خطای موزه «لوور» در شناخت هنرهای ایرانی

فردوسی مسلمان بود، اما شاهنامه یک اثر اسلامی نیست

دو نقاشی ایرانی متعلق به دوره صفوی در نمایشگاهی در موزه لوور- AFP/STEPHANE DE SAKUTIN

در حالی که فرانسه، اندک اندک، از دوران قرنطینه سراسری بخاطر ویروس کرونا خارج می‌شود، دوستداران هنر خود را برای بازگشت به برنامه‌های هنری و فرهنگی عادی آماده می‌کنند. در این میان، برنامه‌های آینده موزه لوور پاریس، که به گمان من بزرگترین گنجینه هنرها در جهان غرب است، جای ویژه‌ای دارد. یکی از مهم‌ترین این برنامه‌ها، نمایش آثاری است که لوور به تازگی در چارچوب «بخش هنرهای اسلامی» خود آماده کرده است. 

خانم شارلوت موره، رییس بخش «هنرهای اسلامی» در گفت‌وگویی به معرفی بعضی از این آثار پرداخته است. او می‌گوید: «هنر اسلامی می‌بایستی بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد.» 

در این که توجه به هنر از ملزمات تمدن است تردیدی نیست. اما پرسش این است: آیا چیزی به نام «هنر اسلامی» وجود دارد؟

 به گمان من پاسخ منفی است. البته هنرها می‌توانند تحت تاثیر ادیان و مذاهب گوناگون، از جمله اسلام باشند. هم‌چنین می‌توان از هنرمندان مسلمان یا مسلمان هنرمند سخن گفت. اما زدن مهر اسلامی بر هر اثر هنری، به نظر من گمراه‌کننده است. به همین سبب است که لوور بخشی بنام «هنر مسیحی» یا «هنر یهودی» یا «هنر بودایی» ندارد. هنر، هنر است و از هر برچسبی فراتر می‌رود. اگر نمی‌توان از فیزیک یهودی یا شیمی مسیحی سخن گفت، چرا باید شیپور «هنر اسلامی» را بصدا درآورد.

در سراسر قرآن، کتاب بنیادی اسلام، سخنی از هنر یا آفرینش هنری نیست. حتی می‌توان گفت که قرآن مجید واژه‌ای هم برای هنر ندارد و نزدیک‌ترین واژه‌ای که بکار می‌برد «صنع» است که آن هم از کیفیات باری تعالی است. این که بپذیریم که اصطلاح «هنر اسلامی» یک وصله ناجور است به معنای انتقاد از اسلام و یا کاستی از مقام و منزلت آن به عنوان یک دین ایحایی* نیست. اسلام یک دین است و بی‌تردید بر بسیار فرهنگ‌‌ها و هنرمندان بسیار اقوام اثرگذار بوده است. اما تلفیق دو مفهوم «هنر» و «اسلام» می‌تواند گمراه‌کننده باشد. 

نگاهی به برجسته‌ترین آثاری که لوور در نمایش جدید خود عرضه خواهد کرد نشان می‌دهد که اصطلاح «هنر اسلامی» یک گزینه شتابزده است. نخست، در این نمایش جدید، دو هنر مهم، یعنی مجسمه‌سازی و نقاشی حضوری اندک دارند زیرا اسلام هر دور را حرام می‌شمارد. سازه‌های موسیقی نیز جای اندکی دارند زیرا موسیقی هم در اسلام حرام به شمار می‌آید. 

پس، چه آثاری در این نمایشگاه عرضه خواهند شد؟

خانم موره، هشت اثر را بعنوان ستارگان نمایشگاه عرضه می‌کند. آیا این هشت اثر الزاما «اسلامی» به شمار می‌آیند؟ خواهیم دید. 

تمامی این هشت اثر در مناطقی بدست آمده‌اند که جزو قلمروی فرهنگی ایران به شمار می‌روند.

یک اثر متعلق به هرات در افغانستان امروز و یک اثر متعلق به آسیای صغیر، محل کنونی جمهوری ترکیه است. اما هم افغانستان امروز و هم ترکیه امروز در زمان آفرینش دو اثر مورد بحث جزو ایران بودند. یا برای آنکه دوستان افغان و ترک ما ناراحت نشوند، هر سه کشور جزو یک واحد سیاسی-فرهنگی به شمار می‌آمدند. 

مهم‌ترین این آثار یک قدح شراب است که در شوش، جنوب خاوری ایران، کشف شد. البته می‌دانیم که نوشیدن شراب، در اسلام حرام است و مسلمان مومن، قاعدتا نمی‌بایستی وسائل میگساری بسازد آن هم در سطح عالی هنر. از این گذشته، قدح مورد بحث متعلق به سده هفتم میلادی است یعنی همزمان یا کمی زودتر یا دیرتر از پیدایش اسلام. بدین سان چسباندن برچسب «اسلامی» به این قدح، پرسش‌انگیز است. 

اثر دوم، یک ابریق یا آفتابه منقش است که برای حمل آب یا شراب بکار می‌رفته است. این ابریق سرامیک، کاشی، متعلق به منطقه یزد در مرکز ایران امروز است. در پایه این ابریق نوشته‌ای هست که «خداوند جهان هر جا که هستی تو را حفظ کند» البته این دعای ضد چشم‌زخم به زبان عربی است که دست کم تا دهه نهم میلادی هنوز زبان ادبی و اداری ایران بزرگ به شمار می‌آمد. (زبان فارسی از سده نهم به بعد با نخستین شاعران خراسان بزرگ، بازگشت خود را آغاز می‌کند.)

اثر سوم یک بشقاب سنگی است که در سمرقند، ازبکستان امروز، در کاووش‌های باستانی پیدا شد. گرداگرد این بشقاب که متعلق به قرن یازدهم میلادی است با حروف عربی کوفی منقش شده است. اما چسباندن این اثر به اسلام، باز هم عجولانه به نظر می‌ٰرسد. (سمرقند در آن زمان جزو پرجمعیت‌ترین شهرهای ایران بزرگ بود) این بشقاب با عنوان «ظرف سخاوت» شناخته می‌شد.

گرداگرد این ظرف ضرب‌المثلی به عربی نقش شده است: « بخشندگی در آغاز تلخ است، اما سرانجام شیرین‌تر است از عسل.»

چهارمین اثر یک کارد شکاری است که در کاووش‌های باستان‌شناسی در آسیای صغیر کشف شد. دسته کادر به احجار کریمه مانند لعل و فیروز، مزین است. روی تیغ کارد این بیت منقش است: مرغابیان جوهر دریای تیغ تو – هر یک بروز هر که صد نیش سوزن‌اند. 

باتوجه به تاریخ ساختن کارد، بیت مذکور احتمالا ساخته یکی از شاعران عثمانی است در زمانی که فارسی‌ زبان ادبی و اداری نخبگان امپراتوری بود. 

اثر پنچم، صفحه‌ای است از «شاهنامه» فردوسی که در قرن چهاردهم با نقاشی‌های مینیاتوری آن زمان مزین است. در این صفحه که نیمی از آن را یک مینیاتور گرفته است، داستان نبرد فرامرز را با ارتش شاه کابل که در حال گریز است، می‌خوانیم. البته فردوسی که در یک خانواده مسلمان زاده شد، بی‌تردید مسلمان به شمار می‌آید. اما قرار دادن «شاهنامه» در رده هنرهای اسلامی قانع کننده نیست. این شاهکار ایرانی، بی‌آنکه ضداسلام یا حتی ضدعرب باشد، تمدن و فرهنگ و دین دیگری را ترسیم می‌کند و تنها با صفت «ایرانی» قابل درک است. 

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

ششمین اثر یک سپر جنگی است که نام شاه سلطان حسین صفوی، آخرین پادشاه آن دودمان بدفرجام بر آن نقش شده است. این اثر هنری زیبا با یک سلسله نقوش مربوط به جنگ دشکار – مانند سوارکاران، آهوان و گوزن‌ها، مزین است و زمینه آبی سرمه‌ای‌اش یادآور صنایع دستی اصفهان که آخرین پایتخت صفویان بود. این سپر از آمیزه‌ای از طلا و ابریشم و فولاد ساخته شده و احتمالا بیشتر جنبه تزیینی دارد تا بکارگیری در نبرد. 

اثر هفتم چندین جام شراب است که احتمالا یک مجموعه میگساری را تشکیل می‌دادند. بر هر یک از این جام‌ها بیتی از حافظ و سعدی در ستایش باده حرام نقش شده است. همه این آثار هویت ایرانی خود را در نخستین نگاه اعلام می‌کنند.

هشتمین و آخرین اثر یک آتشدان است – یعنی یک چتر فولادی برای حفظ آتش در برابر باد و باران – این اثر در نظر اول دارای یک هویت زرتشتی جلوه می‌کند اما پایه آن تصویری از خورشید هست که یادآور مهرپرستی (میتراییسم) یکی از ادیان ایران باستان است. از آنجا که این آتشدان، کشف شده در هرات افغانستان کنونی متعلق به سده ۱۴ یا ۱۵ میلادی است، می‌توان گفت که سازنده آن احتمالا مسلمان بوده است. اما هدف از ساختن آن یعنی مصون نگاه داشتن آتش، و نقوشی که یادآور مهرپرستی است، نشان می‌دهد که با یک اثر «اسلامی» روبرو نیستیم. 

پیشنهاد فروتنانه ما به مدیران لوور این است که سنت برچسب‌ زدن «اسلامی» را کنار بگذارند. این را به دو صورت می‌توان انجام داد. نخست می‌توان آثار هنری را با توجه به کشور محل تولیدشان رده بندی‌ کرد. بدین ترتیب است که لوور دارای بخش‌های «نقاشی هنری» و « نقاشی ایتالیایی» است حتی در زمانی که نه هلند و نه ایتالیا دارای هویت سیاسی به عنوان کشورهای مستقل نبودند. 

اگر این ترتیب پذیرفته شود، خواهیم دید که بیش از ۹۰ درصد از آنچه لوور در بخشی از هنرهای اسلامی خود عرضه می‌کند با برچسب ایرانی قابل قبول‌ترند. 

اگر اصراری باشد که نقش و نام ایران زیاد مطرح نشود، می‌توان راه دوم را برگزید – یعنی توصیف آثار هنری با توجه به منطقه جغرافیای وسیعی که زادگاه آنان بوده است. بعضی موزه‌ها، مثلا در آلمان یا دانمارک یا روسیه از این روش استفاده می‌کنند و آثار ویژه‌ای را زیر برچسب‌های «اروپایی» یا «آسیایی» یا «آفریقایی» ارائه می‌دهند. 

اگر این راه دوم را برگزینیم، آثار هنری مورد بحث در این مقاله را می توان زیر برچسب‌های «هنرهای آسیای خاوری» یا «هنر خاورمیانه» یا حتی «هنر فلات ایران» عرضه کرد. 

سرانجام، باید تاکید کرد که برچسب «اسلامی» برای آثار هنری و ادبی بیش از ۷۰ ملت که اکثریت مردم‌شان مسلمان‌اند، نه جامع است نه مانع. در ادبیات، موسیقی، کارهای دستی، معماری و حتی آشپزی – که به نظر من جزو هنر به شمار می‌آید – هر یک از ۷۰ کشور مورد اشاره با ویژگی‌های خویش به صحنه می‌آیند. یک مسجد ایرانی، که به بیش از سه هزار سال سنت معماری اتکا دارد، با مسجدی که شرکت فرانسوی «بوئینگ» در کازابلانکا ساخته است فرق دارد. به سختی می‌توان شاعران بزرگ فارسی‌‌زبان را حتی آنان را که از نظر فوی ایرانی نبودند، در قالب «اسلامی» زندانی کرد. تقریبا تمامی آنان، حتی آنان که مانند دقیقی که احتمالا زرتشتی بود – از اسلام آموخته‌اند و الهام گرفته‌اند، اما هیچ یک «اسلامی» نیستند. 

اسلام یک دین است و نمی‌بایست از آن توقع فراتر از آنچه خود مدعی است داشته باشیم. این توقع زیادی داشتن از اسلام در زمینه‌های غیردینی – بویژه سیاست و فرهنگ – ریشه بسیاری از ناکامی‌ها، اگر بخواهیم بگوییم، فجایع تاریخ مسلمانان در ۱۴۰۰ سال گذشته بوده است.

همین بلا، پس از ایمان آوردن امپراتور قسطنطنیه بر سر دین مسیح آمد و نزدیک به هزار سال طول کشید تا مسیحیت توانست به هویت واقعی خود به عنوان یک دین برگردد و خود را از کشانده شدن به مباحثی که از حیطه امور دینی دورند مصون دارد. تردید نیست، که اسلام نیز سرانجام خود را از شر کسانی که اسلام را چیزی بیش از یک دین قلمداد می‌کنند، رها خواهد کرد. امروز کسی از «هنر مسیحی» یا «طب مسیحی» سخن نمی‌گوید، اما بسیار هنرمندان و طبیبان هستند که به مسیحی بودن افتخار می‌کنند، بی‌آنکه استقلال حرفه خود را از یاد ببرند. فردوسی مسلمان بود، اما شاهنامه یک اثر اسلامی نیست.

* ایحایی: متکی به وحی!
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه