روز ولنتاین: درد عشقی کشیده‌ام که مپرس...

پندهایی از گذشتگان برای عشاق روزگار قرنطینه

الهه عشق دیگر نمی‌تواند تیر خود را از فاصله‌ای بیش از دو متری شلیک کند - REUTERS/Caitlin Ochs

در روز ولنتاین ۲۰۲۱ انگار کسی دارد از آن بالا به ما می‌خندد. امسال زمانی برای عشق و عاشقی نیست. اگر مجرد باشید، زندگی عاشقانه‌تان احتمالا خشک و خالی‌تر از صحرای آتاکاما است؛ پس از آن که فردی با مشعلی آتشین به جان آن افتاده باشد. امسال داشتن یک شریک عشقی کمتر درباره علایق مشترک، و بیشتر درباره میکرب‌های مشترک است. زوج‌هایی که در خانواده‌های مختلف زندگی می‌کنند، به گونه‌ای ظالمانه از هم جدا نگه داشته شده‌اند و کسانی که با هم زندگی می‌کنند، نیز حتی به گونه‌ای ظالمانه‌تر کنار یکدیگر بسته شده‌اند و نمی‌توانند شب‌ها بیرون بروند یا زمانی برای خود در تنهایی داشته باشند. مجبورند زمانی بی‌انتها را صرف زل زدن به همان چهار دیوار همیشگی خانه خود کنند و دقیق متوجه شوند که طرف دیگر هنگام جویدن غذا چه صدایی از خود در می‌آورد.

مانند همیشه، این بار هم با پناه بردن به یک کتاب می‌توان دنبال آرامش رفت. برای درک این دیدگاه کافی است به صندلی راحتی خود تکیه بزنید و کتاب «اسطوره‌های قرون وسطییی عشق و شهوت» (Legends of Love & Lust) را به دست بگیرید که کتاب تازه‌ای‌ست از داستان‌های گلچین شده به دست روزالیند کرون، کارشناس افسانه‌ها و داستان‌های بومی.

خانم کرون متونی  پراکنده و زیبا ولی دور از دسترس را از قرون ۱۲ تا ۱۵ میلادی جمع‌آوری و ترجمه کرده است و آن‌ها را به داستان‌هایی سلیس و روان مبدل ساخته است. در این داستان‌ها نقش مسیحیان، مسلمانان، و افراد بومی در اثرگذاری بر فرهنگ این مقطع اروپای غربی به نمایش گذاشته می‌شود؛ همه آنها عشق و عاشقی را جشن می‌گیرند و او در این میان نکاتی برجسته را برای مقایسه بین آنان مطرح می‌کند. البته شاید ماه‌ها از آخرین رابطه عاشقانه شما بگذرد، ولی حداقل«آبلارد» نیستید؛ فرد ناقلایی که در قرن ۱۲ به دلیل رابطه‌ای عاشقانه خارج از ازدواج، مجازات شد و «بخش‌هایی از بدنش که عامل ارتکاب آن جرم» بود، قطع شد.

سنت‌ها تغییر می‌کنند، حجاب‌ها به کنار می‌روند، زنان جوان دیگر در خانه زندانی نمی‌شوند، اما طبیعت انسان به گونه‌ای لجوجانه آشنا باقی مانده است. پس از گذر قرن‌ها، در ادامه با داستان‌هایی آشنا می‌شویم که عشاق دوران قرنطینه امروز می‌توانند از روایات قرون وسطی بشنوند.

۱. انتظار و پذیرش درد

یکی از ویژگی‌های اصلی ادبیات دوران آغازین قرون وسطی، «عشق درباری» بود: عشق خالصانه یک شوالیه به بانویی که معمولا بزرگ‌تر و اغلب متاهل بود. این شکل از جوانمردی شهوانی، آشکارا در زندگی شوالیه‌های آرتور که به قلم نویسندگانی نظیر کرتین دوتروا به تصویر کشیده شده‌اند، دیده می‌شود و در تضادی شدید با عقاید مسیحیت درباره سکس و ازدواج است. آن امر همچنین از نزدیک با مفهوم درد و رنج در ارتباط بود. در روایاتی که در این کتاب جمع شده‌اند، ایده شلیک تیری مهرآمیز از الهه عشق بیش از آن که استعاره‌ای عاشقانه برای روز ولنتاین باشد، شبیه شلیکی مرگبار بود. عشاق محنت‌زده آنقدر ضجه می‌زنند و می‌گریند که باعث می‌شود فوتبالیست‌های متمارض امروز افرادی معقول و منطقی به نظر آیند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

چنان که کرون به نیابت از قهرمان جوان داستان تمثیلی «عشق رز» می‌نویسد: «همان طور که به آن گل رز خیره شده بودم، ناگهان احساس کردم خنجری دردناک در قلبم نشست، لرزشی تمام بدنم را فرا گرفت و لحظه‌ای بعد از هوش رفتم. وقتی به هوش آمدم، احساس ضعف شدیدی داشتم ... آنگاه بود که بالاخره فهمیدم الهه عشق آنجا بوده و تیری به سمت من شلیک کرده است!»

عشق قرار نیست سرگرم کننده باشد. به ویژه در آغاز عشق و علاقه‌ای که یک‌طرفه است، باید با درد و رنج دست و پنجه نرم کنید. در واقع، زمینه‌ای مشترک و به ویژه ترسناک در این داستان‌ها شامل مردانی می‌شود که به زنان می‌گویند اگر به آن‌ها «رحم نکنند» خود را خواهند کشت، که به نوعی حاکی از نوع اولیه کنترل اجباری در قرون وسطی است.

گرچه این گونه اخاذی احساساتی برای داشتن رابطه جنسی، بهتر است در همان صفحات تاریخ رها شود، اما تسکین‌بخش است داستان‌هایی را بخوانیم که باعث می‌شوند بدبختی درهم تنیده شده با تجربه انسانی عشق را بپذیریم، یا از این که الهه عشق دیگر نمی‌تواند تیر خود را از فاصله‌ای بیش از دو متر شلیک کند، احساس آرامش کنیم.

۲. برنامه‌ریزی برای مدتی طولانی

یکی دیگر از ویژگی‌های عشق درباری، درباره ماجرای خود شوالیه دلباخته بود: مرد جوانی که دست به ماجراجویی می‌زد تا ارزش خود را برای محبوب خود ثابت کند، و معمولا با تسخیر دو پادشاهی، نجات چند دوشیزه، و شاید سر بریدن یکی دو اژدها انجام می‌شد. انجام چنان کارهایی برای مردان خیلی سخت‌تر از رفتن به فروشگاه محل پیش از اتمام بیسکويت‌های شکلاتی آن برای روز ولنتاین است. در «لانسلوت دریاچه»، داستانی گمنام از فرانسه قرن سیزدهم، گوئینویر، ملکه آرتور، خیلی سریع و نامنتظره مجذوب شوالیه جوانی می‌شود که «یتیم خوش سیما» لقب دارد. ملکه باید ماه‌ها و سال‌ها صبر کند تا او ظفرمندانه از ماجراجویی خود بازگردد، هویت واقعی خود را به عنوان «سر لانسلوت» فاش کند، و با او به بستر بخزد. انتظار برای عشاق قرون وسطی بخشی از بازی است و معمولا عاقبت صبوری پاداش است، که می‌تواند فکر تسکین‌بخش دیگری برای دوران قرنطینه باشد.

داستان لانسلوت همچنین پیچیدگی عشق درباری را نشان می‌دهد: گوئینویر به نحوی ترسیم می‌شود که خالصانه هم عاشق همسرش و هم معشوقش است. وقتی آرتور توسط رقیب خود به زندان می‌افتد، گوئینویر از خود بی‌خود می‌شود و برای نجات او به لانسلوت روی می‌آورد؛ درخواستی که او با کمال میل می‌پذیرد. مفاهیم وفاداری و وظیفه‌شناسی در آن دوران خیلی ارتجاعی‌تر از چیزی بودند که شاید انتظارش را داشته باشید.

۳. سعی نکن همه‌چیز را کنترل کنی

حبس در محیطی بسته باعث می‌شود که مستبد کوچک درون همه ما زنده شود. اما سعی در کنترل همه‌چیز، امری تضعیف‌کننده برای رابطه‌ای عاشقانه است. چنان که چاوسِر در «افسانه فرانکلین»، یکی از داستان‌های «افسانه‌های کنتربری»، نوشته است: «عشق با مهارت یافتن تسخیر نمی‌شود / وقتی ماهر شوی، آنگاه الهه عشق / بال‌های خود را می‌گشاید و لحظه‌ای بعد ناپدید خواهد شد. / عشق طبیعتی رها دارد.»

یکی از داستان‌های کتاب، داستان «وعده» است که درباره روایت فرانکلین از زوجی متاهل به نام‌های آروراگوس و دوریگن است. این افسانه ازدواج خوشبختی را روایت می‌کند که به راحتی می‌توانست از پس قرنطینه سطح ۴ امروز سربلند بیرون آید و شراکتی برابرانه در زندگی مشترک را در زمانی به تصویر می‌کشد که به بازگویی کرون، «قانون اظهار می‌داشت که شوهر درباره همسرش اختیار کامل دارد.» ولی این درباره آروراگوس صادق نبود: «او معتقد بود که برای تضمین زندگی مشترکی شاد و طولانی با هم، هر دو طرف باید با کمال میل تسلیم یکدیگر شوند ... هیچ کس نمی‌خواهد همسرش با او مانند برده رفتار کند. به علاوه، همه ما گهگاه مرتکب اشتباه می‌شویم، ولی هیچ فایده‌ای ندارد که با کلماتی حاکی از خشم به اشتباهات یکدیگر واکنش نشان دهیم. مداراو صبوری همیشه بهتر است.»

واقعا به راحتی می‌توان با این اظهارات موافقت کرد، ولی به سختی بتوان آن‌ها را وقتی در خانه درگیر اشتغال، درس‌آموزی کودکان، و شستن رخت‌های کثیفی هستید که انگار خود به موجوداتی زنده بدل شده‌اند، پیاده کرد. 

چه این کتاب راه گریزی آسان باشد یا خِردی برآمده از پسِ قرون، بی‌شک با غیبت شما از این شب ولنتاین، رنگ و بوی خوبی به شب شما خواهد داد.

© The Independent

بیشتر از زندگی