حضور جمهوری اسلامی ایران در مرزهای اسرائیل به وقوع جنگ منطقه‌ای می‌انجامد

امروز مشکل اصلی اسرائیل با یحیی سنوار نیست، بلکه با رهبر جمهوری اسلامی ایران است

مراسم تشییع اعضای سپاه پاسداران ایران که در حمله اخیر اسرائیل به دمشق کشته شدند، ۲۲ ژانویه ۲۰۲۴ - خبرگزاری فرانسه

حمله هوایی اسرائیلی به ساختمانی در دمشق که در آن فرماندهان سپاه پاسداران حضور داشتند، اقدام عادی نبود. همان‌طور که بازگرداندن اجساد افراد کشته‌شده به ایران و خاکسپاری آن‌ها کنار افراد دیگری که پیش از این در حملاتی مشابه جان باخته بودند، عادی نیست؛ زیرا اگرچه اسرائیل پیش‌تر در داخل ایران نیز ترورها و حملاتی انجام داده بود، این یک حقیقت است که آنچه بعد از عملیات طوفان‌الاقصی رخ می‌دهد، هرگز مانند قبل نیست.

آیا ما به جای اینکه منتظر ارائه راه‌‌حل‌هایی برای منازعه عرب‌ها و اسرائیل باشیم، تلاش‌ها برای دستیابی به راه‌حل‌هایی برای پایان دادن به کشمکش جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل را شاهد خواهیم بود؟ آیا باید این واقعیت تلخ را بپذیریم که تا مدت طولانی در سایه حملات خونین و وحشتناک زندگی خواهیم کرد و کلید حل منازعه فلسطین و اسرائیل در تهران است؟ با توجه به پیش‌بینی رهبر جمهوری اسلامی ایران مبنی بر اینکه اسرائیل در ظرف کمتر از سه دهه آینده نابود می‌شود و اینکه برای شمارش معکوس عمر باقی‌مانده به بیان او «غده سرطانی» در تهران ساعت‌هایی تنظیم شده است، چگونه می‌توان از راه‌حل‌ صحبت کرد؟

حمله اسرائیل به منطقه مزه در دمشق تحولی خطرناک اما پرمعنا است. آیا اسرائیل تصمیم گرفته است پای جمهوری اسلامی ایران را به جنگی بکشاند که ایالات متحده جز شرکت در آن چاره‌ای ندارد؟ آیا بنیامین نتانیاهو معتقد است برای برون‌رفت از بن‌بست کنونی، جز توسعه دامنه جنگ که عواقب ناگوار و هزینه‌های بسیاری دارد، چاره‌ای دیگری نیست؟

این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران خواستار گسترش جنگ نیست و ترجیح می‌دهد از طریق متحدان و گروه‌های نیابتی‌اش به اجرای حملات مختصر و درگیری‌های پراکنده در سطح منطقه ادامه دهد. حتی ایالات متحده هم مدت‌ها است که در تلاش برای جلوگیری از گسترش دامنه جنگ است؛ با این حال جنگ عملا گسترش یافته است؛ هرچند با شتابی آرام.

حزب‌الله در سراسر مرزهای جنوبی لبنان با اسرائیل جنگ موازی به‌ راه انداخته است که آتش آن گاه به‌شدت شلعه‌ور می‌شود و گاه فروکش می‌کند. از سوی دیگر، جنگ موشکی و پهپادی حوثی‌ها در دریای سرخ همچنان ادامه دارد و گروه‌های عراقی برای اخراج نیروهای آمریکایی از کشورشان وارد عمل شده‌اند. در نتیجه، می‌توان گفت حمله اسرائیل به منطقه مزه در دمشق به‌رغم واقعیت اوضاع و شرایطی که روس‌ها وضع کرده‌اند، شدت جنگ در جبهه سوریه را دوچندان کرد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

حقایق تازه‌ای وجود دارند که باید در بخشی از خاورمیانه به آن‌ها توجه شود. فرض کنید جانشین نتانیاهو از «راه‌حل دوکشوری» که بدون شک به مسئله به رسمیت شناختن کامل حق موجودیت اسرائیل مشروط خواهد بود، حمایت می‌کند. آیا دولت لبنان که در بند حزب‌الله است، می‌تواند سند به رسمیت شناختن اسرائیل را امضا کند؟ آیا دولت سوریه می‌تواند اسرائیل را به رسمیت بشناسد؟ آن هم در حالی که این کار جمهوری اسلامی ایران را از مهم‌ترین کارت‌هایی که برای گسترش نفوذ و حضورش در گستره «هلال مقاومت» در دست دارد، محروم می‌کند؟ آیا پس از تصویب قانونی در مجلس عراق که هرگونه اقدام برای عادی‌سازی روابط با اسرائیل را جرم می‌انگارد، دولت عراق می‌تواند اسرائیل را به رسمیت بشناسد؟

در اینجا برای کمک درک مسئولیت اسرائیل برای رسیدن به وضعیت فعلی به چند موضوع اشاره می‌کنیم.

در سال ۱۹۹۸، مذاکرات فلسطین و اسرائیل با حمایت بیل کلینتون، رئیس‌جمهوری پیشین آمریکا، در وای ریور برگزار شد. این نشست در همان آغاز شکست خورد زیرا آریل شارون می‌خواست از قبل مطمئن شود که مجبور نیست با یاسر عرفات دست بدهد. وقتی عرفات وارد سالن شد، به او سلام گفت و دستش را دراز کرد، اما او این اقدام (از روی حسن نیت) را نادیده گرفت و روی صندلی‌اش کنار بنیامین نتانیاهو نشست. هنگامی که او به مقام نخست‌وزیری رسید، محاصره عرفات و تخریب مقر او را دشوار دید. در واقع، رفتار شارون نشان‌دهنده اوج کوری سیاسی بود. زیرا او تلاش داشت شخصیتی را نادیده بگیرد که روزنه «پیمان اسلو» را باز کرد و از امتیازهای بسیاری دست کشید که هیچ‌کس جرات صرف‌نظر کردن از آن‌ها را نداشت.

البته گام اصلی به سمت فاجعه را نتانیاهو برداشت. او در بستن دو روزنه‌ای که باز شده بود، یعنی «پیمان اسلو» و «ابتکار صلح عربی» مشارکت داشت و از پیامدهای حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و حمله به عراق برای تضعیف طرف فلسطینی بهره‌ جست. او بر این باور بود که تضعیف تشکیلات خودگردان فلسطین به نفع اسرائیل است، حتی اگر این امر به ظهور سازمان‌های تحت‌حمایت جمهوی اسلامی ایران منجر شود. او در طول دوره‌های نخست‌وزیری‌اش از توجه به تحولاتی که در نقاط مختلف منطقه رخ می‌داد، از جمله ظهور گروه‌های مسلح وابسته به جمهوری اسلامی ایران و نزدیک شدن مشاوران آن به مرزهایش، خودداری می‌کرد.

دولت‌های متوالی ایالات متحده هم در ایجاد وضعیت کنونی در خاورمیانه سهم بزرگی داشتند. واشنگتن نه برای حفظ پیمان اسلو اهمیتی قائل شد و نه به ابتکار صلح عربی اهمیت داد. افزون بر اینکه اهمیت لزوم فشار بر اسرائیل برای توقف تلاش‌هایش به منظور حذف طرف فلسطینی را نیز درک نکرد.

صحنه‌ دیگری که فقدان آینده‌نگری دولت آمریکا را بیان می‌کند، این است که در نشست مجمع عمومی سازمان ملل که پس از وقوع حملات ۱۱ سپتامبر برگزار شد، یاسر عرفات به امید دیدار با جورج بوش، رئیس‌جمهوری وقت آمریکا، یا حداقل دست دادن با او به نیویورک رفت؛ به ویژه پس از آنکه مشخص شد که این حملات کار القاعده بوده است؛ اما بوش از پذیرش عرفات خودداری کرد. او سپس در مهمانی که برای پذیرایی روسای هیئت‌های کشورهای عضو سازمان ملل بر پا شده بود، به کوفی عنان، دبیرکل وقت سازمان ملل متحد، گفت: «این مرد (عرفات) فکر می‌کند که من با او دست خواهم داد. او باید با خودش دست بدهد.» در واقع، بوش این ارزیابی را که «فلسطینی‌ها برای صلح جدی نیستند» از کلینتون به ارث برده بود. کلینتونی که انگار داشت انتقام شکست مذاکرات کمپ دیوید را می‌گرفت.

در سوی دیگر، جمهوری اسلامی ایران در جبهه‌های متعددی نقش‌آفرینی کرد و از طریق عملیات انتحاری که جنبش‌های جهاد اسلامی و حماس انجام می‌دادند، به تضعیف پیمان اسلو کمک کرد. جمهوری اسلامی ایران با حملات ۱۱ سپتامبر با احتیاط بسیار برخورد کرد و در آغاز با حمله آمریکا به عراق همسویی نشان ‌داد اما بعدتر در کاهش حضور نظامی آمریکا در عراق نقش چشمگیری ایفا کرد.

تهران توانست از هیاهوی ظهور داعش به نفع خود بهره‌برداری کند و با همکاری روسیه، سوریه را که به دلیل امتداد قلمرو آن تا سواحل دریای مدیترانه از اهمیت بسیاری برخوردار است، از وضعیتی که با آن مواجه شده بود، نجات دهد. قاسم سلیمانی، فرمانده پیشین سپاه قدس، هم موفق شد برای رژیم ایران گذرگاهی ایجاد کند که بغداد را از طریق دمشق به بیروت وصل می‌کرد. علاوه بر اینکه کنترل یمن از طریق حوثی‌ها موفقیت گسترش نفوذ جمهوری اسلامی ایران را در گوشه‌ای دیگری از منطقه نشان می‌دهد.

زمانی که یحیی سنوار عملیات طوفان‌الاقصی را برای هفتم اکتبر به راه انداخت و اسرائیل حمله وحشیانه‌اش به نوار غزه را آغاز کرد، تهران کنترل چهار پایتخت عربی را در دست داشت. فارغ از اینکه آیا جمهوری اسلامی ایران در آن زمان از لحظه وقوع عملیات طوفان‌الاقصی آگاه بود یا خیر، اجرای این عملیات بدون سیاست‌ها و تسلیحاتی که جمهوری اسلامی ایران در منطقه توزیع کرد، ممکن نبود و تردیدی نیست که در حال حاضر هم جمهوری اسلامی ایران با استفاده از سیاست‌ها و تسلیحاتش، خود را به مرزهای اسرائیل رسانده است. بنابراین، آتش‌بس در نوار غزه و راه‌حل دوکشوری به شروط جدیدی نیاز دارند؛ زیرا امروز مشکل اصلی اسرائیل با یحیی سنوار نیست، بلکه با رهبر جمهوری اسلامی ایران است.

برگرفته از الشرق‌الاوسط

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه