از سخنان آیت الله خمینی درباره اجبار حجاب تا راننده اسنپ تهران

آتش به اختیاری معنایی جز ناامنی برای زنان در کنه خود نخواهد داشت

این روزها، ماجرای پیاده کردن یک شهروند، به علت بدحجابی، توسط راننده یکی از شرکت­‌های حمل و نقل، در میان افکار عمومی سر و صدای بسیاری بر پا کرده است. پس از آنکه اعضای بسیج دانشجویی دانشگاه شریف و امیر علی حاجی‌زاده، فرمانده نیروی هوا فضای سپاه نیز به دیدار راننده رفتند، موضوع وارد فاز جدیدی شد. راننده مذکور در مصاحبه با صدا و سیما، خود را آتش به اختیار خواند. افکار عمومی که تا قبل از این دیدارها و سخنان، تنها به ماهیت فرهنگی موضوع می­‌پرداختند، مجددا با بعد سیاسی آن رو به رو شدند. همین عکس‌­العمل‌ها باعث شد تا مجددا حجاب اجباری به عنوان نماد حاکمیت مطرح شود.

 موضوع حجاب هر سال در فصل گرما به صدر اخبار ایران راه می‌یابد. اما چرا حاکمیت باید اینقدر در مورد حجاب حساسیت نشان دهد؟ برای درک بهتر موضوع باید به تاریخچه حجاب اجباری پس از انقلاب، رجوع کنیم.

تاریخچه حجاب اجباری پس از انقلاب اسلامی

نخستین بازخورد جامعه در برابر حجاب اجباری در اسفند سال ۱۳۵۷ و پس از سخنان آیت­الله خمینی صورت گرفت و روزنامه کیهان آن را منتشر کرد. پس از این ماجرا، تظاهرات روز جهانی زن، که قرار بود در مورد حقوق زنان باشد، به تظاهرات ضد حجاب اجباری تبدیل شد. این تظاهرات از دانشگاه تهران آغاز و در سایر شهرهای بزرگ ادامه یافت. در مقابل نیز حامیان حجاب، تظاهراتی برگزار کردند. در ۱۶ تیر ماه ۱۳۵۹، الزام به حجاب اسلامی در ادارات دولتی، از سوی شورای انقلاب به ریاست ابوالحسن بنی صدر تصویب و از سوی اکبر هاشمی رفسنجانی ابلاغ شد: «خانم‌ها بدون پوشش اسلامی حق ورود به ادارات را ندارند.» پس از تصویب این قانون، دادستان وقت کشور زنان را تهدید کرد که در صورت عدم رعایت حجاب اجباری از مزایا و حقوق کارمندی محروم خواهند شد. پس از تصویب این قانون، برخی از سیاست­مداران انقلابی نیز با آن همراهی نکردند. 

آیت ­الله محمود طالقانی نخستین امام جمعه پس از انقلاب و از انقلابیون فعال، پس از سخنان آیت­الله خمینی چنین گفت: «حتی برای زن‌های مسلمان هم در حجاب اجباری نیست چه برسد به اقلیت‌های مذهبی… ما نمی‌گوییم زن‌ها به ادارات نروند و هیچ‌کس هم نمی‌گوید… زنان عضو فعال اجتماع ما هستند… اسلام و قرآن و مراجع دین می‌خواهند شخصیت زن حفظ شود. هیچ اجباری هم در کار نیست. مگر در دهات ما از صدر اسلام تا کنون زنان ما چگونه زندگی می‌کردند؟ مگر چادر می‌پوشیدند؟... کی در این راهپیمایی‌ها زنان ما را مجبور کرده که با حجاب یا بی‌حجاب بیایند؟ این‌ها خودشان احساس مسئولیت کردند، اما، حالا این که روسری سر کنند یا نکنند باز هم هیچ‌کس در آن اجباری نکرده‌است» ...اما اسلام قران و مراجع دینی می‌خواهند زنان ما شخصیت‌شان حفظ بشود اصل مسئله این است. هیچ اجباری هم در کار نیست و مسئله چادر هم نیست. پس از سخنان آیت­الله طالقانی، آیت­الله خمینی نیز با سخنان او تلویحا موافقت کرد تا نگرانی جامعه از عواقب انقلاب بر زندگی خصوصی آنها پایان یابد.

اما سرانجام در سال ۱۳۶۲مجلس شورای اسلامی با تصویب قانون مجازات اسلامی، برای عدم رعایت حجاب در معابر عمومی، مجازات تعیین نمود. در ابتدا این موضوع با مخالفت زنان روشنفکر و متجدد جامعه مواجه شد. حتی در میان آیات عظام نیز، اتفاق نظر بر روی حجاب اجباری که توسط حکومت تحمیل شود، وجود نداشت. نهایتا در سال ۱۳۶۳ برای افرادی که از حجاب اجباری امتناع کنند، ۷۴ ضربه شلاق تعیین شد.

مبارزه با بی­‌حجابی و بدحجابی

پس از تصویب این قانون وعدم همراهی اکثریت جامعه با آن، حاکمیت که با نافرمانی مدنی زنان مواجه شد، به استفاده از خشونت روی آورد. هاشمی رفسنجانی در سخنرانی از تریبون نماز جمعه گفت: «بعضی از خانم‌ها متأسفانه راضی‌اند مویشان بیرون باشد یا پشت در خانه بایستند، کسی عبور می‌کند، اندام لخت خود را نشان بدهند… به حزب‌اللَّه وعده دادیم این‌ها آدم می‌شوند؛ ولی مثل اینکه یک مقدار احتیاج به خشونت دارند. این‌ها با پول بادآورده‌ای که شوهرانشان دزدیده یا خودشان، یا ارث رسیده، بار آمده‌اند. در هر منطقه‌ای، اردوگاه برای این‌ها درست کنند، وسایل کار بگذارند، معلمین اخلاق بگذارند. دو هفته تا یک سال در آنجا بمانند، درس بخوانند و کار کنند. خرجشان را خودشان بدهند. گفته‌ام به این‌ها اهانت مرگ بر بی‌حجاب نکنید، بگذارید کم‌کم بفهمند. اما نمی‌فهمند.»

گشت ارشاد

پس از این سخنرانی و تصویب قانون در مجلس شورای اسلامی، اعمال خشونت علیه زنان به منظور حفظ و رعایت حجاب اسلامی تشدید شد. حاکمیت پوششی خاص را تعریف کرد و چارچوب­‌های حجاب اجباری را مشخص کرد. البته این موضوع در هیچ جا به تصویب نرسید. اما سلیقه حاکمان اندک اندک بر جامعه آشکار شد.

حضور نیروهای حزب­‌اللهی و کمیته به منظور تحمیل حجاب اجباری ادامه داشت. اکرچه این تحمیل همچنان با مقاومت جامعه مواجه بود. پس از حذف کمیته انقلاب اسلامی و واگذاری امنیت داخلی به نیروی انتظامی، پیگیری و اجرای حجاب اجباری به پلیس واگذار شد. در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی، فضای اجتماعی امکان پوشش متنوع‌­تری را برای جوانان فراهم کرد. جناح تندرو، در برابر این تساهل و تسامح دولت، عکس‌العمل نشان داد.  مجددا تلاش برای اجبار زنان به استفاده از پوشش خاص مورد اقبال حاکمیت، توسط نیروهای حزب­‌الله و تندروهای ضد دولت شدت گرفت.

مبارزه مدنی با حجاب اجباری

 کم­‌کم و با توسعه سایر شبکه‌های اجتماعی، انتشار اخبار مبارزه با حجاب اجباری به فیس‌بوک محدود نشد. فیلم­‌ها و عکس‌های مخابره شده از ایران، در سراسر جهان منتشر شد. برخورد خشونت بار نیروهای تندروی وابسته به حاکمیت با زنان و ورود پلیس به حیطه خصوصی عابران، بازخورد عمومی سنگینی به همراه داشت. عکس­‌العمل نیروهای رسانه­‌ای و به اصطلاح جنگ نرم با این مسئله به شکل فرافکنی بود. در این میان و در مبارزه برای احقاق حقوق زنان، حجاب اختیاری به عنوان پرچم حق اولیه و اولویت زنان تبدیل شد.

در سال ۱۳۶۹ و پیش از آغاز تظاهرات خیابانی در سراسر کشور، دختری با نصب روسری خود بر سر یک چوب، بیرق مبارزه با حجاب اجباری را در دست گرفت. پس از دستگیری او توسط پلیس، نسرین ستوده، که خودش امروز در زندان به سر می­‌برد، وکالت او را بر عهده گرفت. ویدا موحد پس از آزادی، مجددا بر فراز گنبد فیروزه­ای تازه ساخته شده میدان انقلاب اعتراض خود را نشان داد. پرچم مبارزه با حجاب اجباری پس از دستگیری او، دست به دست شد. تا جایی که دختران خیابان انقلاب به عنوان بخشی شناخته شده از مبارزه مدنی زنان برای حق پوشش اختیاری غیر قابل انکار هستند.

فرمان آتش به اختیار

رهبر جمهوری اسلامی در دیدار با نمایندگان شورای اسلامی در خرداد ۱۳۹۵ گفت: در مسئله‌ی فرهنگ، بنده احساس یک ولنگاری می‌کنم؛ در دستگاه‌های فرهنگی، اعم از دستگاه‌های دولتی و غیردولتی- یک نوع ولنگاری و بی‌اهتمامی در امر فرهنگ وجود دارد؛ چه در تولیدِ کالایِ فرهنگیِ مفید که کوتاهی می‌کنیم، چه در جلوگیری از تولید کالای فرهنگی مضر که کوتاهی می‌کنیم. ....

سه روز بعد او در سخنرانی برای دانشجویان گفت: خطاب بنده در غیر از این جلسه به همه است؛ من به همه‌ی آن هسته‌های فکری و عملیِ جهادی، فکری، فرهنگی در سرتاسر کشور مرتّباً می‌گویم: هرکدام کار کنید؛ مستقل و به‌قول میدان جنگ، آتش ‌به‌ اختیار. البتّه در جنگ، قرارگاه مرکزی وجود دارد که دستور می‌دهد، امّا اگرچنانچه رابطه‌ی قرارگاه ‌قطع شد یا قرارگاه عیبی پیدا کرد، اینجا فرمانده دستورِ آتش‌ به ‌اختیار می‌دهد. خب شما افسرهای جنگ نرمید -قرار شد شما افسران جوان جنگ نرم باشید- آنجایی که احساس می‌کنید دستگاه مرکزی اختلالی دارد و نمی‌تواند درست مدیریّت کند، آنجا آتش‌ به ‌اختیارید؛ یعنی باید خودتان تصمیم بگیرید، فکر کنید، پیدا کنید، حرکت کنید، اقدام کنید.

 اعتراضات به این فرمان

 بسیاری این فرمان را آغاز بی قانونی می‌دانند. جامعه نسبت به توسعه خشونت نگرانی خود را ابراز کرد. اگر اسیدپاشی - که تنها با یک سخنرانی در اصفهان به عنوان ابزار نهی از منکر در برابر بدحجابی، استفاده شده - توسعه یابد، آتش به اختیاری معنایی جز ناامنی برای زنان در کنه خود نخواهد داشت. عمل اخیر این راننده در پیاده کردن مسافر خود در میانه خیابان با استدلال آتش به اختیار که توسط رسانه‌های حاکمیت پوشش وسیعی داده شد نیز شکلی دیگر از آتش‌به‌اختیار بودن است.

شکست ایدئولوژی حجاب اجباری

طی ۴ دهه گذشته حاکمیت حجاب اجباری را به نماد خود تبدیل کرده است. این نماد از بعد فرهنگی خود خارج شده و به موضوعی اساسا سیاسی تبدیل شده است. به نحوی که بسیاری از کارگزاران آن نیز امکان عدول از آن را غیرممکن می‌­دانند. این موضوع با واکنش شدید نسل جوان مواجه است. اگرچه این نسل از حمایت بسیاری از اقشار مذهبی جامعه نیز برخوردار است. انتشار اخبار و فیلم‌­های حمایت زنان محجبه از آزادی حق پوشش، نماد شکاف بیشتر حاکمیت با اقشار مذهبی جامعه نیز هست. به عبارت دیگر حجاب اجباری به حلقه اتصال بخش متجدد زنان با قشر سنتی مذهبی جامعه شده است. این چالش فرسایشی تا امروز ادامه دارد و به نظر می‌­رسد پایان آن، تنها با تغییراتی وسیع در سطح ایدئولوژی حاکم همراه خواهد بود. چالشی که خود حاکمیت آن را بنا کرد و ممکن است ویرانی آن به دست دیگری، با نتایج غیر قابل پیش بینی همراه شود.