با آغاز درگیریهای نظامی میان جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل، خروج سراسیمه مردم از پایتخت و برخی دیگر از شهرهای مرکزی به قصد مناطق امنتر، بهویژه استانهای شمالی، از همان ساعات ابتدایی حملات آغاز شد و پس از انتشار هشدارهای «تخلیه فوری تهران»، شدت بیشتری یافت.
در روزهای گذشته، پلیس راهنمایی و رانندگی بهطور مستمر از ترافیک سنگین و بیسابقه در مسیرهای منتهی به شمال ایران از جمله جاده چالوس، هراز، فیروزکوه و آزادراه تهرانــشمال خبر داده است و بنا بر گزارشها، طی مسیرهایی که در شرایط عادی در چهار تا پنج ساعت طول میکشید، در روزهای اخیر بیش از ۱۵ ساعت زمان برده است.
این به معنای حجم بالای جمعیت ورودی به استانهای مقصد است، در حالی که زیرساختهای مناسبی آنجا وجود ندارد و ظرفیت ناکافی مرکز اقامتی، بهداشتی و پشتیبانی این استانها نگرانیها درباره بروز بحرانهای ثانویه از جمله کمبود منابع، خدمات و افزایش تنشهای اجتماعی را افزایش داده است.
چادرنشینی اجباری در دل بحران
این روزها دیگر مسافرت به شمال ایران جنبه سرگرمی و تفریح ندارد، بلکه سفری سراسیمه به قصد نجات جان است که برخلاف سفرهای تفریحی، برای آن برنامهریزی هم نشده است. ازدحام خودروها در مسیرهای شمالی و حضور گسترده خودروهای با پلاک تهران در شهرهای شمالی گویای آن است که بسیاری از خانوادهها تصمیم گرفتهاند بدون برنامهریزی و صرفا با هدف یافتن پناهگاهی امنتر، استانهای شمالی را بهعنوان مامن خود انتخاب کنند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
بر مبنای گزارشهای میدانی، اقامتگاههای موقت در جاده چالوس از روستاها و مناطق ابتدای جاده شروع شدهاند و در طول مسیر ادامه یافتهاند. خیلیها برای عزیمت به شمال ایران، جاده فیروزکوه را انتخاب کردهاند و برخی نیز روستاهای اطراف این شهر را برای ماندن برگزیدهاند.
بسیاری از خانوادهها نیز که خانه یا آشنایی در این مقاصد ندارند و پرداخت هزینههای اجاره اتاق و مهمانسرا از عهدهشان خارج است، ناگزیر به زندگی در چادر و پناه بردن به طبیعت قناعت کردهاند.
بر اساس دادههای رسیده به ایندیپندنت فارسی، اکنون با گذشت چند روز از آغاز این مهاجرت اضطراری، دهها خانواده در وضعیت سخت و ناپایدار به سر میبرند. مشاهدات میدانی نشان میدهد که چادرهای این خانوادهها از حاشیه نخستین شهرهای شمالی در مسیر جاده هراز از جمله آمل آغاز میشود و تا دل جنگلهای ساحلی و مناطق ییلاقی ادامه دارد؛ اقامتگاههایی اضطراری که گاه تنها با یک پارچه یا چادر مسافرتی برپا شدهاند و هیچگونه امکانات بهداشتی، ایمنی یا خدمات حمایتی ندارند.
نبود دسترسی به سرویس بهداشتی، کمبود آب آشامیدنی، گرمای روز، سرمای شب و نبود غذا یا کمکرسانی سازمانیافته خانوادههای ساکن این چادرها را با مشکلات روزافزونی مواجه کرده است. از سوی دیگر، احتمال شیوع بیماریها، حمله حیوانات، یا تهدیدهای امنیتی بهویژه برای زنان و کودکان، نگرانیهای زیادی را در میان این جمعیت آسیبپذیر به وجود آورده است.
همزمان با موج گسترده کوچ اضطراری به استانهای شمالی، بازار اجاره خانه و ویلا در این مناطق نیز جهشی بیسابقه داشته است. بر اساس دادههای دریافتی از منابع محلی، اجاره یک شب اتاق در برخی روستاهای شمالی ایران اکنون بین یک تا سه میلیون تومان است که البته این نرخها بسته به موقعیت ملک از جمله مستقل بودن، نوع سوییت یا نزدیکی به ساحل حتی تا شبی ۱۰ میلیون تومان نیز رسیده است.
نکته قابلتوجه آنکه این مبالغ تنها برای خانههای معمولی است که افراد بومی اجاره میدهند. نرخ برخی ویلاها یا واحدهای لوکس بهویژه در شهرهای ساحلی با امکانات بیشتر، بهمراتب فراتر از این مبالغ است.
در عین حال، بسیاری از مهاجران که ناگزیر از ترک شهر خود بودهاند، نه چشمانداز روشنی از زمان بازگشت دارند و نه توان مالی کافی برای پرداخت این مبالغ سنگین. مشکلات اقتصادی، نبود پسانداز و هزینههای غیرمنتظره ناشی از جنگ باعث شده است که خانوادهها به اجاره خانههای ارزانتر با امکانات محدود و در مناطق دورافتادهتر روی آورند.
جیرهبندی نان و کمبود کالاهای اساسی
مجموع گزارشها از شهرهای شمالی طی روزهای اخیر نشان میدهد که تابآوری این مناطق به شدت کاهش یافته و ورود ناگهانی هزاران خانوار از شهرهای مرکزی و بهویژه تهران و فشار بر زیرساختهای شهری و روستایی، نشانههای از وقوع بحران انسانی را بروز داده است. یکی از مهمترین پیامدهای این کوچ گسترده کمبود شدید کالاهای اساسی و جیرهبندی نان در برخی مناطق شمالی است.
بر اساس گزارشهای محلی و منابع میدانی، فروشگاهها و نانواییها در شهرهایی از آمل و بابل گرفته تا شهرهای استان گیلان طی روزهای اخیر با هجوم جمعیت مواجه شدهاند، بهطوری که بسیاری از قفسهها خالی و نانواییها با صفهای طولانی و در مواردی تعطیلی کامل مواجه شدهاند.
«بیشتر از یک هفته است که من و خانوادهام نان گرم نخوردهایم، نه اینکه نباشد، ولی باید دستکم سه ساعت در صف بمانی و در نهایت هم بیشتر از سه تا نمیتوانی بخری.» این سخنان احمد، ساکن بابلسر، است که از وضعیت نامناسب توزیع نان و کالاهای اساسی با توجه به ورود حجم بالای مسافران خبر میدهد.
زیرساختهای خدماتی این شهرها که برای جمعیت ثابت محلی طراحی شدهاند، بهویژه در روستاها و مناطق کمبرخوردار، توان پاسخگویی به این حجم از جمعیت مهاجر را ندارند.
دولتیها از جمله استاندار مازندران میگویند نانواییهای شمال را شبانهروزی کردهاند. از سوی دیگر نانواها اعلام میکنند که ذخیره آرد برای پخت نصف روز هم ندارند چه برسد به کار شبانهروزی. در این میان اختلال در شبکه بانکی و از کار افتادن کارت بانکیها هم برای مردم دردسر مضاعف ایجاد کرده است.
به گفته احمد، جامعه میزبان طیفهای مختلفی دارند؛ برخی برای هموطنان رسم مهماننوازی را به جا میآورند و برخی هم فشارهای ناشی از کمبود کالاهای اساسی و نان را از چشم مهاجران ناگزیر میبینند. عدهای هم از این فرصت برای سودجویی اقتصادی استفاده میکنند و قیمتها را برای مسافران به طور چشمگیری افزایش میدهند.
این وضعیت نهتنها نگرانیهایی درباره امنیت غذایی ساکنان بومی و مهاجران ایجاد کرده، بلکه احتمال افزایش تنش اجتماعی و درگیری بر سر منابع را نیز بالا برده است.
رانندگان تهرانی در خیابانهای شمال
در پی کوچ ناگهانی هزاران نفر از شهرهای مرکزی به استانهای شمالی، بسیاری از مهاجران که بدون برنامهریزی قبلی، بدون ذخیره مالی کافی و صرفا برای نجات از بحران به این مناطق پناه آوردهاند، حالا در تلاشاند تا در شرایط جدید، کاری برای ادامه زندگی بیابند. در این میان، گروهی از این افراد که سابقه فعالیت در تاکسیهای اینترنتی مانند اسنپ را دارند، بار دیگر پشت فرمان نشستهاند، اما این بار در خیابانهای شهرهای شمالی.
ساکنان بسیاری از شهرهای مازندران و گیلان در روزهای اخیر از افزایش چشمگیر تردد خودروهای با پلاک تهران خبر دادهاند. بررسیها نشان میدهد که بخش قابلتوجهی از این خودروها متعلق به رانندگان مهاجریاند که حالا برای تامین مخارج روزانه خود، به مسافرکشی اینترنتی در شهرهای جدید روی آوردهاند.
گرچه این اقدام برای برخی خانوادهها بهمثابه راهی برای بقا در شرایط بحرانی تلقی میشود، حضور این حجم راننده غیربومی نگرانیهایی را نیز برای ساکنان محلی ایجاد کرده است. این وضعیت نهتنها چهره شهرهای شمالی را دگرگون کرده، بلکه به نقطهای از تلاقی بحران معیشت و مهاجرت اجباری تبدیل شده است.
آسیبهای روانی پنهان مهاجرت اضطراری
مهاجرت اضطراری در شرایط جنگ هم برای مهاجران و هم برای جامعه میزبان، آسیبهایی به همراه دارد. مهاجرانی که ناگهان و به اجبار همهچیز را رها کرده و بدون برنامهریزی و پشتوانه مالی به سوی شهرهای شمالی گریختهاند، نهتنها با ترس از ناامنی فیزیکی مواجهاند، بلکه در تحت فشارهای روانی شدید ناشی از بیثباتی مالی، از دست رفتن خانه، شغل، و نظم روزمره زندگی خود قرار دارند.
بیخوابی، اضطراب دائمی، احساس بیپناهی و حتی حملات عصبی تنها بخشی از آسیبهای روانی این کوچهای اجباریاند. بهخصوص اینکه بسیاری از این افراد هنوز در شوک اولیه مهاجرت قرار دارند و نگران هزینههای فردا هستند.
از طرف دیگر، جامعه میزبان نیز زیر فشار سنگین این کوچ ناگهانی قرار گرفته است و استانهایی مانند مازندران و گیلان، که پیشتر نیز در ایام تعطیلات با هجوم مسافران روبرو بودند، اینبار با موجی از مهاجرانی مواجهاند که نه برای سفر، بلکه برای بقا و ماندن آمدهاند
افزایش یکباره جمعیت فشار قابلتوجهی بر منابع محدود محلی وارد کرده است؛ از آب، نان، دارو و سوخت گرفته تا سیستم فاضلاب، جمعآوری زباله و خدمات درمانی و بهداشتی. بسیاری ساکنان بومی در شبکههای مجازی گفتهاند که طی روزهای اخیر دسترسی به کالاهای اساسی کاهش یافته، صف نانواییها چند برابر شده و قیمت اقلام مصرفی رشد چشمگیری داشته است.
همدلی ایرانیان در اوج بحران
با وجود همه بحرانهایی که در پی حمله نظامی اسرائیل به ایران و کوچ گسترده به استانهای شمالی گریبانگیر مردم شده است، جامعه ایران بار دیگر نشان داد که در میانه رنج، میتوان به شکلی دیگر زندگی را بازسازی کرد و مردمی که سالها است زخمی مشترک از بحرانها و بیعدالتیها بر دل دارند، این بار نیز رنج بزرگ را به کاری بزرگ تبدیل کردهاند.
در روزهای اخیر، شبکههایی از همیاری مردمی به شکل خودجوش در حال شکلگیری است. در برخی شهرها و روستاهای شمالی برای کمک به هماهنگی حملونقل گروههای تلگرامی تشکیل شده است؛ جایی که افرادی با خودرو داوطلب میشوند تا خانوادههایی را که وسیلهای برای جابهجایی ندارند، در مسیرهای مشترک همراهی کنند. این همسفریها نهتنها باری از دوش خانوادههای مهاجر برمیدارد، بلکه حس تعلق و امید را در دل تاریکی را هم زنده نگه میدارد.
در سوی دیگر، برخی ساکنان شمال اعلام کردهاند که حاضرند تمام یا بخشی از خانه خود را بدون چشمداشت در اختیار مهاجران قرار دهند. این اقدام در حالیکه بازار اجاره با قیمتهای نجومی ملتهب است، نمادی از بخشندگی و نوعدوستی در روزگار سختی است.
گزارشهایی هم از فروش اقلام خوراکی، نان و مایحتاج اولیه با قیمت خرید در برخی بقالیها و نانواییها وجود دارد؛ حرکتهایی که نهتنها از درد کاستهاند، بلکه چهرهای دیگر از جامعه ایرانی را به نمایش گذاشتهاند؛ جامعهای که در دل بحران هنوز هم همدلی را باور دارد.