در یک دهه گذشته بارها شاهد بودهایم که در شبکههای اجتماعی، که در جهان امروز نقش مهمی را در حوزه سیاست و فرهنگ ایفا میکنند، برخی از کاربران این شبکهها در ایران با اتفاقات ناگوار که تلفات جانی بههمراه داشتهاند، برخوردی طنزآمیز داشتهاند.
از زاویهای دیگر در فرهنگ عامیانه و جاری در جامعه، گروهی از ایرانیان هر نوشته و یا گفته غیر جدی را به اشتباه طنز میدانند. در صورتی که برخی از این نوشتهها و گفتهها کمدی، فکاهی، هجو و یا لطیفه است.
در گفتگویی با «کامبیز حسینی»، طنزپرداز و مجری برنامههای طنز سیاسی و اجتماعی پرسیدهام طنز چیست و آیا رویکرد طنزآمیز به اتفاقاتی که تلفات جانی به همراه داشتهاند، سادیسم اجتماعی معنی میشود یا نیاز جامعه برای واکنش به سانسور، عدم آزادی و رهایی از اتفاقات ناگوار و تلخیست که مدام در ایران تکرار میشوند. این طنز پرداز ۴۳ ساله زاده رشت میگوید: «هرچیزی که آدم را به خنده و فکر وادار کند، طنز است اما اغلب چیزهایی که مردم در شبکههای اجتماعی مینویسند هجو است».
روشن است که زبان و فرهنگ هر ملتی در بقای آن اهمیت دارد. در طول تاریخ هر وقت کشوری به کشوری دیگر حمله میکرد بعد از فتح کشور مغلوب اولین اقدامی که حاکمان فاتح در جامعه انجام میدانند، گسترش زبان و فرهنگ کشور خود بود.
طنز به عنوان یک ژانر ادبی در تاریخ ادبیات برای ملتها، حکومتها و دولتها اهمیت بسیاری داشته است. طنز سیاسی و اجتماعی در تاریخ و فرهنگ ایران همیشه به دلیل سلطه شاهان و حاکمان بر فرهنگ و هنر یا براساس ایدئولوژیهای سیاسی آنها بوده و یا با ایهام بیان شده است. این ژانر ادبی تا چند دهه گذشته و قبل از عمومیت شبکههای اجتماعی در رسانههای اصلی فقط در این دو شکل عرضه میشده است. اما در کوچه و خیابان وضعیت به شکلی دیگر بوده و هست. عدم نظارت متخصصان ادبی بر تولیدات این ژانر و سانسور از طرف دستگاههای نظارتی سبب شده است به اشتباه در فرهنگ عامیانه ایران به هر گفته و یا نوشتهای که یک تا چند نفر را به خنده وادارد طنز گفته شود. در حالی که اغلب این اتفاقات گفتاری و نوشتاری طنز نیستند و میتوانند کمدی، لطیفه، هجو، یا هزل باشد و با تعریفی که از طنز در جهان متداول است تفاوت دارد.
اما چه مرزی میان طنز و ژانرهای ادبی دیگر وجود دارد؟ «کامبیز حسینی» در پاسخ به این سوال میگوید: «ما گونههای متفاوتی از کمدی داریم. اما طنز را اگر یک نمونه والا از شوخی کردن بدانیم باید بگوییم که هر شوخیای که بعد از اتمام مخاطب را به فکر کردن دعوت کند طنز است. چیزی که سبب تلنگر به مخاطب شود و او را علاوه بر خندیدن به فکر هم وادارد در تعریف جهانی و کلی به آن طنز میگوییم. اما اینکه جامعه با طنز چگونه برخورد میکند و آیا آنها طنز هستند یا نه موضوعی دیگریست».
به نظر کامبیز حسینی، جامعه همیشه به صورت ناخودآگاه و ذاتی به هنجارها و ناهنجاریها واکنش نشان میدهد. علت این واکنش هم میل به بقاست. یکی از علتهایی که در شبکههای اجتماعی و یا جامعه مردم به اتفاقات خوب، بد، و حساسیت برانگیز واکنش نشان میدهند همین میل به بقای طبیعی خود در شرایط سخت است، چون در تمام جهان مردم در کنش به آلودگیهای اجتماعی در اغلب موارد با رویکردی طنزآمیز وارد گود میشوند.
به گفته کامبیز حسینی، امری در ناخودآگاه جامعه، بویژه برای ایرانیان وجود دارد که «دوست داریم هر وقت تلنگری به کشتیمان میخورد زود کنشی داشته باشیم تا به شرایط قبل برگردیم بدون اینکه به قول معرفی آبی تکان خورده باشد». او میگوید: « مثلا وقتی که چند وقت پیش آقای خامنهای گفت «در مورد مسائل ناموسی انقلاب مذاکره نمیکنیم»، طبیعی بود که واکنش به همراه دارد، چون چند دلیل وجود دارد که سبب میشود مردم با این گفته طنزآمیز برخورد کنند. موضوع اول این است که پای ناموسشان در میان است! موضوع دوم این است که چرا رهبر یک کشور باید بحث «ناموس» را مطرح کند. آن هم موضوعی که کنشگران مدنی حداقل در یک دهه گذشته این همه در مورد آن گفتهاند تا شکلش از وضعیت تعصبی و مردسالارانه تقلیل پیدا کند».
موضوع دیگری که کامبیز حسینی بر آن تأکید دارد این است که زمانهای که ما در آن زندگی میکنیم عصر کامنت و نظر است. زمانی که ملت تریبونی نداشتند که نظراتشان را بیان کنند موضوع شکل دیگری داشت. اما امروز ماجرا برعکس است. مردم امروز به جای اینکه به دنبال تولید فکر باشند بدون هیچ زحمت و مطالعهای برای تولید دیگران نظریه صادر میکنند. او میگوید «ما در زمانهای اینچنینی زندگی میکنیم و کاری از دست من بر نمیآید. راه برگشتی هم نیست و باید به این بازتولید مزخرفگویی عادت کنیم. اینجاست که مسؤلیت شخصی افراد نمایان میشود، هر شخصی باید فرق بین مزخرف و حرف حساب را تمیز دهد. من فکر میکنم زیاد هم نمیشود مزخرف گفت، به هرحال یکجایی دستشان رو میشود».
بارها در شبکههای اجتماعی شاهد این بودهایم که برخی از کاربران با مرگ همنوعان خود برخوردی طنزآمیز داشتهاند. این واکنشها گاهی مورد استقبال قرار گرفته است و گاهی توسط کاربران دیگر نقد شده است.
«کامبیز حسینی» برخورد طنزآمیز با هر اتفاقی را حق اولیه و طبیعی طنز پردازی میداند و در پاسخ به اینکه طنز پردازی با سوژههایی مثل مرگ یک شخصیت یا زلزلهای که منجر به کشته شدن صدها نفر شده است، سادیسم اجتماعی محسوب میشود یا نه، میگوید: «به باور من مردم در مورد هر چیزی بدون در نظر گرفتن محدودیت باشد شوخی کرد. به عنوان نمونه این تیتر را در نظر بگیریم: آمریکا به ایران حمله میکند. بعد از انتشار این خبر در رسانهها میبینیم که جامعه نسبت به این خبر رویکردی طنزآمیز دارد. در حالی که منطقی نیست و آن جامعه باید نگران باشد. به باور من این برخورد طنزآمیز به این علت است که جامعه میخواهد با این خبر به راحتی برخورد کند و از ترس فرار کند. گاهی طنزآمیز بودن اتفاقات از ترس است. برخورد طنزآمیز با برخی اخبار طنزآمیز به معنی فرار از ترس و رها شدن از آن اتفاق ناگوار است. گاهی بعد از برخورد طنزآمیز با اتفاقات ناگوار جامعه میتواند بگوید: آخیش و بعد با آن اتفاق منطقیتر برخورد میکند. در مورد ایران و کاربران ایرانی تولید طنز موضوع بقا است و با طنز به دنبال نجات روانی هستند».
این طنز پرداز ساکن امریکا در ادامه میگوید: «بدون تردید نگاه من با نگاه یک جامعهشناس متفاوت است، بدون تردید یک جامعهشناس یا حتی یک روانشناس نسبت به این پرسش، پاسخی متفاوت خواهد داشت. بزرگترین کمدینها و طنز پردازهای جهان کسانی هستند که به سختترین سوژهها پرداختهاند. پرداختن به سوژههایی مانند بردهداری، اذیت و خشونت خانگی و تجاوز، سوژههای راحتی نیستند».
کامبیز حسینی در پایان گفتگو میگوید:« یک زمانی ما طنزپردازان اولین کسانی بودیم که نسبت به اتفاقات خوب و بد واکنش نشان میدادیم. اما شبکههای اجتماعی این امکان را به همه داده است و همه میتوانند در قالب طنز نسبت به هر اتفاقی واکنشی طنزآمیز داشته باشند، درست مثل کاری که گوشیهای هوشمند موبایل با هنرعکاسی کرده است، الان همه عکاسی میکنند اما آیا همه کسانی که عکاسی میکنند عکاس هستند؟»