وُوک‌ها چه کسانی هستند، چه می‌گویند و چه می‌کنند؟

«چون ما خیلی خوبیم و نیات ما خیر است، سرکوب‌ها و تبعیض‌هایمان خیرخواهانه و عادلانه است»

ووک‌ها نمی‌توانند حضور غیر خود را در فضای عمومی تحمل کنند - Maddie Meyer/Getty Images/AFP

یکی از تعابیری که در سال‌های اخیر در جوامع غربی به شدت رواج پیدا کرده، «ووک» (woke) است؛ «ووک» یعنی «بیدار». این واژه‌ مثل «لیبرال» در ایالات‌متحده و کلماتی چون «پیشگام»، «مترقی» و «عدالت‌خواه» که سوسیالیست‌ها و مارکسیست‌ها برای نامیدن خود به کار می‌برند، ظاهری زیبا اما باطنی خوفناک و سیاه دارد.

اگر در فرهنگ‌نامه‌های معمول که همه را افراد متمایل به چپ یا تحت تاثیر گفتمان چپ نوشته‌اند، دنبال این تعبیر بگردید، آن را «حساس به بی‌عدالتی و مخالف نژادگرایی»، «آگاه به حقایقی که قدرت نمی‌خواهد شما بدانید»، «کسی که به مسائل اجتماعی توجه دارد»، «آگاه» و «حاضر در صحنه» (همان با لحن مثبت) معنا کرده‌اند؛ اما در عالم واقع و بر حسب رفتار و کردار، داستان چیز دیگری است.

ویژگی‌ها در دنیای واقعی

در کنار همه‌ این معانی زیبا و اخلاقی -اما تهی- چهار ویژگی ووک‌ها برای ۱۰۰ سال در مارکسیست‌ها و اسلامگرایان هم دیده و به تمامی در دنیای واقعی به نمایش گذاشته شده است. این ویژگی‌ها از این قرار هستند:

۱- خود حق پنداری؛ به این معنا که ووک‌ها خود را در مقام حق مطلق و دیگران را در مقام باطل مطلق قرار می‌دهند؛ «شیطان سازی از مخالف» از ویژگی‌های جدی این جماعت است. این خودحق پنداری آن‌ها را مدعی فراهم کردن امکان تعلیم و تربیت همیشگی جامعه و فرستادن مخالفان به اردوگاه‌های بازآموزی (چین) و فرستادن کارکنان دولت به کلاس‌های بازآموزی و گزینش ایدئولوژیک (ایران، چین، روسیه و اخیرا دمکرات‌ها در ایالات‌متحده) می‌کند؛ انقلابیون اسلامگرا در ایران همه ووک بودند که گزینش و آموزش ضمن خدمت ایدئولوژیک راه انداختند.

۲- باور به تعلق فضای عمومی به آن‌ها؛ ووک‌ها نمی‌توانند حضور غیر خود را در فضای عمومی تحمل کنند و با انواع برچسب‌ها یا تمسک به خشونت، دیگران را از فضای عمومی اخراج می‌کنند. آن‌ها می‌خواهند در فضاهایی که حاضر هستند (چه واقعی و چه مجازی) فقط مانند خود را ببینند تا احساس بدی پیدا نکنند. فرهنگ حذف که آن‌ها به طور جدی دنبال می‌کنند می‌تواند تا حذف فیزیکی (ترور و کشتار جمعی) نیز بسط پیدا کند.

۳- وعده‌ بهشت؛ ووک‌ها دنیای بدون صداهای دیگران را وعده می‌دهند و در فرایند تحقق این وعده طبعا باید به تصفیه و پاکسازی بپردازند تا بهشت برین را روی زمین محقق سازند. تلاش آن‌ها برای پاکسازی زبانی یا حذف مجسمه‌ها و کتاب‌ها و یادبودها و فیلم‌ها و دیگر آثار بشری که با آن‌ها مشکل دارند، در جهت همین پاکسازی دنیا از «شیاطین» است.

۴- تقسیم جامعه به قبایل؛ به این معنا که با تمرکز بر جنسیت، قومیت، جنس و نژاد (مسائلی که جای طبقه را در مارکسیسم سنتی گرفته‌اند) و با ادعای تنوع، تنوع فکری و حرفه‌ای و کاری را از جامعه می‌گیرند و به جای آن، تنوع قبیله‌ای و هویتی اعطا می‌کنند. با این کار، ووک‌ها همیشه جامعه را در شرایط جنگ داخلی قرار می‌دهند؛ چون قرار است اعضای قبایل (بر اساس رنگ پوست و محل تولد) بر سر منابع با هم مدام بجنگند و هر که زور بیشتری داشت پیروز شود.

سه ادعای اصلی ووکیسم

دنیای ووک (فاشیست‌ها و مارکسیست‌های جدید که آزادی و فردیت و حریم خصوصی را به هیچ می‌انگارند مگر برای خودشان و نماینده‌ همه‌ عالم هم هستند، چه منتخب مردم باشند و چه نباشند)، دنیای غریبی است. در این دنیا ادعا می‌شود که برنامه‌ اصلی آن‌ها اول رفع تبعیض، دوم، حفظ حریم امن برای «قربانیان بالقوه و بالفعل» و سوم، محافظت صد در صد از رمه‌ انسانی است.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

ووک‌ها نه تنها تبعیض را رفع نکرده و نمی‌کنند، بلکه انبوهی از تبعیض‌های جدید را با نژادپرستی معکوس، سهمیه‌بندی و توزیع ناعادلانه‌ منابع و منزلت‌ها، خلق و اعمال می‌کنند و اگر کسی آن‌ها را رعایت نکند، با برچسب‌زنی و اتهام و دیگر ابزارهای غیرقانونی، وی را از بیان آزادانه و حتی زندگی ساقط می‌کنند.

آن‌ها با خلق قربانیان ذاتی و همیشگی، قشر حاکم و اشرافی اما طلبکار و قربانی‌نما (نمونه اعلای آن، مگان مرکل) را می‌سازند که قرار است اقشار قدرتمند گذشته را از صحنه‌ روزگار حذف کند. در نتیجه، جنگ میان اقشار تا ابد ادامه پیدا می‌کند؛ درست همانند مارکسیسم که جنگ طبقاتی را ابدی می‌دانست یا فاشیسم که جنگ میان «برترها» و «دون‌ها» را همیشگی تلقی می‌کرد.

رمه‌ انسانی تا زمانی تحمل می‌شود که تبعیت کند؛ در صورت نافرمانی، از کار محروم می‌شود و به طبقه‌ای که باید علیه آن‌ها تبعیض روا داشته شود («سفیدها» که معلوم نیست کیستند) می‌پیوندد. آفریقایی‌تبارها یا اعضای قبایل دیگر برساخته شده که ایدئولوژی هویت گرایی ووک‌ها را نخرد و با آن مقابله کند، «خائن» تلقی و از عناوین مربوطه خلع می‌شود.

برای ایجاد فضای امن نیز همه غیر از ووک‌ها باید دهانشان را ببندند و پشت تریبون و در چارچوبی که ووک‌ها بدان‌ها می‌دهند، سخن بگویند. به همین ترتیب است که آن‌ها به پلیسِ زبان، فرهنگ، جامعه و سیاست تبدیل شده‌اند؛ بدون آنکه اعتباری برای این پلیس بودن از جایی کسب کرده باشند.

تنها ابزار ووک‌ها برای اعمال نظراتشان خشونت و اعمال زور است. دنیای ووک‌ها، دنیای سانسور، اخراج، تصفیه و حذف است.

تبعیض‌های خوب و عادلانه

در این نوشته به برخی از تبعیض‌های تازه‌ای که ووک‌ها خلق کرده‌اند (بدون آنکه تبعیض‌های گذشته را کاهش دهند) اشاره می‌کنم:

خبرنگاران و سیاستمداران زن غربی برای دیدار با رهبران و روحانیون مسلمان یا رفتن به اماکن مذهبی مسلمانان، حجاب بر سر خویش می‌اندازند تا ظاهرا به آن‌ها احترام بگذارند (و در نتیجه به خود بی‌احترامی کنند) اما زنان خبرنگار یا سیاستمدار محجبه در دیدار با رهبران غربی یا بازدید از اماکن مذهبی غیر مسلمانان، از روال‌های آن‌ها که بی‌حجابی است پیروی نمی‌کنند.

در دنیای ووک، زنان حق دارند اگر از مردی خوششان آمد، جلو روند و او را ببوسند یا دست به جاهایی خاص از بدنشان بزنند (و این آزار جنسی محسوب نمی‌شود حتی اگر از قبل اجازه نگرفته باشند) اما اگر مردان چنین کنند، آزار جنسی است. امروز اکثر فیلم‌هایی که در کشورهای غربی ساخته می‌شود و صحنه‌ اروتیک دارند، به این توصیه عمل می‌کنند زیرا اگر چنین نکنند، مورد حمله قرار می‌گیرند.

تصور کنید گوگل برای شما پیام بفرستد و آدرس کسب‌وکار اروپایی‌تبارها را به شما بدهد تا تشویق شوید و از آن‌ها خرید کنید. کسانی که به مسائل نژادی حساس هستند حتما این اطلاع‌رسانی را نژادپرستانه خواهند دید؛ اما گوگل مدام آدرس کسب‌وکارهایی آفریقایی‌تبارها را برای صدها میلیون نفر در هر منطقه می‌فرستد و این، برای آن‌ها «کمال خیرخواهی» تلقی می‌شود.

ووک‌ها خواستار آنند که بازیگران بر اساس گرایش جنسی، قومیت، ملیت و سکس و نژاد خود نقش قبول کند و جایزه بگیرند تا تنوع (از بالا اعمال شده)، حفظ شود. بدین ترتیب، مردان هیچ‌گاه نباید نقش زن را بازی کنند، غیرهمجنسگرایان نباید نقش همجنسگرا بازی کنند و کسی که پدرانش ایتالیایی بوده‌اند، باید همیشه نقش ایتالیایی داشته باشد.

البته همه‌ این محدودیت‌ها برای مردان اروپایی‌تبار غیرهمجنسگرا است. این امر اصولا بازیگری را منتفی می‌کند چون بازیگر قرار است نقش «غیر خود» را ایفا کند.

بنا به ووکیسم، اروپایی‌تبارها حق ندارند لباس یا دیگر ملزومات شخصی غیر خود را بپوشند اما غیراروپایی‌تبارها می‌توانند هر چه خواستند بپوشند. اروپایی‌تبارها نباید از عناصر و میراث فرهنگی غیرخود استفاده کنند اما غیر آن‌ها می‌توانند هر کاری خواستند انجام دهند. به عنوان مثال، اگر آفریقایی‌تبارها باله برقصند یا موسیقی کلاسیک بنوازند، مشکلی ندارد چون تبادل فرهنگی است و این هنرها به جامعه‌ بشری تعلق دارد و حتی برای این امر تشویق می‌شوند و بورسیه می‌گیرند؛ اما اگر یک اروپایی‌تبار موسیقی آفریقایی را بنوازد یا بخواند، مرتکب تجاوز به حقوق فرهنگی دیگران شده است.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه