آنچه میخواهم در اینجا بررسی کنم صرفا مسئله برگزاری یک اجلاس عربی در بغداد یا هر جای دیگر نیست. مسئله اساسی این است که در دنیایی که تحولات عمیقی را از سر میگذراند و منطقهای که نقشهاش در پی رویدادهایی چون عملیات «طوفانالاقصی» در حال بازترسیم است، اجلاس عربی چه کارکرد و نتیجهای دارد. این در حالی است که حمله هفتم اکتبر حماس از غزه به شهرکهای اسرائیلی، سیاست اسرائیل را دگرگون کرد و در عین حال تاثیرات عمیقی بر سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی گذاشت. رژیم جمهوری اسلامی با بهرهجویی از این فضا وارد چند جنگ نیابتی شد اما در همه آنها شکست خورد. اکنون تنها جایی که برایش باقی مانده عراق است، کشوری که در آن نفوذی فراگیر و گسترده دارد.
جمهوری اسلامی عراق را آخرین برگ برنده خود میداند، پس از آنکه سوریه و حزبالله، تکیهگاه اصلی سیاست ایران در منطقه، را از دست داد. واقعیت این است که گروهی با نیروهای لبنانی، بدون گذرگاه مرزی سوریه، دیگر چه ارزشی دارد؟
در همین چارچوب، اجلاس اخیر سران عرب در بغداد اهمیتی فراتر از ظاهرش دارد، چراکه واقعیتهای درونی عراق و جهان عرب را عیان کرد. نخستین واقعیت شکاف عمیق میان دولت عراق و جهان عرب است. در این اجلاس تنها دو رهبر مهم عربی یعنی عبدالفتاح السیسی، رئیسجمهوری مصر، و شیخ تمیم بن حمد آل ثانی، امیر قطر، شرکت کردند. هر دو کشور دلایل خاص خود را داشتند: مصر از منظر تاریخی و جایگاه منطقهای و قطر با توجه به روابط ویژهاش با ایران.
پیش از این هرگز پادشاهان، روسای جمهوری و شاهزادگان عرب، اجلاسی مانند اجلاس بغداد را تحریم نکرده بودند. این بدان معنا است که مشکلی در محل برگزاری اجلاس وجود داشته است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
به بیان روشنتر، دولت عراق نتوانست از سیاستهای جمهوری اسلامی ایران فاصله بگیرد، بهویژه در تاکید بر حمایت از شبهنظامیان حشد الشعبی که آن را بخشی جداناپذیر از نهادهای رسمی عراق میداند. بغداد از این هم فراتر رفت و به دفاع از حشدالشعبی پرداخت. ماجرا وقتی پیچیدهتر شد که قاآنی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران، درست شب قبل از برگزاری نشست سران عرب به بغداد آمد تا میزان حساسیت جمهوری اسلامی به کنترل بر «صحنه عراق» را به نمایش بگذارد. قاآنی در بغداد با استقبال گرمی روبهرو شد که گویای عمق روابط میان تهران و بغداد است.
افزون بر این، زمانبندی نشست بغداد نیز به زیان آن تمام شد. این اجلاس بلافاصله پس از سفر دونالد ترامپ به سه کشور مهم منطقه، عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی، برگزار شد- سفری که با امضای قراردادهای گسترده تسلیحاتی و اقتصادی میان عربستان سعودی و آمریکا همراه بود. در جریان این سفر، قطر هم قراردادی چند ده میلیارد دلاری با شرکت بوئینگ امضا کرد و ترامپ از نقش امیر قطر در نزدیکی روابط تهران و واشینگتن و جلوگیری از وقوع هرگونه درگیری میان ایالات متحده و جمهوری اسلامی تمجید کرد.
در عین حال، سفر ترامپ به منطقه نقش امارات متحده عربی را در مقام یکی از مهمترین مراکز هوش مصنوعی در جهان تثبیت کرد، که نشاندهنده سهم این کشور در ساخت آیندهای فراتر از مرزهای منطقهای و حتی در خود آمریکا است.
در عرصه سیاسی، این سفر توجه ویژهای را به خود جلب کرد، بهویژه پس از آنکه ترامپ در ریاض با احمد الشرع، رئیس دولت جدید سوریه، دیدار کرد، آن هم با حضور شاهزاده محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی. محمد بن سلمان در متقاعد کردن ترامپ برای برداشتن تحریمهای سوریه و ملاقات با الشرع نقش مهمی را ایفا کرد. این رویداد نقطه عطفی در سطح منطقهای است، زیرا فصلی از تاریخ نزدیک به شصت سال حکومت علویان در سوریه را میبندد، حکومتی که سوریه را به حوزه نفوذ جمهوری اسلامی تبدیل کرده بود. علاوه بر این، استقبال ترامپ از الشرع بهگونهای بیانگر موافقت آمریکا با نقش ترکیه در سوریه است. شایان ذکر است که رجب طیب اردوغان، رئیسجمهوری ترکیه، از طریق تماس تلفنی در نشست آمریکا و سوریه حضور داشت.
نشست بغداد به هیچ پرونده مهم منطقهای نپرداخت. درمورد جنگ غزه تنها به بیانیههای کلیشهای و غیرواقعی بسنده کرد. این اجلاس حتی از گروه حماس نخواست که گروگانهای اسرائیلی را آزاد کند تا از این طریق بهانههای بنیامین نتانیاهو برای ادامه جنگ را از او بگیرد. تنها در همان روز برگزاری نشست بغداد، حدود ۱۵۰ شهروند فلسطینی در نتیجه حملات اسرائيل به نوار غزه کشته شدند، اما نشست بغداد هیچ واکنشی نشان نداد و سکوت اختیار کرد.
این اجلاس بیش از آنکه رویدادی راهبردی باشد، به مراسمی نمادین در پایتخت کشوری بدل شد که هنوز درگیر آشتی و اتحاد داخلی است. اقلیم کردستان آشکارا از سیاستهای دولت مرکزی ناراضی است. بنابراین، دولت عراق باید مسیر تعامل و تفاهم را در پیش بگیرد، نه تقابل و انکار؛ باید از خود بپرسد چرا در میان کشورهای عربی چنین منزوی شده است؟ و چرا رهبران کشورهای عربی به بغداد نیامدند؟
به طور کلی، باید پرسید برگزاری پیدرپی نشستهای عربی چه ثمری دارد، زمانی که هیچ تحول کیفی رخ نمیدهد؟ در واقع، وقت آن رسیده که جهان عرب با شفافیت با برخی مسائل روبهرو شود، مسائلی مانند اینکه حماس مسئول آغاز جنگ غزه است، جنگی که راستگرایان اسرائیلی از آن در تمامی عرصهها بهرهبرداری میکنند. همچنین باید اذعان کرد که بسیاری از کشورهای عربی در مهار بحرانهای ویرانگر دیگر منطقه، چون جنگ سودان یا بحران لیبی، نقش موثری ایفا نکردهاند.
برگرفته از روزنامه العرب