علینقی عالیخانی و حسرت دوره‌‌ای که تکرار نشد

از وزارت اقتصاد تا ویرایش و انتشار نوشته های اسدالله علم

دکتر علی نقی عالیخانی

با مرگ علینقی عالیخانی در ۹۱ سالگی  (۴ تیرماه ۱۳۹۸)، فعالیت‌های او، به‌خصوص دوره‌ای که او مدیریت وزارت اقتصاد ایران را بر عهده داشت (بهمن ۱۳۴۱تا مرداد ۱۳۴۸)، محل بحث و بررسی مجدد قرار گرفته است. این موضوع به‌خصوص در فضای دوقطبی مقایسه بین دوران حکومت پهلوی و دوران پس از انقلاب، که این روزها مدام مورد توجه و تاکید قرار می‌گیرد، اهمیتی دوچندان دارد؛ به‌ٔویژه که در دوره عالیخانی اقتصاد ایران با رشد بالای ۹ درصد و تورم زیر ۳ درصد روبه‌رو بود. این در حالی‌ست که  این روزها اقتصاد ایران  با تورم بالای ۳۰ درصد و رشد منفی دست و پنجه نرم می‌کند.

عالیخانی به دو دلیل در میان ایرانیان بعد از انقلاب شناخته شده است. نخست، دوره وزارت اقتصاد او که از آن به عنوان بهترین دوره اقتصاد ایران در سده اخیر یاد می‌شود، و دوم، برای ویراستاری و انتشار مجموعه روزنوشت‌های اسدالله علم که از این اثر و یادداشت‌ها نیز به عنوان یکی از مهم‌ترین مدارک در تحلیل رفتارهای محمدرضا پهلوی و سال‌های منتهی به پیروزی انقلاب نام برده می‌شود. 

جمعِ فن‌سالارانِ هم‌فکر

عالیخانی و موقعیتی که در آن او بر کرسی صدارت اقتصادی تکیه زد، مصداق این نیم بیت حافظ است که «چون جمع شد معانی گوی بیان توان زد».

پیش از آن‌که اسدالله علم از او برای وزارت اقتصاد دعوت کند، علی امینی به عنوان نخست‌وزیر بر سر کار آمد و همراه با ارسنجانی در دوره‌ای کوتاه توانستند جریان اصلاحات ارضی و تحولی نسبتا موثر را در فضای سیاسی و اثرگذار در حوزه اقتصادی و اجتماعی ایران کلید بزنند. شاه اما علاقه‌ای نداشت که موضوع مهم و دوران‌سازی چون اصلاحات ارضی به نام فردی چون امینی در تاریخ ثبت شود، لذا او را به لطایف‌الحیل کنار زد و با معرفی اسدالله علم که اعتمادی تام و تمام به او داشت، فضا را برای پیشبرد اهدافش مهیا کرد. علم نیز با دعوت از عالیخانی و اعتمادی که به او داشت، بستر فعالیت گروهی فن‌سالار را فراهم ساخت که در حوزه اقتصاد از هماهنگی و همراهی کامل با یکدیگر برخوردار بودند.

عباس میلانی در کتاب«"نگاهی به شا»" به نقل از گزارشی درباره این گروه از فن‌سالاران که به سناتور کندی داده بودند، مهم‌ترین  ویژگی این افراد را چنین برشمرد: «میهن پرست سفت و سختند اما دیگر دلباخته مصدق و جبهه ملی نبودند و …. طرحی جامع برای تقویت صنعت ایران در انداخته بودند.» (ص۳۹۲)

ویژگی این طرح به گفته خود عالیخانی در گفت‌وگوی او با رادیو فردا، برآمده از نیازها و تجربه‌های آن‌ها در اثر غور و تامل در فضای اقتصاد ایران بود. عالیخانی پیش از رسیدن به این سمت، در بخش مطالعات وبررسی‌های اقتصادی ساواک، همکار حسن پاکروان شد و چنان که خود در گفت‌وگو با برنامه «به عبارت دیگر» بی‌بی سی عنوان کرد، در این دوره (۱۳۳۶تا قبل از وزارت) این امکان را یافت که با مهمترین مشکلات اقتصادی اکثر نقاط ایران آشنا شود و این امر، به او و تیم همراهش کمک کرد تا برنامه‌ای را متناسب با فضای اقتصاد ایران طراحی و هدف‌‌گزاری  کنند. او در مدرسه البرز درس خوانده بود. قبولی و دریافت لیسانس علوم سیاسی از دانشگاه تهران و سپس ادامه تحصیل در رشته حقوق بین‌الملل و دریافت دکترای اقتصاد دولتی از پاریس، همراه با تجربه‌ای نیم دهه‌ای در مهم‌ترین سازمان امنیتی کشور، او را از جنبه تخصصی و  ویژگی‌های خاص تصدی سمت وزارت، مورد اعتماد شاه و ساختار بورکراسی ایران قرار داد.

در کنار آن، او توانست جمعی از فن‌سالاران  با ویژگی‌های شخصیتی و علمی همانند و همفکر خود را گرد آورد و شاید برای اولین و‌آخرین بار، تیمی هم‌راه را در صنعت و تجارت و بانک مرکزی شکل دهد.  صفی ‌اصفیا، رییس وقت سازمان برنامه،  مهدی سمیعی، رضا نیازمند و محمد یگانه، بازوهای مدیریتی او در تمامی‌این سال‌ها بودند که هماهنگ و پیوسته و همدلانه، کشتی اقتصاد ایران را به پیش می‌راندند. ناهم‌خوانی تیم اقتصادی در تمامی دوره‌های ۷۰ سال اخیر از جمله پاشنه‌ آشیل‌های اقتصاد ایران بوده است و دولت‌های بسیاری را زمین‌گیر کرده است؛ از جمله دولت دوم آقای روحانی، که تیم اقتصادی از هم پاشیده‌ای زمام امور را در آن در دست دارند.

شخصیتی دلبسته کارآفرینی و اقتصاد درون‌زا

وجه دیگر توفیق عالیخانی را باید در شخصیت او به عنوان یک فن‌سالار تیزهوش و‌آشنا به ظرایف کار در ساختار اداری ایران دانست. او به دلیل اشرافی که به موضوع داشت، در تصمیم‌گیری‌ها جسارت به خرج می‌داد و با قاطعیت آن‌ تصمیمات را اجرا می‌کرد. ابتکار عمل او و نیز دلبستگی‌اش به کارآفرینی سبب شد تا به باور دکتر  مسعود نیلی (اقتصاددان) دریابد که: «چگونه ذی‌حساب‌ها را مدیریت کند، چگونه دو وزارتخانه را هم‌زمان مدیریت کند، چگونه با بوروکرات‌های کارکشته سنتی کنار بیاید، چگونه با امرای ارتش، سیاسیون و نیروهای امنیتی کنار بیاید و اقتصاد کشور را جلو ببرد تا کسانی مثل برادران خیامی که هیچ پشتوانه‌ای نداشتند، به کارآفرینان موفق و ثروتمند تبدیل شوند و او یک حصار حمایت سیاسی به دور آن‌ها بکشد.» (هفته‌نامه تجارت فردا- شماره ۱۷۳)

این تلاش‌ها اما با تکانه نفتی سال‌‌های بعد و افزایش چند برابری قیمت نفت، به سدی محکم به نام شاه برخورد. تغییر زاویه نگاه شاه به پیشرفت و دخالت‌های آشکار او در ساختار بودجه‌ریزی، همراه با محکم شدن زنجیره نفود مخالفان و منتقدان عالیخانی و تیمش در دربار،  پیکره‌ای را ساختند که در نهایت به استعفا و کناره‌گیری او منجر شد. شاهی که در شروع به کار این تیم اقتصادی و در سخنرانی معروفش در کنفرانس اقتصادی پایان سال ۱۳۴۱  شعار «اقتصاد بدون نفت» را سر داد، با زیرپا نهادن همین شعار در مسیری گام نهاد که به باور بسیاری از تحلیل‌گران اقتصاد سیاسی، به انقلاب ایران و سقوط او انجامید. عالیخانی برای دو سال مدیریت دانشگاه تهران را عهده‌دار شد که به دلیل ورود بدون اجازه نیروی نظامی به دانشگاه، از سمت خود کناره گرفت.

خاطرات علم و رونمایی از پشت صحنه تصمیمات دربار

نام عالیخانی در سال‌های اولیه دهه هفتاد شمسی، زمانی که به عنوان ویراستار مجموعه روزنوشت‌های هفت سال پایانی عمر اسدالله علم آن مجموعه را به تفاریق منتشر ساخت، نیز بحث‌‌برانگیز شد. اهمیت این روزنوشت‌ها و آنچه او از پشت پرده بسیاری از رفتارها و تصمیمات محمدرضا پهلوی در دهه آخر پادشاهی‌اش بیان کرد، راه را بر تحلیل دقیق‌تر ساختار قدرت و چگونگی معادلات پشت پرده سیاست ایران هموار ساخت؛ گرچه برخی، مانند مولفان کتاب  «آخرین شاهنشاه» (هوشنگ نهاوندی، ایوبوماتی)، به «ویراستاری‌هایی که حدود آن معلوم نیست» اشاره کرده‌اند و بر این باورند که در «استناد به آن باید شرط احتیاط را مرعی داشت.» ( ص ۴۵۶)

بیشتر از کتاب