مردم اسرائيل دیگر نمی‌خواهند مهره آمریکا در منطقه باشند

نقاط اشتراک اسرائیلی‌ها با همسایگان خاورمیانه‌ای خودشان بیشتر است تا با آمریکایی‌ها

دیدار بنیامین نتانیاهو و مایک پومپئمو در لیسبون، دسامبر ۲۰۱۹- PATRICIA DE MELO MOREIRA / POOL / AFP

وقتی نه ساله بودم، همه خانواده با هم ماسک گاز می‌زدیم و در پناهگاه خانه‌مان - که در ضمن جالباسی پدر و مادرم بود، جمع می‌شدیم. جنگ خلیج فارس بود و صدام حسین برای تلافی اشغال عراق به دست آمریکا و متحدین داشت به سوی اسرائیل موشک اسکود شلیک می‌کرد.

سال ۲۰۰۳، در آستانه جنگ دوم عراق، تنش‌ها دوباره بالا گرفت: من ماسک گازم را هر روز به باری که در آن کار می‌کردم می‌بردم. مردم هر جا که نشسته بودند جعبه فرارشان را هم با خودشان داشتند. آبجو می‌‌نوشیدند و منتظر بودند ببینند صدای آژیر در می‌آید یا نه.

از وقتی یادم است همین بوده. از تخاصم روزمره با فلسطینی‌ها و تنش‌ها با همسایگان‌مان که بگذاریم هر وقت کاخ سفید «اعلامیه ویژه»ای راجع به منطقه صادر کرده ما اسرائیلی‌ها مجبور شدیم آماده بحران شویم.

تعجبی نبود که این هفته - در حالی که تنش‌ها بین ایران و آمریکا بالاتر از همیشه بود، در حالی که چشم‌انداز جنگی دیگر که می‌رفت کل منطقه را ببلعد، بلافصل به نظر می‌رسید؛ و در حالی که اعضای خانواده از سراسر دنیا به همدیگر در گروه‌های واتس‌اپ از جنگ جهانی سوم می‌گفتند، ایران تهدید کرد که حیفا، شهری را که من در آن متولد شدم، برای انتقام‌گیری از آمریکا نابود می‌کند. حیفا به عنوان مرکز هم‌زیستی معروف است. شهر ایمن عوده و امیل حبیبی است؛ همان‌جایی که مهاجرین شوروی سابق و کمونیست‌های عرب و کارگران کارخانه و دانشجویان فیزیک نظری از دانشگاه تکنیون با هم در بارهای کوچک لب بندر آبجو می‌نوشند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

اسرائیل از قابل اتکاترین و وفادارترین متحدین آمریکاست و در خاورمیانه، سیاست آمریکا تقریبا مترادف سیاست اسرائيل تلقی می‌شود. در خاورمیانه که اعتراض درمی‌گیرد پرچم اسرائیل را کنار پرچم آمریکا آتش می‌زنند؛ ما «شیطان کوچکیم» و آمریکا، شیطان بزرگ.

در اسرائيل واکنش چندانی به تهدید نابودی انجام نشد. ارتش اسرائيل اعلام کرد پیست اسکی کوه هرمون را که در منطقه مورد مناقشه بلندی‌های جولان است تعطیل می‌کند، چون نزدیک مرز سوریه است و از اهداف احتمالی حملات راکتی شبه‌نظامیان طرفدار ایران. و خیلی اسرائیلی‌ها این خطر را جدی نگرفتند و گفتند ایران هرگز به اسرائیل حمله نمی‌کند چون نیرو هوایی خود ما آن‌گاه تهران را نابود خواهد کرد.

اما در این لحظۀ یک‌قدمی فاجعه، امری که زیر سئوال نمی‌رود این است که اسرائیل سرنوشتش را به آمریکا گره زده. انگار اسرائیلی‌ها عادت کرده‌اند مورد تهدید نیابتی قرار بگیرند و مهره بازی ژئوپلیتیکی بزرگ‌تر دیگران باشند. با پذیرش این واقعیت ما هم امنیت خودمان را از کف می‌دهیم و هم مزایای بالقوه این‌که بخشی حقیقی و ضروری از این منطقه باشیم.

ما یک‌شبه به این‌جا نرسیده‌ایم. این نتیجه تحرکات پیچیده و متعددی در منطقه‌مان است.

اتحاد اسرائيل با آمریکا از ابد و ازل برقرار نبوده. گرچه در سال‌های اولیه تشکیل دولت‌ منا، آمریکا از اسرائيل حمایت می‌کرد، رؤسای جمهوری قبلی آمریکا پیش از این‌که به کمک اسرائیل بیایند تصمیماتی حساب‌شده و خونسردانه گرفتند و گاهی هم به کمک دشمنان این کشور آمدند، مثل مورد بحران کانال سوئز. در پی جنگ ۱۹۶۷ بود که اسرائيل یکی از بزرگ‌ترین دریافت‌کنندگان کمک خارجی شد و رابطه بین دو کشور نزدیک و نزدیک‌تر شد و گاه به جایی رسید که عیر از اقدامی جسورانه، راهی برای پیشبرد آن نمی‌ماند.

در اسرائیل مشکل از این‌جا شروع می‌شود که بعضی از جمعیت اسرائیلی-یهودی کاملا متوجه نشده که ما بخشی از این منطقه هستیم و نه «ویلایی در میان جنگل». (گفته‌ای تاسف‌بار از نخست‌وزیر سابق، ایهود باراک) نکته دیگر نیم قرن اشغال‌گری است که اسرائيل انجام داده و باعث می‌شود نتواند همراه هیچ یک از کشورهای منطقه باشد. رهبران ایران و امارات به راحتی تقصیر خیلی چیزها را گردن اسرائیل می‌اندازند چون جرم بزرگ سیطره بر جمعیتی عرب را دارد. اسرائیل اگر هر گونه پذیرش می‌خواهد باید به اشغال‌گری خود خاتمه دهد.

اما همراهی با غرب فقط تقصیر اسرائیل نیست. اسرائيل را به راحتی می‌توان در رده «استعماری» قرار داد، اما این کشور سخت کوشیده در خاورمیانه مورد پذیرش واقع شود. بر خلاف قدرت‌های قدیمی استعماری، حتی رهبران اولیه صهیونیستی نیز معتقدند بودند که یهودیان و فلسطینی‌های مسلمان می‌توانند کنار یکدیگر زندگی کنند. در اسرائیل خیلی یهودیان هنوز فارسی و عربی حرف می‌زنند و به ریشه‌های خود افتخار می‌کنند؛ آنان از داستان‌های خانواده‌هایشان در بغداد و طرابلس و حلب و شیراز می‌گویند.

به‌رغم بالا و پایین‌هایی که ما در روابط‌ خود با همسایه‌هایمان داشته‌ایم، احساسی از خواست تعلق همچنان موجود است؛ جای تعجبی ندارد که حتی یسرائیل کاتز، وزیر جنگ‌طلب خارجه، از احیای راه‌آهن حجاز بین تل‌آویو و جده سخن می‌گوید. و این احساس دوطرفه است:‌ حتی در سال ۲۰۰۲، در اوج انتفاضه دوم، اتحادیه عرب پیشنهاد داد که در ازای به رسمیت شناختن دولت فلسطینی، روابط با اسرائیل را عادی‌سازی کند. آنان به جای خواست نابودی ما، دست صلح به سویمان دراز کردند. آنان می‌دانستند که اسرائیل از میان نخواهد رفت.

برای خیلی اسرائیلی‌ها، این امری واضح است:‌ زبانی که ما صحبت می‌کنیم و فرهنگی که عزیز می‌داریم بسیار نزدیک‌تر به همسایگان‌مان در بیروت است تا به اخلاقیات پروتستان مردم ایالت نیوهمپشرِ آمریکا. و حتی در عین ادامه تخاصم وحشتناک بین اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها و همچنین اشغال‌گری اسرائیل، هنوز این احساس هست که سرنوشت ما وابسته به همسایگان‌مان است — و نه متحدین آمریکایی‌مان در آن سوی دریاها.

برای من این احساس سرنوشتِ مشترک سه‌شنبه شب روشن‌تر از همیشه بود: بحران که پا گرفت، در آپارتمانم در نیویورک نشسته بودم و با روزنامه‌نگاری ایرانی صحبت می کردم که یکی از بهترین دوستانم از زمان مهاجرت به آمریکاست. هر دو احساس مشترکی از ترس و واهمه داشتیم که ریشه‌اش در خاطرات مشترک جنگ بود. احساس‌مان این بود که تهران که برود، حیفا هم می‌رود. در میان این صحبت پیامکی از همسایه‌ام گرفته‌ام که حالم را می‌پرسید، هنرمندی سوری و مسیحی که در محله یهودی دمشق بزرگ‌ شده است.

الان همه ما در آمریکا زندگی می‌کنیم اما خانواده‌هایمان، تاریخ‌مان و زبان‌مان روی صفحه تلویزیون بود، درست پشت خبرنگار شبکه «ان بی سی» در میان شب خاورمیانه. و نه فقط مردم اسرائیل و ایران و فلسطین، که مردم عراق و لبنان و سوریه و کردستان و یمن؛ همه در برهه‌ای طعم جنگ را چشیده‌اند.

اسرائیل اگر بخواهد جای خود را در منطقه پیدا کند باید از زیر سایه آمریکا خارج شود و با صدای مستقیم و جسورانه با همسایگانش سخن بگوید. نه به عنوان تسلیم، که با اعتماد به نفس و این باور که آمده تا بماند. اسرائيلی‌ها باید به روشنی اعلام کنند، همان‌طور که خیلی ایرانی‌ها کاملا همراه با اعمال دولت‌شان نیستند ما نیز مخالف ناسیونالیستی‌ترین و نظامی‌جویانه‌ترین گرایشات مقامات منتخب‌مان هستیم. البته که باید از خودمان در مقابل عوامل شرور حفاظت کنیم - اما برای این کار می‌توانیم با نیروهای میانه‌رو جهان عرب متحد شویم. اسرائیلی‌ها باید به سوی شهروندان منطقه دست همبستگی دراز کنند و با سازمان‌هایی همکاری کنند که می‌خواهند ما را بپذیرند. ما اسرائیلی‌ها قوی هستیم اما می‌بایست شجاع باشیم و مخاطرات بیشتری بپذیریم. نه برای فلان خواب و خیالِ‌ «خاورمیانه جدید» که با علم به این‌که در صحنه نبرد جهان، همه ما در خطر حمله‌ایم.

اسرائیل که بخشی از این منطقه شود دیگر مترادف غرب و منافع آمریکا نخواهد بود و در عوض به پلی واقعی بین شرق و غرب بدل می‌شود.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه