لبنان تغییری نخواهد کرد

رویای معترضین ادامه دارد اما فرقه‌گرایی بدون کمک سیاستمداران پایان نخواهد یافت

اولین ضربه احتمالا از سوی مالیات‌های جدید بر سوخت و برق، به اضافه افزایش مالیات فروش به ۱۵ درصد (که هنوز نرخی پایین‌تر از کشورهای اتحادیه اروپاست اما احتمالا تا ۲۰ درصد بالا می‌رود) فرا خواهد رسید - ANWAR AMRO / AFP

بادهای سرد مدیترانه که این روزها مرکز شهر بیروت و ساحل شهر واقع در غرب آن را در می‌نوردند، شاید این تصور را ایجاد کنند که لبنان به عادت همیشگی خودش برگشته: فراموشی تاریخ و بلند کردن دست دعا به امید بازگشت روزهای خوب قدیمی.

انقلاب؟ حالا که فرقه‌گرایانِ پارلمانی قدیمیِ کشور گرد هم آمده‌اند تا از دولت به شدت دلنچسبِ حسن دیاب پشتیبانی کنند، معلوم نیست این نظام مخروبی که پشت دوری این کشور از واقعیت قرار گرفته، قرار است چطور عوض شود.

بله دیوارنویسی‌ها هنوز سرجایشان هستند (از جمله االله اکبری که روی دیوارهای نزدیک خانه من نوشته‌ شده) و همچنین پنجره‌های شکسته ادارات مرکز شهر و پنجره‌های پولادین بانک‌ها در مرکز شهر و در حمرا. اما طوفان بزرگ‌تری در راه است. این طوفان، تورم و مالیات و فقر را بالا می‌برد - گرچه متوجه شده‌ام، مجلسی‌هایی که جمع شده‌اند تا به دولت جدید رای بدهند خوب وضع و قیافه‌ای دارند. دولتی که می‌کوشد برای فرو نشاندن عصبانیت‌ها، وعده افزایش رنج اقتصادی مردم را بدهد، از آن سناریوهایی است که فقط لبنان می‌تواند مخترع آن باشد.

اولین ضربه احتمالا از سوی مالیات‌های جدید بر سوخت و برق، به اضافه افزایش مالیات فروش به ۱۵ درصد (که هنوز نرخی پایین‌تر از کشورهای اتحادیه اروپاست اما احتمالا تا ۲۰ درصد بالا می‌رود) فرا خواهد رسید. اما انقلاب احتمالا از سوی کارمندان دولت باز خواهد گشت که حقوق‌شان را به پوند لبنان دریافت می‌کنند و درآمدشان در حال حاضر ۴۰ درصد کاهش داشته است. آن‌هم در شرایطی که قیمت‌ها ۵۰ درصد افزایش داشته‌اند. آنچه برای خیلی غیرلبنانی‌ها قابل هضم نیست این واقعیت است که ارتش لبنان و خدمه نظامی مربوط به آن (که به ۷۲ هزار نفر می‌رسند) جزو همین کارمندان دولتی هستند. نیروهای پلیسی که باید برای حفظ دولت با خشم جامعه مدنی مقابله کنند خودشان به اندازه همان اعضای جامعه مدنی آسیب‌پذیرند.

معلوم نیست در مقابل تلاش‌های کابینه حسن دیاب برای جان سالم به در بردن از فروپاشی اقتصادی، باید بخندیم یا آن ‌را طنز بدانیم. همه می‌دانیم که مهر تایید حزب‌الله کاملا بر این دولت خورده است - آن نمادهای بی‌باک مقاومت ملی مدت‌ها پیش به این نتیجه رسیدند که قدرت سیاسی‌شان مهم‌تر از کرور کرور شهدای شبه‌نظامی است که در راه حفظ استقلالِ شهروندان غیرنظامی لبنان جان سپردند و خیلی‌هایشان از معترضین مرکز شهر بیروت بودند.

با این همه گفته می‌شود که از ۲۰ وزیر تازه منصوب شده ۱۴ نفرشان گذرنامه آمریکایی دارند. اگر این حقیقت داشته باشد، بهتر است به گوش دونالد ترامپ نرسد - گرچه دیوانه‌خانه کاخ سفید احتمالا اصلا متوجه طنز متناقض موجود در این ماجرا نمی‌شود. سفارت آمریکا در بیروت هنوز نمی‌تواند جواب تلفن‌هایش را از وزارت خارجه آمریکا بگیرد. ظاهرا افراد زیادی آنجا باقی نمانده‌اند. اما معلوم نیست چرا دیپلمات‌های آمریکایی در بیروت، بین مقامات بانکداری لبنان چو انداخته‌اند که دلارهای آمریکایی بیش از حد از لبنان به دست حکومت سوریه می‌رسد.

این هم از آن نکاتی است که باید زیر عنوان «اگر حقیقت داشته باشد، جالب است» دسته‌بندی شود. اگر محافل میلیونرهای لبنان نمی‌توانند دلارهایشان را از کشور خارج کنند چطور به دمشق می‌رسانندشان؟ یا شاید دوستی قراردادی و دیرین ثروتمندان بیروت و ثروتمندان سوریه توانسته راهی برای دور زدن این قوانین پیدا کند؟ خواننده عزیز اما توجه کند: در لبنان چیزی به نام قانون وجود ندارد.

مثلا نگاه کنید به نرخ مبادله پوند لبنان با دلار آمریکا. همان‌طور که بعد از جنگ داخلی ۱۹۹۰-۱۹۷۵ همه می‌دانستیم و دوست داشتیم به خودمان یادآوری کنیم، این نرخ ۱۵۰۰ پوند در مقابل یک دلار بود. اما در پی «انقلاب» اکتبر سال گذشته، نرخ بازار سیاه به ۲۶۰۰ پوند رسید. اینجا بود که صرافان ارز در عملی میهن‌دوستانه (میهن‌دوستی هم از آن کلماتی است که این روزها در لبنان زیادی استفاده می‌شود) قبول کردند تا دلار را در هفته سوم ژانویه در سطح ۲۰۰۰ پوند نگاه دارند. اما امروز به نزدیک ۲۶۰۰ پوند رسیده و انتظار می‌رود تا هفته آینده به ۳۰۰۰ پوند برسد. این برای آنهایی که حساب‌های دلاری دارند خبری عالی است - گرچه قادر به خارج کردن پول نقد خود از کشور نیستند (و هر هفته تنها می‌توانند ۲۰۰ دلار آن ‌را از حساب‌شان خارج کنند). همین خبر اما برای کسانی که حساب‌های پوند لبنانی داشتند تراژدی بود، چون شاهد این بودند که پس‌انداز (یا درآمدشان) نزدیک به ۵۰ درصد فروریخت. یک نکته مهم اینجاست که این، شامل تمام آن سربازان و نیروهای پلیس نمی‌شود (به بالا نگاه کنید) اما خیلی از افسران بازنشسته ارتش را در بر می‌گیرد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

در این میان اما طرفه‌ غریبی در حال وقوع است. بانکداران (البته بدون نام) و روزنامه‌نگاران مالی (آنها هم بدون نام)‌ صحبت از این می‌کنند که بحران اقتصادی لبنان توسط معترضین مرکز شهر بیروت ایجاد شده - در حالی که در واقعیت این فساد بود که بحران اقتصادی را ایجاد کرد و همین بحران، اولین موضوع اعتراض تظاهرکنندگان بود. یعنی تقصیر را می‌خواهند بیندازند گردن فقرا و نسل جوان ‌و تحصیل‌کرده که لبنانی مدرن و غیرفرقه‌ای می‌خواهد: نه گروه‌های فرقه‌گرایی که اقتصاد را «کنترل» می‌کنند، گرچه به طرزی اسف‌بار.

ریاض سلامه، رئیس بانک مرکزی، حالا سمتش را با استدلال‌های مشابه ابو مازن (محمود عباس) حفظ می‌کند: «اگر من بروم لبنان هم می‌رود.» رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین هم همیشه همین داستان را تعریف می‌کند: «اگر من بروم «فلسطین» هم می‌رود.» گرچه با وجود نرفتن او هم فلسطین دارد از بین می‌رود. یادمان باشد که موضع حسنی مبارک در مصر هم همین بود؛ و ببینید چه بر سر آن پیرمرد آمد.

در عین حال رویای قدیمی معترضین ادامه دارد: تنها یک قانون اساسی جدید است که می‌تواند لبنان را فرقه‌زدایی کند و دولتی مدرن به وجود آورد. مشکل اینجاست که برای پایان سیاست فرقه‌ای باید از سیاستمداران کمک گرفت. و همه سیاستمداران فرقه‌گرا هستند. ولید جمبلاط، رهبر دروزه‌ها و نهیلیست محبوب من، این هفته یک فانتزی جدید هم درست کرد: بیرون کردن رئیس‌ جمهوری، میشل عون. چنین کاری بی‌شک جایگاه یک نفر را نابود می‌کند (البته موقتا): جبران باسیل، وزیر خارجه سابق که بر حسب اتفاق (لطفا اصلا فکر نکنید فامیل‌بازی در کار است) داماد عونِ همچنان در قدرت است. هر دو مارونی مسیحی هستند. البته که برای در قدرت بودن می‌بایست مارونی باشند.

اوضاع عون وقتی بدتر می‌شود که بدانیم او دو روز پیش تولد ۸۵ سالگی خودش را با مهمانی مفصلی با رقص و کیک و ترانه‌ای از سوی پیروانش جشن گرفت، که در آن کلمات سرود ملی را به عباراتی در تحسین این پیرمرد تغییر دادند - البته این واقعه به روشنی نشان می‌دهد او ذره‌ای حساسیت نسبت به بحران کشورش ندارد.

پس شاید هم جمبلاط پربیراه نمی‌گوید. تقاضای انقلاب نکنید؛ تنها گوشه‌های فرقه‌گرایی را بتراشید تا برسید به هسته. قانون اساسی را مرحله به مرحله عوض کنید (گرچه خواسته جمبلاط در واقع این نیست) و در نهایت کل این آشفته‌بازار در پی چند سلسله رقص دبکه لبنانی فرو می‌پاشد. به جای جایگاه وزرای فرقه‌گرا، امر فرقه‌گرایی درون نهادها را به بحث بکشید - مثلا مقامات بانک مرکزی یا دیوان‌سالارهای وزیرخانه که دو یا سه برابر حد لازم هستند تا تناسب فرقه‌ای-مذهبی حفظ شود. این‌گونه ریشه‌های درخت سرو لبنان همگام با اقتصاد قوی‌تر می‌شوند. می‌بینید آدم اینجا چطور معتاد استعاره می‌شود؟

اما همه این کارها نیاز به پشتیبانی خارجی خواهد داشت. عرب‌ها را که فراموش کنید، چون بیشترشان دولت‌های فرقه‌گرایی در ابعادی چنان غول‌آسا دارند که بلوک قدرت فرقه‌ای-مذهبی در لبنان در مقابلش مثل کفتار خط‌دار خیلی کوچکی است (که دست بر قضا حیوان ملی کشور هم هست). برای نگاه جدی‌تر واکنش بین‌المللی به بحران لبنان را ببینید. پاسخ فرانسه نمونه‌وار بوده است.

به گفته وزارت خارجه فرانسه، این کشور «منتظر اصلاحات عمیق و جاه‌طلبانه از سوی مقامات لبنان، به‌خصوص در امر شفافیت اقتصادی، پایداری اقتصادی و مالیه، مبارزه علیه فساد و استقلال نظام قضایی… هم‌راستا با منفعت عمومی تمام مردم لبنان است.» یک لحظه صبر کنید! دقت کردید چه چیزی در این خزعبلات فرانسوی‌ها غایب بود؟ خبری از خواست تبدیل لبنان به دولتی مدرن و غیرفرقه‌ای نبود. انتظار چنین حرفی را هم نمی‌شود داشت چرا که کل نظام فرقه‌ای لبنان پس از جنگ جهانی اول بر پا شده… توسط خود فرانسوی‌ها!

با این حساب، انقلاب لبنان مثل رمانی بسیار خواندنی و گیرا است که در عین حال هم سخیف است و هم تراژیک. نسبت به حمام خون‌های مکرری که در عراق راه می‌افتد، لبنان جایی بی‌سر و صدا محسوب می‌شود، جایی پر از امید و استقامت در میان نقاشی‌های دیواری مرکز شهر بیروت. شاید بتوان گفت رمانی است با طنز رابلیه‌ای.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه