آیت‌الله گاندی ایرانی و ابومحمد جولانی شامی شش ماه پس از ظهور

ملتی سربلند در اوج اقتدار و پیشرفت به دست «آیت‌الله گاندی خاورمیانه» به فلاکت رسید

ایرنا/AFP

چارلز ناس، کاردار آمریکا در تهران، شلنبرگر، وابسته فرهنگی، و بری روزن، وابسته مطبوعاتی، از جمله دیپلمات‌های آمریکایی بودند که بعد از انقلاب با نهایت حسن نیت، می‌کوشیدند با رژیم جدید کنار بیایند.

در آن روزهای پرشوروشر، آمریکا نه مجازات اقتصادی علیه خمینی و اعوان و انصارش قائل شده بود و نه حتی اسم خلخالی در فهرست سیاهش جای گرفته بود. در واقع آمریکا نه‌تنها انقلابی را که با هدایت توده‌ای‌ها و انقلابیون فدایی و مجاهد، مهم‌ترین متحد و دوستش را برانداخت، به رسمیت شناخت (سومین کشوری که رژیم موقت را به رسمیت شناخت)، بلکه با کمک ابراهیم یزدی، معاون نخست‌وزیر، و چمران و مهدی حائری و ده‌ها آشنای دور و نزدیک، هر روز می‌کوشید دفتری تازه در روابط با ایران بگشاید. هیئت‌ها می‌آمدند و می‌رفتند و بازرگان که به توطئه‌ها و ترفندهای شوروی آگاه بود، به حفظ روابط دوستانه با غرب به‌ویژه آمریکا سخت دلبسته بود.

حتی زمانی که چریک‌های فدایی خلق اوایل انقلاب به سفارت آمریکا حمله کردند و سفیر سولیوان را به اسارت گرفتند، با دستور خمینی و مدیریت یزدی و با کمک دارودسته ماشاءالله قصاب، چریک‌ها ظرف چند ساعت اخراج شدند و سفارت کار طبیعی‌اش را از سرگرفت. اما پنج ماه بعد در ۱۳ آبان فاجعه‌ای باورنکردنی رخ داد و درست زمانی که واشینگتن برای سفیر جدیدش درخواست داده بود، دانشجویان خط امام با هدایت محمد خویینی‌ها، سفارت آمریکا را به اشغال در آوردند و ۵۲ دیپلمات را که به جز اجرای مسئولیت‌هایشان هیچ گناهی نداشتند، ۴۴۴ روز به گروگان گرفتند.

 آن‌ها مصیبتی را رقم زدند (البته با توافق خمینی و بعد جانشینش) که نه‌تنها ۴۶ سال عملا ملت ما را به اسارت شعار «مرگ برآمریکا» درآورد، بلکه علاوه بر میلیاردها دلار خسارت مالی، به زندگی ما، اعتبار ما و جایگاه جهانی ما خسارات بسیار شدیدتری وارد کرد.

خمینی چهار روز بعد از به تخت نشستن، عنان زندگی و مرگ هزاران انسان را به دست جلادی به نام شیخ صادق گیوی، ملقب به خلخالی، و لاجوردی و رئیسی و نیری و اشراقی و موسوی تبریزی و خویینی‌ها و... داد. جانشینش هم این مسئولیت را به مرتضوی‌ها و مقیسه‌ها و صلواتی‌ها واگذار کرد تا دادگاه انقلاب و اعدام و احکام جائرانه و خیانت و فریب و ترور ۴۶ سال ادامه یابد.

به هیچ روی قصد شرح مصیبت ندارم. چون هر آنچه بگویم، هموطنانم دردناک‌تر از آن را دیده و شنیده‌اند و بعضی به تلخی و درد، تجربه‌اش هم کرده‌اند. قصد من تنها مقایسه دو رویداد در میهنم و کمی آن سوتر، در بلاد شام است.

احمد الشرع نه اشتهار خمینی را داشت و نه کسی او را «گاندی زمانه» فرض کرده بود. کسی هم او را‌ــ مانند خامنه‌ای‌ــ با القاب قائد امت و ولی امر مسلمانان جهان و نایب امام زمان و قطب عالم امکان نخوانده بود. او مسلمان سلفی‌ای بود که مندیل بر سر می‌انداخت و غیر از سلفی‌های سنی، الباقی امت محمد را از شیعه اثنی‌عشری و علوی گرفته تا دروزی و زیدی و اسماعیلی رافضی و مرتد می‌دانست. پیروان عیسی و بودا و موسی را هم. البته بی‌خدایان را نیز.

به دمشق که نزدیک می‌شد تا طومار آل اسد را بعد از نیم قرن، ظرف ۱۱ روز درهم بپیچد، میلیون‌ها سوری و عراقی و اردنی و لبنانی دست به آسمان داشتند که خدایا ما را از شر این فرد نجات بده. دکتر جلالی، آخرین نخست‌وزیر بشار اسد، در دو مصاحبه، یکی قبل از ورود الشرع به دمشق و یکی سه روز بعد از فتح شام، حرف‌هایی زد که تامل بر آن‌ها آشکار می‌کند که چرا فتح این سلفی با استقبال بسیاری از مردم و مخالفان سکولار اسد مواجه شد.

دکتر محمد جلالی در گفتگو با خبرنگار آژانس کرد، ضمن تشریح اوضاع سوریه قبل از فرار بشار اسد، با اشاره به شرایط اقتصادی وخیم و فساد ساختاری، فاش کرد حقوق ماهانه‌ او تنها ۱۴۰ دلار بود و بر این باور است که سقوط رژیم اسد نتیجه جنگ ۱۳ ساله نبود، بلکه فساد و فقر دو عامل اصلی این سقوط بودند.

مردم سوریه در تاریخ ۸ دسامبر ۲۰۲۴، در حالی با خبر فرار بشار اسد به روسیه مواجه شدند که بر خلاف اسد و دیگر مقام‌هایی که از ترس مردم و هیئت التحریر الشام از کشور گریختند، جلالی، آخرین نخست‌وزیر حکومت بشار اسد، در دمشق باقی ماند.

او دراین‌باره گفت: «من احساس ترسی نداشتم که بخواهم کشور را ترک کنم. در ساعت ۵ صبح، قبل از ورود نیروهای هیئت تحریر الشام به دمشق، من ۲۰ محافظ نظامی داشتم که تمامی آن‌ها مرا ترک کردند، اما من و خانواده‌ام تصمیم گرفتیم بمانیم. در ساعت ۸ صبح همان روز، تماسی از احمد الشرع ملقب به ابومحمد الجولانی، رهبر هیئت تحریر الشام و قدرتمندترین مرد کنونی سوریه دریافت کردم که به من اطمینان داد در امان خواهم بود.»

جلالی افزود: «احمد الشرع به من گفت با آن‌ها در ارتباط باشم و در امان خواهم بود. من نیز پاسخ دادم که مانند دیگران کشور را ترک نخواهم کرد و در محل زندگی خود باقی خواهم ماند.»

دو روز بعد، جلالی به درخواست الشرع، قدرت را به محمد بشیر واگذار کرد و دولتی انتقالی تشکیل شد.

فساد گسترده در ساختار سابق سوریه

جلالی با اشاره به فساد گسترده در ساختار سابق سوریه خاطر نشان کرد زمانی پیشنهادی دریافت کرده بود تا در ازای ۱۰۰ لیره طلا، فردی را به‌عنوان وزیر منصوب کند، اما او این پیشنهاد را رد کرد.

او که به همراه فرزندانش در یک آپارتمان ۱۵۰ متری در طبقه دوم زندگی می‌کند، در طول آن مصاحبه پنج نخ سیگار مارلبرو آبی کشید که قیمت آن معادل ۵۰ هزار لیره سوری یا حدود چهار دلار است، در حالی که اتاقش غرق دود بود، به مصاحبه پایان داد.

جلالی با ناگوار توصیف کردن وضعیت اقتصادی سوریه تاکید کرد حقوق او با منصب نخست‌وزیری حدود دو میلیون لیره سوری معادل ۱۴۰ دلار و حقوق وزرا حدود یک میلیون لیره معادل ۷۰ دلار و حقوق کارمندان ۲۰ دلار و سربازان نیز حدود ۱۷.۵ دلار بود.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

آخرین نخست‌وزیر بشار اسد تاکید کرد: «چطور می‌توان انتظار داشت یک سرباز با حقوق ۱۷.۵ دلار جانش را فدای حکومت کند؟»

او با اشاره به بدهی‌های عظیم و اقتصاد ویران سوریه گفت: «در زمان سقوط اسد، تنها چیزی معادل ۱۰۰ میلیون دلار در بانک مرکزی باقی مانده بود که همه آن هم لیره سوریه بود. ضمن آنکه تولید برق از هشت هزار مگاوات قبل از جنگ به هزار مگاوات کاهش یافته بود، در حالی که سوریه به هفت هزار مگاوات برق نیاز داشت.

بدهی سوریه به ایران

جلالی درباره حمایت جمهوری اسلامی از نظام بشار اسد گفت: «این کشور ماهانه دو میلیون بشکه نفت به سوریه می‌داد و یک میلیون بشکه نفت نیز می‌خریدیم. ضمن آنکه عراق به دلیل تحریم‌های آمریکا نمی‌توانست نفت در اختیار ما قرار دهد. ایران از ابتدای انقلاب سوریه، سالانه سه میلیارد دلار به این کشور کمک کرد و بدهی سوریه به ایران اکنون بالغ بر ۳۰ میلیارد دلار است.»

جلالی در مصاحبه دیگری با خبرگزاری اسپوتنیک، یادآورشد که اکثر وزرا هنوز در مقام خود مشغول به کارند. او گفت: «اظهارات مخالفانی که در سوریه قدرت را به دست گرفتند، تا حد زیادی با آنچه دولت کنونی برای آن تلاش می‌کند، همخوانی دارد.»

جلالی ادامه داد: «ارتش سوریه با از دست دادن هرگونه انگیزه برای جنگ، خود را در حال فروپاشی می‌دید. مسئله بازسازی ارتش سوریه موضوعی مهم برای دولت بعدی خواهد بود.»

نخست‌وزیر سوریه تاکید کرد: «این امید وجود دارد که تحریم‌ها از سوریه و مردم آن برداشته شود و زندگی به سوریه بازگردد.»

خمینی اما با ورود به ایران، فتوای قتل بختیار و شاه فقید و شهبانو و فرزندانشان را صادر کرد. در حالی که احمد الشرع دست یاری به سوی فاروق الشرع، وزیر خارجه و معاون رئیس‌جمهوری، و جمال خدام، فرزند عبدالحلیم خدام، و ده‌ها دولتمرد روزگار اسد دراز کرد.

برخلاف «گاندی انقلاب ایران»، نه‌تنها دولتمردان را به دار نکشید یا تیرباران نکرد، بلکه خیلی زود دست شماری از همراهان سابقش را هم که برای نابودی علوی‌ها و دروزی‌ها و مسیحیان به راه افتاده بودند، از قدرت کوتاه کرد و با یک بسیج سریع، قاتلان علوی‌ها و دروزی‌ها را به مجازات رساند.

«امام روح‌الله، گاندی ایران» در شش ماه، با کشتن صدها تن از شایسته‌ترین دولتمردان، نظامیان و اهل اندیشه و قلم و حمایت از تروریست‌های منطقه و حتی فتانی‌های تایلند و موروهای فیلیپین، ایران سرفراز و معتبر را که ۱۳۰ پادشاه و رئیس‌جمهوری و دولتمرد بین‌المللی در جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی‌اش شرکت داشتند، به دولتی متمرد و حامی تروریسم تبدیل کرد و شهروند ایرانی که گذرنامه‌اش در بیش از ۱۳۰ کشور جهان از جمله در قاره اروپا، بدون روادید پذیرفته می‌شد، در کمتر از شش ماه، مسافر نامرغوب شد و جز به سوریه و چند کشور آفریقایی، بدون روادید اجازه ورود نداشت. پول ملی ما هم که جزو هفت ارز معتبر جهان بود، از بانک‌ها به صرافی‌های مجاز و غیرمجاز منتقل شد.

۴۶ سال بعد در کشوری که متحد رژیم ولایت فقیه بود، با سرنگونی رژیمش، اهالی ولایت فقیه با فراری حقیرانه با هواپیماهای روسی و کامیون‌ها و اتوبوس‌های عراقی از خاکش گریختند اما نه داری برافراشته شد و نه دولتمردان و نظامیان رژیم اسد اعدام شدند و نه زندان‌ها را از نخست‌وزیران و نظامیان و وزیران و استادان دانشگاه‌ها و روزنامه نگاران انباشتند. نه بخش خصوصی مصادره شد و نه کارآفرینان مجبور به فرار شدند. آن‌ها نه چون خرم و القانیان مجازات اسلامی در انتظارشان بود و نه چون خیامی و خسروشاهی و رضایی و... علی‌رغم برپایی صنایع درخشان در کشورشان، اموالشان مصادره شد و مجبور به پذیرش تبعید شدند. انسان‌هایی که تجربه نشان داد با وجود سختی‌های تبعید، چگونه در غربت نیز کارهایشان با تقدیر و ستایش روبرو شد.

در سوریه برعکس، کسانی مثل جمال خدام با آغوش باز پذیرفته شدند تا اموالشان را به وطن بازگردانند و با سرمایه‌گذاری، در راه بازسازی کشور فعالیت کنند و مهم نبود که در طول حکومت اسدها هم در کشور فعالیت می‌کردند.

شش ماه بعد از ظهور «گاندی معمم» در ایران، کارآفرینان یکان‌یکان رفتند و بنیاد مستضعفان روی اموال آن‌ها دست گذاشت و هم‌زمان خانه و زندگی ده‌ها هزار ایرانی به حکم بیدادگاه‌های انقلاب مصادره شد. در حالی که در سوریه، بعد از شش ماه، هزاران سوری آواره به کشورشان باز گشتند و اموال توقیفی خود را پس گرفتند.

۴۴۴ روز بعد از گروگان‌گیری، بهزاد نبوی و احمد عزیزی حقیرانه در برابر هامیلتون جردن نشستند و از میلیون‌ها دلار سرمایه‌های وطن گذشتند تا با آزادی گروگان‌ها، سایه جنگ را از سرشان دور کنند.

هفته پیش، احمد الشرع در کاخ الیمامه در ریاض با رئیس‌جمهوری آمریکا دست داد و در کمتر از چند ساعت، کلیه مجازات‌ها علیه کشورش لغو شد.

در ایران، سفارت آمریکا بسته شد، در سوریه هیئتی سرگرم بازدید از سفارت آمریکا در دمشق است تا زمینه بازگشایی آن را فراهم کند.

در پاریس، مکرون پای پله‌های الیزه از احمد الشرع استقبال کرد و هم‌زمان، پرونده گروگان‌های فرانسوی در ایران را به دادگاه لاهه فرستاد.

سفارت رژیم در لبنان به‌عنوان لانه جاسوسی عملا تحت مراقبت غیرعادی قرار گرفت. در حالی که دولتمردان سوری و لبنانی سرگرم پایه‌ریزی روابط تازه دو کشورند.

گمانم همین اندازه برای مقایسه «گاندی» ایرانی و جولانی سوری کافی باشد.

ملتی سربلند در اوج اقتدار و پیشرفت به دست «آیت‌الله گاندی خاورمیانه» به فلاکت رسید و سوریه درهم شکسته و جنگ‌زده در کمتر از شش ماه، به آینده خود لبخند می‌زند.

عراقچی به گدایی لطف ترامپ و ویتکاف، به مسقط می‌رود و احمد الشرع در کنار امیر محمد بن سلمان، با ترامپ، با شادمانی به فردای روابط کشورش با آمریکا می‌نگرد.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه