برای دومین بار در دوران خامنهای، ماشین تبلیغاتی نظام که همه عالم را در چمدان کوچک اسلامگرایی شیعی جای داده است و خواستهها و باورهای حاکمان را به عنوان حقیقت میفروشد، تَرَک برداشت.
تَرَک نخست، در جریان قتلهای زنجیرهای نویسندگان و فعالان سیاسی دهه هفتاد (که آنها را به «خودکُشانی» و «بیگانگان» و دولت اسرائیل نسبت میدادند) رخ داد. اکنون، در سقوط هواپیمای اوکراینی که در ابتدا آتش گرفتن موتور هواپیما علت سقوط معرفی شد، همان تَرَک ظاهر شده است. در دهه هفتاد، پس از گذشتِ ماهها از سلاخی فروهرها و ترور بسیاری دیگر، دولت خاتمی اعلام کرد که عوامل وزارت اطلاعات مرتکب آن جنایات شدهاند. تنها نتیجه این اعلام، تغییر وزیر و انتقال عوامل جنایتها به اطلاعات سپاه بود. فتوادهندگان، مناصب خود را خفظ کردند. در دهه نوَد اما، پیامدها برای حکومت سهمگینتر بوده است: از اعتراضات خیابانی در پانزده شهر تا بدنامتر شدن همه کسانی که در ارکستر تبلیغاتی نظام مینوازند؛ از خلبان شهبازی و سخنگوی دولت، تا دانشگاهیان بسیجی و چهرههای مشور و بهاصطلاح «سلبریتی»هایی که تلاش دارند این جنایت را عادی جلوه دهند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
علت این تَرک، آن چه ذکر میشود (یعنی خبررسانی رسانههای خارجی و اطلاعرسانی شبکههای اجتماعی) نبود، چون اطلاعرسانی از آن طریقها در موارد دیگر نیز رخ داده است و با این حال، ماشین تبلیغاتی حکومت به روال موجودش ادامه داده است. در کشتار آبان ۹۸، بهرغم گزارشهای مکرر نهادها و رسانههای خارجی و رسانههای فارسیزبان خارج کشور، هنوز حکومت تعداد کشتهها و زخمیها را اعلام نکرده است و مسئولیت را نپذیرفته است. دستگاه تبلیغاتی هنوز کشتهها را شهید بسیجی یا کشتهسازی میخواند؛ درست همانند برخورد حکومت با کشتههای سال ۸۸ که بر اساس آن، هنوز هم گویا ندا آقاسلطان توسط «مخالفان» کشته شده است. در ماجرای سقوط هواپیمای اوکراینی، مقامات تصور میکردند با همدلی رسانههای غربی با مرگ سلیمانی (به خاطر تنفر از ترامپ) میتوانند از آن گردنه نیز به سلامت عبور کنند.
جمهوری اسلامی نیز همانند پوتین میتوانست همچنان در وضعیت انکار قرار داشته باشد. ماشین تبلیغاتی جمهوری اسلامی نشان داده است که در برابر کوهی از اطلاعات هم میتواند مقاومت کند. دولت پوتین هنوز مسئولیت سقوط هواپیمای مالزیایی با ۲۹۸ کشته را پذیرا نشده است.
در سقوط هواپیمای اوکراینی، چه عواملی به توقف انکار شلیک موشک (در عین تداوم دروغگویی و رفع مسئولیت) و لاپوشانی جمعی و هماهنگ تبلیغاتچیهای حکومتی (برخی از چهرههای مشهور، سخنگویان، مقامات مسئول، و بوقها) انجامید؟ سه عامل در این مورد تاثیر کلیدی داشتند:
ایرانی نبودن هواپیما و همه مسافران
خارجی بودن هواپیما و تابعیت خارجی برخی از مسافران در پذیرش سقوط هواپیما به علت شلیک، موثر واقع شده است. اگر هواپیما به شرکتهای داخلی تعلق داشت و مسافران همه ایرانی بودند، آن پذیرش رخ نمیداد. جمهوری اسلامی ایران بهرغم ادعای مردمی بودن، به تنها صدایی که اهمیت نمیدهد، صدای مردم در داخل کشور است، چون برای آن، «مردم» در داخل کشور نه مجموعه جامعه و کسانی که صدا ندارند و اغلب زیر خط فقر زندگی میکنند، بلکه عبارتند از کسانی که زیر علم حکومت محکم سینه میزنند. همان طور که بدون فشار فیفا زنان ایرانی به استادیومهای فوتبال راه داده نمیشدند، بدون فشار سازمانهای بینالمللی و دولتهای خارجی که باید جسد تحویل میگرفتند، نیز امکان نداشت که مقامات سیاسی و نظامی ایران، آن خطای فاحش را بپذیرند. احتمال این که خامنهای و فرماندهان سپاه از زمان حادثه خبر نداشته باشند، نزدیک به صفر است، و اعلامِ دلیل و جزئیات آن حادثه پس از سه روز تاخیر، ناشی از افزایش فشارهای بینالمللی بوده است. اگر شهروندان بریتانیایی، آلمانی و سوئدی در آن پرواز نبودند (رژیم برای دو تابعیتیها و افغانها اهمیتی قایل نیست)، همچنان حقایق انکار میشد.
شرایط تحریم
شرایط تحریم، جمهوری اسلامی ایران را شکنندهتر از پیش کرده است. جمهوری اسلامی اگر در مواجهه با خساراتی که به دولتهای خارجی و شهروندانشان وارد میکند به روال سابق ادامه دهد، منزویتر میشود و مشکلات مالی و انزوای موجودش به طرز نمایانی افزایش مییابد. امروز، جمهوری اسلامی ایران به کمترین درآمدهای خارجی نیاز دارد و کشتار جمعی بدون مسئولیتپذیری، وضعیت را برای آنان بدتر میکرد. علیرغم ادعای اقتصاد مقاومتی و شعب ابیطالب، جمهوری اسلامی با کسب ارز خارجی میتواند چاله چولههای فساد و ناکارآمدی و گسترشطلبی خود را پر کند. رژیم به این درآمدها نیاز مبرم دارد. پذیرش هیئتهای کانادایی و اوکراینی برای بررسی علل و چگونگی سقوط هواپیما، ناشی از این مصلحت اندیشیها در شرایط تحریم است. جمهوری اسلامی در گذشته همیشه از پذیرش این گونه هیئتها سر باز میزده است.
شکاف بین اسلامگرایان عملگرا و ولایتگرا
در هر دو موردِ قتلهای زنجیرهای و سقوط هواپیمای اوکراینی، وجود شکاف عملگرایی- ولایتگرایی در پذیرش مسئولیت در این حد، موثر بوده است. اگر سخن ربیعی، سخنگوی دولت، در مورد بیخبری از شلیک موشک به هواپیما تا روز جمعه، صحیح باشد، این بدین معناست که مقامات دولتی نیز در تاریکی نگاه داشته شده بودهاند تا همه عوامل دولت، مشغول تکرار روایت سپاه و بیت باشند. در این گونه موارد، عملگراها نیز از این که از دایره بیرون گذاشته شدهاند (نه به خاطر این که ۱۷۶ نفر قربانی شدهاند) خشمگین میشوند و عکسالعمل نشان میدهند. این احتمال وجود دارد که این ماجرا با فشار روحانی پیش رفته باشد؛ همان طور که در دهه هفتاد، وزارت اطلاعات دست آخر با فشار خاتمی مسئولیت قتلهای زنجیرهای را بر عهده گرفت.
عملگراها بر این باورند که در برخی شرایط، نظام را باید با اعتراف محدود به حقایق، حفظ کرد. کارکرد اصلاحطلبان و عملگرایان در تداوم عمر نظام تمامیتخواه را در این موارد میتوان به روشنی دید. آنها مسئول «یک گام به عقب» هستند، و قوای قهریه و ماشین تبلیغاتی نظام مسئول «چند گام به جلو» حکومت. مشکل عملگراها آن است که برای تمسک به قدرت محدود، به مسئولیت مالهکشی واداشته شدهاند. نوع سخنان ربیعی، سخنگوی دولت روحانی، برای روشن ساختن این کارکرد بسیار گویاست.
البته این شکاف بیش از آن که برای حکومت مخاطره ایجاد کند، به حفظ آن یاری رسانده است. همین شکاف است که باعث شده است تا چهل سال، وجود جناح میانهرو به ایرانیان و افکار عمومی خارجی فروخته شود، در حالی که تفاوتی اساسی میان جناحها در گفتمان موجود و ایدئولوژی و سیاستها به چشم نمیخورد. آنها روشهای متفاوتی در برخی مقاطع برای حفظ امتیازات، تداوم فساد و سرکوب و مداخلات خارجی داشتهاند. این عامل شکاف، بالاخص در سطح شورای امنیت ملی، از دو عامل فوق نقش بیشتری در ترک برداشتن سپر دروغگویی نظام داشته است.
در ایران رسانه نداریم
رسوایی روزنامهها و سایتهای داخلی در گزارش نکردن همه شواهد سقوط هواپیمای اوکراینی، یک بار دیگر نشان داد که در ایران رسانه و اطلاعرسانی به معنای واقعی آن، وجود ندارد. کسانی که از اطلاعیه ستاد کل نیروهای مسلح جا خوردند، هنوز متوجه وجود یک ماشین تبلیغاتی در جمهوری اسلامی ایران نشدهاند. این ماشین، همه رویدادهای داخلی و خارجی را بر اساس روایتهای مورد نظر نظام گزارش میدهد. نکته بسیار جالب، هماهنگی همه سایتها و روزنامهها با خطوط تبلیغاتیای است که از بیت و خبرگزاریهای نظامی صادر میشود و اگر این هماهنگی نباشد، مقامات آنها را به پیروی از دشمن متهم میکنند. چهار دهه تصفیه و تهدید و سرکوب، استخدام خودیها/امنیتیها و نظام پاداش، موجب شکلگیری و تقویت دائمی «وزارت حقیقت» جمهوری اسلامی شده است. متاسفانه هنوز رسانههای غربی متوجه شکلگیری و سازوکار درونی این ماشین که با سازمان بسیج نیروی نظام همکاری کامل دارد، نشدهاند و از این جهت، تحت تاثیر مراسم دولتی تشییع سلیمانی قرار میگیرند و آن را ارگانیک و مردمی مینامند.
کسانی که انتظار دارند ماشین تبلیغاتی رژیم از روز بعد از پذیرش شلیک به هواپیمای اوکراینی متوقف شود، ماهیت این رژیم اقتدارگرا و مافیایی اسلامی را درک نکردهاند. این ماشین، یکی از عوامل بقای رژیم در چهار دهه گذشته بوده است و حکومت آن را کنار نخواهد گذاشت.