در هفتههای اخیر، امیدها برای دستیابی به توافق آتشبس میان اسرائیل و حماس، بهرغم خوشبینی اولیه پس از عملیات اسرائیل علیه جمهوری اسلامی، رنگ باخت.
در آغاز، مقامهای اسرائیلی و بینالمللی بر این باور بودند که حملات به جمهوری اسلامی، که بهعنوان حامی اصلی حماس شناخته میشود، نفوذ تهران را تضعیف کرده است و موجب خواهد شد حماس انعطافپذیرتر شود. اما این فرضیه نادرست از آب درآمد، و حماس انعطاف مورد انتظار را نشان نداد و به نظر میرسد جمهوری اسلامی عقبنشینی نکرده و حمایتش از حماس را تقویت کرده است.
یک ماه پیش، فضای حاکم حاکی از آن بود که حلوفصل بحران جاری غزه در دسترس است. دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا، و فرستاده ویژهاش، استیو ویتکاف، از احتمال دستیابی به توافق سخن گفتند. میانجیهای قطری و مصری نیز نشانههایی مثبت گزارش دادند. مقامهای اسرائیلی از نرمتر شدن مواضع حماس خبر دادند و اسرائیل نیز برای مصالحه ابراز آمادگی کرد. احساس غالب این بود که این بار دستیابی به توافق واقعا ممکن است.
یکی از دلایل اصلی این خوشبینی اشتباه ناشی از آن بود که پیشبینی میشد حملات نظامی به جمهوری اسلامی بر شبکههای نیابتیاش، بهویژه حماس، اثرگذار خواهد بود. این تصور وجود داشت جمهوری اسلامی پس از آنکه فرماندهان کلیدی و داراییهای نظامیاش را از دست بدهد، دیگر قادر به حفظ سلطهاش بر حماس نخواهد بود و حماس از بیم رها شدن، سر میز مذاکره خواهد آمد. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، در ماه ژوئن اعلام کرد که عملیات علیه جمهوری اسلامی به آزادی گروگانها و پیروزی نهایی کمک خواهد کرد. ترامپ نیز همین پیام را تکرار کرد و معتقد بود تضعیف جمهوری اسلامی به انعطافپذیری حماس منجر خواهد شد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
کشتن هدفمند چهرههایی مانند سعید ایزدی، از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران که با حماس در ارتباط بود، نقشی کلیدی داشت. فرض بر این بود که با قطع سرِ اختاپوس، بازوهایشــ گروههای نیابتی مانند حماســ بیهدف و بیقدرت خواهند شد. بسیاری امیدوار بودند که این اقدام حماس را وادار به پذیرش آتشبس کند تا قربانی بعدی نباشد.
اما چنین نشد. پس از بازگشت نتانیاهو از واشینگتن، هیچ توافقی حاصل نشد. مذاکرات در دوحه متوقف شد و حماس هیچ نشانهای از نرمش نشان نداد. در مقابل، اسرائیل به نظر میرسید که بیشتر عقبنشینی کرده و حتی از برخی خواستههای نظامی، مانند حفظ کریدور موراگ، صرفنظر کرده است. استدلال اسرائیل این بود که پس از نمایش قدرتش در عملیات علیه جمهوری اسلامی، دیگر نیازی ندارد از تعبیر شدن مصالحه به ضعف بیمناک باشد، زیرا بازدارندگی نظامیاش از پیش بازسازی شده بود.
با این حال، حماس هیچ اقدام متقابلی انجام نداد. ترامپ در نشستی خبری در اسکاتلند گفت که جمهوری اسلامی مستقیم در مذاکرات دخالت کرده و به حماس دستور داده است که بر موضعش پافشاری کند. این ادعا این پرسش را پیش آورد: چرا جمهوری اسلامی آسیبدیده تلاشها برای صلح را به شکست میکشاند؟
اول، جمهوری اسلامی منافع مهمی در حفظ حماس بهعنوان بخشی از «محور مقاومت» دارد. با وجود تضعیف شدید حماس از ۷ اکتبر به بعد، تهران همچنان بر حمایت از این گروه اصرار دارد. جمهوری اسلامی در دیگر مناطق نیز نفوذش را از دست داده استــ حزبالله تضعیف شده و سوریه دیگر پایگاه مطمئنی نیستــ در نتیجه، حفظ حماس برای تداوم فشار بر اسرائیل ضروری است.
دوم، جنگ غزه انحراف توجهی از بحرانهای داخلی ایران ایجاد کرده است. پس از حملات اسرائیل و آمریکا در ماه ژوئن، جمهوری اسلامی با ناآرامیهای داخلی، رکود اقتصادی و نارضایتیهای فزاینده مواجه شده است. تمرکز رسانههای جهانی بر بحران انسانی در غزهــ گرسنگی، کمبود کمکها، و آوارگانــ توجه را از مشکلات داخلی رژیم ایران منحرف کرده است و نگاهها را به سمت اسرائیل معطوف میکند.
سوم، ادامه درگیری به جمهوری اسلامی امکان میدهد تا از عادیسازی روابط اسرائیل و عربستان سعودی جلوگیری کند. مقامهای سعودی بارها گفتهاند که عادیسازی به آتشبس در غزه و پیشرفت در مسیر تشکیل کشور فلسطین منوط است. تا زمانی که جنگ ادامه دارد، این روند نیز متوقف میماند. جمهوری اسلامی، که این اتحاد سهجانبه بالقوه را تهدیدی راهبردی میداند، خواهان تداوم جنگ است.
در نهایت، از منظر هزینه-فایده، جمهوری اسلامی سرمایهگذاری عظیمی روی حماس کرده است، از ارسال پول نقد گرفته تا تسلیحات و آموزش. اگر حماس اکنون توافقی امضا کند که قدرت نظامی یا حکمرانیاش را از بین ببرد، کل این سرمایهگذاری از بین خواهد رفت. از دید تهران، حتی یک نیابتی ضعیف بهتر از نبودنش است.
با وجود اینکه جمهوری اسلامی دخالت در مذاکرات را رسما رد کرد، انکارش چندان قانعکننده نبود. وزارت خارجه جمهوری اسلامی ادعا کرد که حماس بهطور مستقل از منافع مردم غزه دفاع میکند، اما شدت این انکارها شکبرانگیز بود و نشان داد که نفوذ جمهوری اسلامی احتمالا بیشتر از میزانی است که آشکارا پذیرفته شده است.
در نهایت، خوشبینی ژوئن جای خود را به بنبست سیاسی ژوییه داده است. اگر ادعای ترامپ درست باشد و واقعا تهران است که خطمشی حماس را تعیین میکند، پس اهرمهای قدرت نه در تونلهای غزه و نه در هتلهای دوحه، بلکه در تهران قرار دارند. و اگر چنین باشد، پیشفرضهایی که این روند را هدایت میکنند و شیوه تعامل با حماس نیازمند بازنگری جدی است.