درگذشت داود فیرحی؛ سال‌ها در طلب آشتی ناممکن میان دو نهاد حوزه و دانشگاه

عمده تلاش فیرحی صرف آن شد تا دموکراتیزه کردن فقه را در تئوری و نظریه‌پردازی نشان دهد

داود فیرحی از معدود چهره‌های دانشگاهی بود که لباس روحانیت بر تن داشت- عکس از ایسنا

کرونا این بار جان یکی از چهره‌های فکری حوزه اندیشه و دین را ستاند. دکتر داود فیرحی، استاد و مدرس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران که پیش از ابتلا به کرونا، مشکلات ریوی نیز داشت، از یک هفته قبل بر اثر ابتلا به کرونا در بیمارستان لاله تهران بستری شد. آخرین پیام از وضعیت جسمی او را فرزندش، شش روز قبل در اینستاگرام منتشر کرد و نوشت که پدرش در بیمارستان بستری است و «کادر درمان تمام تلاششان را انجام می‌دهند که اگر خدا بخواهد،‌ با دعای شما حال پدر بهتر شود.» اما تلاش‌ها از یک سو و دعاها از دیگر سو نتیجه‌‌ای نبخشید و در نهایت روز ۲۱ آبان عکسی با زمینه‌ای آبی که آیه «انالله و اناالیه راجعون» بر آن نقش بسته بود، نشان ‌داد خبری در راه است. جمله‌ای خبری که می‌گفت: «دیگر پدر با مهربانترین مهربانان است.» یک روز (۲۲ آبان) بعد پیکرش را بی‌‌حضور جمعیت، در آرامستان بهشت معصومه شهر قم به خاک سپردند.

داود فیرحی از معدود چهره‌های دانشگاهی بود که لباس روحانیت بر تن داشت و بر خلاف بسیاری از روحانیان که وقتی به سلک دانشگاهی در می‌آیند، لباس از تن به در می‌کنند، چنین نکرد. او تحصیلات خود را از حوزه علمیه قم آغاز کرد و سال‌های میانی دهه ۶۰ به دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران آمد که درس سیاست و حقوق را با فقه (حقوق اسلامی) در آمیزد تا شاید بتواند راهی و میانبری بر ارتباط میان این دو نهاد بگشاید؛ دو نهادی که از ابتدای انقلاب بحث وحدت میان آنها، همه‌گاه مطرح بود اما در عمل و به رغم صرف بودجه‌های بسیار و برگزاری‌ ده‌ها سمینار بی‌خاصیت، نتیجه‌ای نداشت. چرا که اولی (حوزه)، می‌خواست دومی را در سیطره و زیر چتر خویش قرار دهد و گمان می‌کرد با دستور و توصیه می‌تواند چنین امری را محقق کند. نکته‌ای که در عالم واقعیت نه تنها امکان‌پذیر نبود و از سعی باطلی حکایت می‌کرد، بلکه سبب شد تا با گذر زمان و فشارهای وارده از سوی نحله‌ای خاص وابسته به قدرت، این شکاف‌ها عمیق‌تر و ارتباط منطقی میان این دو نهاد کمتر شود.

فیرحی در پی آن بود تا با بهره‌گیری از ابزار و روش تحقیقی که علوم سیاسی و علم حقوق در اختیارش قرار می‌داد، به سراغ فقه برود و پرسش‌هایی امروزین را با رویکردی تبارشناسانه با تاریخ تحولات فقه شیعه در میان گذارد تا شاید بتواند از این طریق اندک آشتی میان این دو نهاد برقرار کند. دو نهادی که در بسیاری امور و جهات، اختلافات فراوانی دارند. یکی مدام در پی‌نوسازی دانش‌های نوین و به دورافکندن ابزار و شیوه‌های کهن است و دیگری به رغم گذشت سده‌‌های طولانی همچنان بر راه و مسیری کهن طی طریق می‌کند.

