مذاکرات واشینگتن و تهران سرآغاز شکل‌گیری نظمی نوین در خاورمیانه خواهد بود؟

نزدیکی احتمالی تهران و واشنگتن بر روابط جمهوری اسلامی با متحدان منطقه‌ای‌اش به‌ویژه محور مقاومت، پیامدهای شدیدی خواهد داشت

عراقچی و ویتکاف‌ــ عکس از al-ain.com

در حالی‌ که خاورمیانه شاهد بحران‌های سیاسی و امنیتی بی‌سابقه‌ای است، مذاکرات جمهوری اسلامی با ایالات متحده که به‌ظاهر محرمانه و پشت درهای بسته آغاز شد، تحولی مهمی در صحنه سیاسی است که انتظار می‌رود بازتاب‌های فراتر از سطح دیپلماسی آن، معادلات ژئوپولیتیک منطقه را به‌کلی دگرگون کند. این گفتگوها که در سایه وضعیت پیچیده منطقه‌ و جهان، با فشاری که اسرائیل اعمال می‌کند، انجام می‌شود، به‌مثابه نقطه عطفی است که مسیر روابط دو طرف را پس از سال‌ها تنش و قطع روابط، بازتعریف خواهد کرد.

مذاکرات اخیر بدون شک یکی از حساس‌ترین و مهم‌ترین دوره‌های مذاکره در تاریخ معاصر به شمار می‌رود، زیرا در یک طرف این تقابل، جمهوری اسلامی با شبکه‌ای پیچیده از نفوذ منطقه‌ای ایستاده و در سوی دیگر، آمریکا با قدرت نظامی و اقتصادی بی‌رقیبش به دنبال مهار تهدیدهای رژیم ایران است؛ افزون بر اینکه اسرائيل این تحولات در حال شکل‌گیری را با نگرانی دنبال می‌کند.

اکنون این پرسش مطرح می‌شود که چه چیزی پای تهران را به میز مذاکره کشاند و آیا این مذاکرات سرآغاز نظمی نوین در خاورمیانه خواهد بود؟

چرا تهران از موضع اولیه‌اش در رد مذاکره مستقیم عقب‌نشینی کرد، آن هم در دوران دولت دمدمی‌مزاج ترامپ؟ ترامپ چه در چنته دارد که برای ایرانی‌ها جذاب است؟ آیا این مذاکرات می‌تواند به ایجاد تحولاتی بی‌سابقه منجر شود و نقشه‌ ائتلاف‌ها در خاورمیانه را بازترسیم کند و آیا اساسا  تصور نزدیکی یا حتی عادی‌سازی روابط ایران و اسرائیل امکان‌پذیر است؟

جمهوری اسلامی همواره سیاست «لبه پرتگاه» را دنبال کرده و توانسته است تا مرزهای اوج تنش پیش برود و سپس در لحظه‌ای حساس و حساب‌شده عقب‌نشینی کند؛ درست همان‌طور که سال ۲۰۱۳، حسن روحانی، رئیس‌جمهوری وقت، با سیاست «نرمش قهرمانانه»، مذاکره با «شیطان بزرگ» را بر شعارهای ایدئولوژیک ترجیح داد تا مسیر تحقق منافع حیاتی تهران را هموار کند.

با بازگشت ترامپ به کاخ سفید، جمهوری اسلامی به دلیل خروج یک‌جانبه آمریکا از برجام و بی‌اعتمادی عمیق به دولت ترامپ، هرگونه گفتگوی مستقیم با واشینگتن را قاطعانه رد کرد، اما دیری نگذشت که آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، به‌رغم شرایط حساس کنونی، از موضع سختگیرانه قبلی عدول کرد و مذاکرات مستقیم با واشینگتن را پذیرفت. عمده‌ترین دلایل این تغییر راهبردی را می‌توان در چهار عامل کلیدی زیر خلاصه کرد:

ترس وجودی از حمله نظامی آمریکا به تاسیسات هسته‌ای ایران

طبق گزارشی از فرناز فصیحی در نیویورک تایمز در ۱۰ آوریل (دو روز پیش از آغاز مذاکرات)، به رهبری جمهوری اسلامی هشدار جدی‌ داده شد، مبنی بر اینکه اگر تهران بی‌درنگ وارد مذاکره نشود، تاسیسات حساس فردو و نطنز هدف حمله قرار خواهند گرفت. این هشدار که با تحرکات نظامی آمریکا در منطقه از جمله استقرار هواپیماهای جنگی، بمب‌افکن‌ها و ناوهای جنگی همراه شد، به این تهدید اعتبار وحشتناکی بخشید و رهبری جمهوری اسلامی را بر آن داشت تا منطق «سیاست، هنر ممکن‌ها است، نه هنر غیرممکن‌ها» را در پیش بگیرد، زیرا جمهوری اسلامی هرچند خود را قدرتی منطقه‌ای تلقی می‌کند، به‌خوبی می‌داند که توان رویارویی مستقیم با ابرقدرتی چون آمریکا را ندارد.

نگرانی از پیشرفت‌های نظامی آمریکا

جمهوری اسلامی همواره به پناهگاه‌های عمیق تاسیسات هسته‌ای خود در اعماق زمین که در دامنه کوه‌هایی با ارتفاع ۸۰ متر قرار دارند، به‌عنوان سپری مطمئن اتکا می‌کرد. اما پیشرفت‌های شگرف آمریکا در ساخت بمب‌های فوق‌پیشرفته سنگرشکن و گزارش‌هایی از توانایی اسرائیل در حمله به اهداف زیرزمینی، این اعتماد را به‌شدت تضعیف کرد و به توهمی که تهران از این مسئله داشت، پایان داد.

تهران به این واقعیت پی برده که نفوذ به تاسیسات هسته‌ای ایران که تا دیروز غیرممکن تلقی می‌شد، امروز ممکن شده و سرمایه‌گذاری‌های عظیم جمهوری اسلامی در برنامه هسته‌ای را در معرض تهدید واقعی قرار داده است. بنابراین، چگونه رهبر جمهوری اسلامی می‌تواند با خودداری از نشستن پای میز مذاکره با آمریکا، تاسیسات هسته‌ای مزبور را که صدها میلیارد دلار برای توسعه آن‌ها سرمایه‌گذاری کرده است، به خطر بیندازد؟

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

تمایل به کاهش فشارهای اقتصادی کمرشکن

تحریم‌های سنگینی اعمال‌شده از سال ۲۰۱۷، آسیب شدیدی به اقتصاد ایران وارد کرد و به کاهش شدید ارزش پول ملی و افزایش بی‌سابقه نرخ تورم و بیکاری منجر شد. این امر نارضایتی گسترده مردمی را برانگیخت و ثبات داخلی را در معرض تهدید قرار داد. به همین دلیل، بازارهای ایران به اعلام مذاکرات واکنشی نسبتا مثبتی نشان دادند که بیانگر اهمیت فوق‌العاده لغو تحریم‌ها برای رژیم ایران است.

علاوه بر آن، آگاهی تهران از وابستگی نظام مالی جهانی به نفوذ آمریکا، مذاکره را به عملی‌ترین گزینه برای کاهش این فشارهای وحشتناک تبدیل می‌کند. بنابراین، امید به کاهش تحریم‌ها از طریق مذاکره انگیزه‌ای جدی برای تغییر رویکرد جمهوری اسلامی ایجاد کرد.

بی‌اعتمادی به تکیه کامل بر متحدان شرقی

جمهوری اسلامی به‌تدریج دریافت که در برابر تهدیدهای واقعی آمریکا، متحدانی چون روسیه و چین حاضر نیستند برای دفاع از تهران وارد جنگ مستقیم شوند. این واقع‌گرایی باعث شد که مذاکره با واشینگتن به‌عنوان گزینه‌ای برای حفظ منافع ملی مطرح شود.

انگیزه‌های ایالات متحده برای ورود به مذاکره

در سوی دیگر میز مذاکره، آمریکا نیز برای تمایل به گفتگو با ایران دلایل متعددی دارد که از جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

اول، اذعان روزافزون به بی‌فایده بودن راه‌حل‌های نظامی قاطع. تصمیم‌گیران آمریکایی دریافته‌اند که اقدام نظامی گسترده علیه ایران می‌تواند به شعله‌ور شدن بحران‌های منطقه‌ای پیش‌بینی‌ناپذیر بینجامد و نابودی کامل برنامه هسته‌ای ایران همچنان هدفی دست‌نیافتنی است.

دوم، نگرانی از احتمال واکنش سخت جمهوری اسلامی. ایالات متحده از توانایی رژیم ایران برای راه‌اندازی حملات تلافی‌جویانه گسترده علیه پایگاه‌های آمریکایی و متحدانش در منطقه‌ــ از ترکیه و خلیج فارس تا اقیانوس هند و حتی آرام‌ــ آگاه است. بنابراین، ترامپ نیز که همواره به دنبال پرهیز از ورود به جنگ‌های جدید است، نمی‌خواهد آمریکا را درگیر منازعه‌ای گسترده کند.

سوم، جذابیت عظیم اقتصادی بازار ایران. آمریکا، به‌ویژه ترامپ با پیشینه تجاری‌اش، به ظرفیت‌های اقتصادی ایران به‌عنوان کشوری ثروتمند از نظر منابع طبیعی و دست‌نخورده واقف است. یکی از آزاردهنده‌ترین جنبه‌های توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ برای ترامپ، خروج ایالات متحده از آن بدون دستیابی به هیچ دستاورد اقتصادی ملموسی بود. در حالی که شرکت‌های بزرگ اروپایی مانند توتال و انی از فرصت‌های سرمایه‌گذاری در حوزه انرژی ایران بهره‌مند شدند و ایران برای نوسازی ناوگان هواپیمایی خود، شرکت اروپایی ایرباس را بر شرکت آمریکایی بویینگ ترجیح داد.

چهارم، تمایل به ادغام ایران در پروژه کریدورهای اقتصادی جایگزین برای جلوگیری از گسترش نفوذ چین. ایالات متحده در تلاش است تا پروژه کریدور اقتصادی هند را به‌عنوان رقیبی برای طرح کمربند و جاده چین مطرح کند. تردیدی نیست که همکاری ایران با چنین پروژه‌ای به دلیل موقعیت ژئوپلیتیکی آن، می‌تواند در موفقیت این پروژه بلندپروازنه نقش کلیدی داشته باشد.

پیچیدگی‌های روند مذاکرات

در جریان این محاسبات پیچیده، درباره روش و چگونگی مذاکرات اختلاف‌نظرهایی پدید آمد. ایالات متحده بر گفتگوی مستقیم اصرار داشت، در حالی که جمهوری اسلامی در ابتدا خواهان گفتگوهای غیرمستقیم از طریق میانجی عمانی بود. در نهایت، دو طرف به توافقی تاکتیکی دست یافتند: نخست مذاکرات غیرمستقیم و سپس دیدارهایی مستقیم اما کوتاه‌.

در پیوند به ماهیت مذاکرات می‌توان گفت که توافقی احتمالی بر پایه اصل «برد‌ــ‌برد» در حال شکل‌گیری است: طبق ارزیابی‌های ایران، این کشور بسته‌های سرمایه‌گذاری به ارزش یک تا چهار تریلیون دلار در حوزه‌های نفت، گاز، معادن و بازسازی زیرساخت‌ها را پیشنهاد داده که نشان‌دهنده یک «معامله وسوسه‌انگیز دائمی» برای واشینگتن است.

پیشنهاد سخاوتمندانه ایران برای گشودن اقتصاد بسته این کشور به روی سرمایه‌گذاری‌های عظیم آمریکایی در ازای توقف برنامه هسته‌ای، تحولی بزرگ در تفکر راهبردی جمهوری اسلامی است و راه را برای تحمل حضور فکری آمریکا در جامعه ایران که پیشرفتی بزرگ در ماهیت روابط بین دو کشور محسوب می‌شود، هموار می‌کند.

مذاکرات کنونی ممکن است راه را برای دستیابی به یک توافق جامع شامل توقف برنامه هسته‌ای ایران در ازای دریافت سهمی از اقتصاد ایران از سوی آمریکا و لغو تحریم‌ها، هموار کند. افزون بر آن، دستیابی به توافق می‌تواند به عادی‌سازی روابط اقتصادی میان دو کشور بینجامد.

با این حال، هنوز مشخص نیست که منظور از برچیده شدن برنامه هسته‌ای ایران، توقف کامل و دائمی آن است یا بازگرداندنش به سطحی که از دید آمریکا تهدیدآمیز نباشد.

هرچند در حال حاضر، جمهوری اسلامی با عادی‌سازی روابط با اسرائیل مخالفت می‌کند، این پرسش مطرح است که آیا ممکن است تهران سرانجام راه برخی کشورهای اسلامی بزرگ را پیش گیرد که بدون داشتن خصومت با اسرائیل، روابط خوبی با آمریکا دارند.

البته نزدیکی احتمالی تهران و واشینگتن پیامدهای شدیدی بر روابط جمهوری اسلامی با متحدان منطقه‌ای‌اش به‌ویژه محور مقاومت خواهد داشت. این تحول ممکن است مواضع قدرت‌های بین‌المللی و منطقه‌ای چون چین، روسیه و عربستان سعودی را هم دستخوش تغییر کند.

هم‌زمانی دو انفجار اخیر در ایران با آغاز مذاکرات را نمی‌توان تصادفی دانست؛ این حوادث می‌توانند حامل پیام‌های فشاری باشند، چه برای به شکست کشاندن روند مذاکره و چه برای سوق دادن آن به سمتی که در راستای منافع اسرائیل باشد.

سرانجام، آنچه در روزها و هفته‌های آینده از دل این مذاکرات بیرون ‌آید، در شکل‌دهی به آینده خاورمیانه نقش تعیین‌کننده خواهد داشت.

برگرفته از روزنامه النهارالعربی

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه