشیده بود. اما نکته جالب توجه ماجرا همانا پرهیز شجریان از این کار بود. 

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

محمدرضا شجریان در گفت‌وگوی تفضیلی با روزنامه شرق (۸ مرداد ۱۳۹۰) اشاره کرد که به دلیل آن که از کار مذهبی و خواندن قر‌آن فاصله گرفته بود، نمی‌خواست کسی بداند که او چنین کاری را انجام داده است. لذا تنها پذیرفت که با شاگردانش و کسانی که قرار است دعاها و نیز اشعار فارسی مذهبی را بخوانند، همکاری کند و به آنها آموزش دهد تا چنین کاری صورت گیرد. به همین منظور او ضمن شنیدن دعای ربّنای ذبیحی، برخی آیات قرآنی دیگرِ مرتبط با آن ربّنا را گردآ‌ورد و با این پیش‌فرض که اثر باید حس و نوایی توامان و ترکیبی از فضای ایرانی (موسیقی دستگاهی) و فضای عربی (به خاطر قرآن) داشته باشد، ربّنا را در دستگاه سه‌گاه، با اعتناء به دعاها و نیز قرآن‌خوانی عربی طرح زد و خواند و جالب آن که مطابق عمده کارهایی که در برداشت اول می‌خواند، این کار را نیز در همان برداشت اول خواند تا شاگردان و کسانی که می‌خواستند اثر را بخوانند، از‌ آن به عنوان یک الگوی آوازی بهره ببرند و عین آن را بخوانند. به گفته آقای شجریان، ماجرا به همین‌جا ختم نشد، بلکه چندین نوبت آموزش و حتی تک تک جملات را کار کردن با گروهی از شاگردان، نتیجه نداد و کسی نتوانست با کیفیتی که او خوانده بود، اثر را بخواند. ماه رمضان نزدیک بود و دست مدیران رادیو خالی، و در نهایت در تصمیمی که شجریان هم از آن اطلاع نداشت، آن اثر در غروب نخستین روز ماه رمضان سال ۱۳۹۹ در رادیوی سراسری پخش شد. مردمی که تا یک سال قبل عادت داشتند صدای ذبیحی و برخی از ادعیه‌خوانان را بشنوند، ناگهان صدایی را شنیدند که برایشان تازگی داشت و جالب آن که به گفته آقای شجریان، تا سال‌ها کسی نمی‌دانست که آن اثر را چه کسی خوانده و برخی هم گمان می‌کردند یکی از خوانندگان برجسته عرب آن را خوانده است.

به گفته شجریان، اعتراضات او هم ثمری نبخشید و بعدها خود او ابتدا به دوستان و آشنایان و سپس به صورت عمومی اعلام کرد که آن کار در زمره‌ خوانده‌های اوست.

ربّنای شجریان تا سال ۷۴ پخش می‌شد، اما از سال ۷۴ این اثر ضمن آن که وجهی مذهبی داشت، رنگ سیاسی هم به خود گرفت، چرا که شجریان در نامه اعتراضی سال ۷۴ خود به صدا و سیما پخش آنها را مستثنی کرده بود. اما لاریجانی که در مقایسه با مدیران بعد از خود، از استقلال بیشتری برخوردار بود، ترجیح داد که آن اثر پخش شود، چرا که می‌دانست صدا و سیما مالک مادی آن است و مردم هم آن را دوست دارند و محمدرضا شجریان هم رضایت داده، لذا دلیلی نداشت که بخواهد حذفش کند.

شاید اگر صدا و سیما در سال ۷۴ و بعد از نامه اعتراضی شجریان با او از سر لجاجت برمی‌آمد و پخش ربّنا را هم همانند بقیه آثارش متوقف می‌کرد، خاطره مردم از این اثر این گونه همه‌گیر نمی‌شد. اما تلویزیون و رادیو زمانی دست به توقف این اثر زدند که عملا امکان توزیع آن در فضای مجازی شدت و حدتی افزون گرفته است و اکنون می‌توان شاهد بود که این اثر که در سال ۱۳۹۶ ثبت ملی هم شد، در هر جمعی پخش می‌شود. از این منظر، باید گفت صدا و سیما نه تنها از لجاجت و سرسختی خود طرفی نمی‌بندد، بلکه نوعی هدردادن سرمایه‌ای با چنین پیشینه و کارنامه‌‌ را به برخی دیگر از تصمیم‌گیری‌های نابخردانه خود اضافه می‌کند. 

البته حذف تنها راه حل مسئولان صدا و سیما نبود، چرا که در تمامی این سال‌ها آنها کوشیدند شبیه آن کار را تولید و پخش کنند. حتی به چند خواننده سرشناس، مثل علیرضا افتخاری یا محمد اصفهانی، پیشنهاد‌های کلان دادند برای خواندن این اثر، اما آن‌ها نه تنها بازخوانی ربّنای شجریان را نپذیرفتند، بلکه از خواندن هر ربّنای دیگری با لحن و آوایی متفاوت سرباز زدند. صدا و سیما اما از پای ننشست و مسیر پرسنگلاخ خود را با دنده لجاجت همچنان ادامه داد و از یکی دو جوان و نوجوان خواست همان ربّنا را بازخوانی کنند. این در حالی است که برابر قوانین «کپی‌رایت»، مجاز نبودند بدون اجازه خواننده و صاحب معنوی اثر، کار او را بازخوانی کنند. به‌خصوص که اثری وقتی در فضایی مذهبی پخش می‌شود و صاحب اثر هم رضایتی به کپی شدن آن ندارد، از منظر فقه اسلامی نیز کار حرام و غیرشرعی صورت گرفته است. از قرار، کار به شکایت و دادگاه هم کشیده‌ شد، اما به رغم گذشت بیش از ده سال، هنوز دادگاه مشخصی در این زمینه تشکیل نشده است.

نهایت آن که ربّنای شجریان که از مرداد ۵۸ تا مرداد ۸۹ به شکل مرتب از صدا و سیما پخش می‌شد، در این سال جلو پخش آن گرفته شد، ولی می‌توان سری به فضای مجازی زد و دید که چگونه نسخه‌‌های صوتی و تصویری آن در گستره وسیعی دست به دست می‌شود. صدا و سیما گمان می‌کند چون خود این کار را پخش نمی‌کند، به مرور مردم نیز حذفش خواهند کرد، غافل از آن که این نغمه و نوا چنان در فضای فرهنگی و دینی ایران پراکنده است که حذف آن ناممکن شده است، چرا که حتی بسیاری از ایرانیان و فارسی‌زبانان ادیان دیگر نیز در نظراتی که در فضای مجازی زیر پست‌های ربّنا گذاشته‌اند، از تأثیرات این آواز بر خود نوشته‌اند تا یادآور این گفته شاعر باشند که:

«خُرّم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد»

بیشتر از فرهنگ و هنر