تلاش برای نوسازی و تالیف فقه‌ و حقوق مدرن

فیرحی به دنبال این بود که با اضافه‌کردن دانش‌هایی چون علوم سیاسی، تاریخ و حقوق مدرن و جامعه‌شناسی و نگاه به رخدادهای تاریخ اسلام و تشیع از همین زاویه، خونی تازه به رگ‌های مباحث کهن و از نفس‌افتاده حوزه تزریق کند. او می‌دانست و بسیاری از اهالی دانشگاه و به خصوص جریان روشنفکری دینی هم به اهالی حوزه هشدار داده بودند از نگاه تک‌ساحتی به دین پرهیز کنند؛ دین را تنها در فقه خلاصه نکنند و به فربه‌ساختن همان یک ساحت نپردازند، تاریخ و تفسیر قرآن و فلسفه و سیاست و اخلاق را نیز به مباحث و درس‌های حوزه اضافه کنند تا از این طریق بتوانند روایت‌هایی تازه از سیره و سلوک دینی ارایه کنند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

حوزه و جریان مسلط آن اما در تمامی این سال‌ها، با آویختن خود به قلاب‌های قدرت، سعی کرد این نوع نگاه‌ها و انتقادات را یا از حوزه بتارانند و بیرون افکنند یا آن که از میدان دادن به این گونه مباحث سرباز زند و راویان و قاریان آن را به حاشیه براند.

در حالی که عمده حوزویان مرتبط با جریان مسلط، از بحث و جدل با اهالی دانشگاه پرهیز داشته و دارند و ورود به مباحث نو دینی و انتقادات را نه تنها بر نمی‌تابند و مخالفان و منتقدان را به چوب تکفیر می‌رانند، فیرحی از معدود روحانیانی بود که با برخی از منتقدان سرسخت حوزه به بحث و جدل و مناظره شفاهی و مکتوب پرداخت.

او که در سال‌های دهه ۶۰ و پیش از اخراج دکتر جواد طباطبایی، یکی از کوشاترین شاگردان او در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بود، دو دهه بعد به نقد آرای استادش در زمینه نظریه ایرانشهری پرداخت که البته با پاسخ‌های تند و حتی گزنده او روبرو شد. اگر چه فیرحی چنانکه از منش علمی او بر می‌آمد متین و مودبانه پاسخ داد. گفته می‌شود این شاگرد و استاد در چند ماه اخیر مجددا با هم از در آشتی درآمدند.

در بخشی دیگر نیز او، آرای محمد مجتهد شبستری و عبدالکریم سروش را مورد نقد و بررسی قرار داد.

۱۰ کتاب تالیفی در منظومه‌ای منسجم

نگاهی به کارنامه تالیفی فیرحی با ده تالیف از سال ۷۸ تاکنون (۲۱ سال) و صدها مقاله و سخنرانی از کوشش منضبط و منسجم او در زمینه مباحث‌ حکومت‌داری و تبارشناسی‌آن در اسلام عمدتا شیعی خبر می‌دهد. شرح او بر «رساله تنبیه‌الامه آیت‌الله نائین» و بیان این نکته که آقای نائینی قایل به ولایت فقیه نبود، از جمله نکاتی است که بحث‌هایی را هم در حوزه برانگیخت، چنانکه در نشستی که به نقد و بررسی همین کتاب در شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۵ در موسسه فهیم قم و با حضور جمعی از طلاب و دانشجویان برگزار شد، او از این موضع و نتیجه‌گیری دفاع کرد. در گزارشی که سایت مباحثات از این نشست ارایه داد، منتقدان آقای فیرحی برداشت او از گفته نائینی را اشتباه دانستند و حتی گفتند که آیت‌الله خمینی هم از اعتقاد نائینی به ولایت فقیه سخن گفته است که فیرحی در پاسخ به این انتقاد هم گفت: آقای خمینی تحقیقی در این زمینه نکرد و تنها در تایید فردی در آن جلسه بر آن تاکید کرده بود.

 او در قامت یک پژوهشگر علوم سیاسی روی نقاطی متمرکز شده که خلا آن مباحث را در اسلام‌شناسی و دین‌شناسی حوزه حس می‌کرد. مباحثی که سبب می‌شد تاریخ دین را از منظر آرای متفکران و فیلسوفان سیاسی و نظریه‌پردازان غربی بنگرد و مورد نقد و ارزیابی قرار دهند. اگرچه در سال‌های اخیر گروهی از طلاب حوزه به رویکردهای تازه و انتقادات به مباحث دینی پرداخته‌اند اما فعالیت‌های‌ آنها و اقلیت‌ بودنشان نشان می‌دهد که تا چه میزان دچار محدودیت در طرح مباحث هستند.

فیرحی در پژوهش‌هایش منظر خطی هگل در تاریخ‌اندیشی را مورد تردید قرار داد و به جای آن از روش‌شناسی میشل فوکو، اندیشمند فرانسوی، در بازخوانی نقش قدرت در تولید دانش و مشروعیت در ادوار مختلف اسلامی بهره برد. آنچه از او برجای مانده می‌تواند دستمایه پژوهش‌های تازه‌ای در این زمینه‌ها گردد.

نکته انتقادی در رویکرد فیرحی همانا بی‌اعتنایی او در نقد صریح استبداد دینی در ایران معاصر است. او سعی می‌کرد در سخنرانی‌ها و مطالبش کمتر به مسایل مبتلابه سیاست ایران بپردازد؛ مباحثی که نتیجه عملکرد هسته سخت قدرت در مقابله با روشنفکران دینی و منتقدان سیاست‌های عملی روحانیت در راس قدرت بود. فیرحی در این اواخر البته در برخی از سخنرانی‌های مرتبط با عاشورا سعی کرد رویکرد انتقادی نسبتا ملایمی را در نقد ساختار قدرت با مشابه‌سازی با برخی رخدادهای مرتبط با صدر اسلام در پیش بگیرد و شاید اگر زنده‌ می‌ماند تغییر مسیر اساسی‌تری در رویکرد خود به ارتباط دین و سیاست پیدا می‌کرد. این نکته از آن جهت حایز اهمیت است که در یک دهه گذشته و با انتشار اسناد و خاطراتی از سال‌های دهه اول انقلاب،‌ پرسش‌های اساسی در نقد رویکرد تکلیف‌ محور قائلان به نظریه ولایت فقیه مشاهده شده است. انتشار انتقادات آیت‌الله منتظری و نیز دیدگاه‌های محسن کدیور و عبدالکریم سروش در نقد قدرت دینی سبب شد تا وجه استبدادی بودن مدافعان ولایت فقیه بسیار پررنگ‌تر شود و به حوزه عمومی هم راه یابد.

چاپ آخرین اثر بعد از مرگ مولف کتاب

برخی مباحثی که فیرحی درباره قانون با دکتر سیدجواد طباطبایی داشت نیز جالب توجه بود و به نظر می‌رسد کتاب در دست انتشار او که پایان یافت و حتی مجوز انتشار هم گرفت اما احتمالا تا روزهای آتی از سوی نشر نی و پس از مرگ مولف منتشر می‌شود،‌ نتیجه برخی از آن مباحث باشد که بین شاگرد و استاد در گرفته بود.

نام این کتاب «مفهوم قانون در ایران معاصر- پیشا مشروطه» نام دارد و مولف سعی کرد در این پژوهش به سرشت و سرنوشت قانون از بحران تا فروپاشی نظم سنتی در ایران پیشامشروطه بپر‌دازد و سرگذشت طولانی و پرفراز و نشیب آن را از پایان سلسله صفویه تا آغاز جنبش مشروطه‌خواهی و آغاز شکل‌گیری دولت مدرن در ایران مورد بررسی قرار دهد.

جدای از این کتاب برخی پژوهش‌های دیگر او هم می‌تواند دستمایه کارهای تازه‌ای در زمینه‌های مورد علاقه او شود. مرگش در چنین سنی به تحقیق برای جریان پیشروی روحانیون، آسیب و صدمه‌ای بزرگ است اما از سوی دیگر می‌تواند جلب توجهی افزون‌تر به مسیری تحقیقی‌ فراهم سازد که او سه دهه از عمرش را پای آن گذاشت.

بیشتر از فرهنگ و هنر