اقتصاددانان؛ پیشگویان بی اعتبار

آنچه خواننده را در این کتاب مجذوب می‌کند، کنجکاوی نویسندگان، تفکر بی حد و فروتنی جذاب آنهاست

در تصویر یک عابر پیاده در شهر دیترویت، میشیگان، از کنار یک دیوارنوشته عبور می کند. این شهر یکی از فقیرترین شهرهای ایالات متحده است- SPENCER PLATT / GETTY IMAGES NORTH AMERICA / AFP

در فیلم مستند معروف و قدرتمند «کار خودی‌ها»(Inside Job ) درباره بحران مالی سال ۲۰۰۸ می‌بینیم که اقتصاددانان خندان و با اعتماد به‌نفس شبکه اخبار مالی و اقتصادی ( MSNBC) چند ماه قبل از ورشکستگی لیمن برادرز و تعدادی از موسسات مالی و بانک‌های معتبر آمریکا - که بسیاری‌شان کارمندان همین بانک‌ها و موسسات مالی بودند، به مخاطبان خود می‌گفتند که وضع بازارها روبه‌راه است و شاخص‌های سود و سرمایه‌گذاری عالی‌اند. اما این در حالی بود که شرکت‌های بزرگ مانند گلدمن ساکس به خاطر سرمایه‌گذاری‌ها و سفته‌بازی‌های پرریسک می‌دانستند که وقوع بحران مالی اجتناب ناپذیر است.

این وضع، تحلیل‌ها و پیشگویی‌های کارشناسان مالی و اقتصادی را در نزد افکارعامه بی اعتبار کرده است. به همین خاطر، ایستر دوفلو و ابیجیت بانِرجی ، استادان دانشگاه ام.آی.تی و برندگان جایز نوبل اقتصاد ۲۰۱۹، در کتاب جدید خود اعتراف می‌کنند که کارشناسان مالی و اقتصادی به پیشگویانی بی‌اعتبار تبدیل شده‌اند. آنها با توجه به تعدادی از نظرسنجی‌های معتبر، اشاره می‌کنند که مردم نسبت به دو گروه بیشتر از هرکسی بی اعتمادند: سیاستمداران و اقتصاددانان.

به گفته آنها، «تعدادی از اقتصاددانان در رسانه‌ها به عنوان اقتصاددان ارشد فلان بانک ظاهر شدند، اما به جز موارد استثنایی، اکثرشان عمدتاً سخنگویان منافع موسسات اقتصادی خود بودند، که اغلب شواهد را نادیده می‌گرفتند. همچنان، آنها به طور قابل پیش‌بینی نسبت به بازارها - به هر قیمتی، خوش‌بین بودند.»

اما چرا بی‌اعتمادی مردم نسبت به اقتصاددانان مهم است؟ به نمونه‌های برگزیت و تعرفه‌های دولت ترامپ بر کالاهای چینی توجه کنید. دوفلو و بانِرجی در کتاب خود شرح می‌دهند که اکثریت اقتصاددانان به کارآیی سیاست وضع تعرفه‌های گمرکی برای توازن تجارت خارجی و یا بازگشت سرمایه‌ها و مشاغل در داخل، اعتقادی ندارند و بارها در رسانه‌ها این موضوع را بیان کرده‌اند. همچنان، زمانی که همه‌پرسی خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا مطرح شد، اقتصاددانان نسبت به پیامد‌های منفی تجاری خروج از بازار اروپایی هشدار دادند. ولی مردم بی توجه به آرای کارشناسان اقتصادی، هم از سیاست‌های تعرفه‌ای ایالات متحده علیه چین حمایت کردند و هم در بریتانیا به خروج از بازار اتحادیه اروپا رای دادند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

بی دلیل نیست که این زوج دانشگاهی در کتاب خود از سایر همکاران‌شان در دانشگاه‌ها و موسسات مالی معتبر فاصله گرفته و پای مسائل فرااقتصادی و مالی را در تصمیم‌های حامیان ترامپ - در مناطق سابقاً صنعتی آمریکا و برگزیت در بریتانیا، به میان کشیده‌اند. آنها در این کتاب می‌گویند که جهانی شدن اقتصاد و افزایش نرخ تولید ناخالص داخلی دولت‌ها، شاید برای سیاستمداران و اقتصاددانان از اهمیت فوق‌العاده ای برخوردار باشد، اما آنها مردمی ‌را که از روند جهانی شدن، تحولات تکنولوژیک و کار آسیب دیده‌اند، فراموش می‌کنند. دراین روند، ثروتمندان پولدارتر شده و بقیه عقب مانده‌اند. در حالی که میزان بهره وری شرکت‌ها بالا رفته است، نرخ رشد دستمزد کارگران و کارمندان بسیار کند بوده است. از همه مهم‌تر، کارگران با از دست دادن مشاغل احساس می‌کنند که ارزش و کرامت خود را از دست داده‌اند؛ برخی‌ها خانواده‌ها و اجتماعات‌شان از هم پاشیده و به اعتیاد و خودکشی روی آورده‌اند.

آنها برای کاهش اثرات جهانی شدن، خواستار حمایت دولتی از کارگران متضرر هستند. برای این کار به افزایش مالیات بر شرکت‌ها و ثروتمندان نیاز است که به لحاظ سیاسی برای دولت‌ها دردسرساز است. در فضای سیاسی موجود، کاهش مالیات بر درآمدها به عنوان عامل رشد سرمایه‌گذاری و اشتغال آفرینی، اصل جا افتاده‌ای است. اما دوفلو و بانِرجی باور دارند که افزایش مالیات مانع سرمایه‌گذاری شرکت‌ها نمی‌شود. به مالیات هفتاد درصد در ایالات متحده بعد از جنگ جهانی دوم اشاره می‌کنند که جلو سرمایه‌گذاری و رشد شرکت‌ها را نگرفت. به گفته آنها، هیچ تضمینی وجود ندارد که کاهش مالیات الزاماً به اشتغال و افزایش درامد عمومی منجر شود. نمونه آن فرار شرکت‌ها از پرداخت مالیات و سرمایه‌گذاری در بازار بورس و مستغلات به عنوان سرمایه‌گذاری غیرمولد است.

بی اعتمادی مردم به نظرات اقتصاددانان فقط به موضوع جهانی شدن بازار خلاصه نمی‌شود. دوفلو و بانِرجی در فصلی از کتاب به موضوع مهاجرت و نیروی کار خارجی می‌پردازند. به گفته آنها، ورود مهاجرین و نیروی کار خارجی این هراس را در شهروندان دولت‌های گوناگون به وجود آورده است که باعث کاهش دستمزد اقشار پایین شده و هزینه‌های رفاهی دولت را بالا می‌برد. اما این در حالی‌ست که اقتصاددانان - از جمله نویسندگان این کتاب، باور دارند که مهاجرت برای رشد اقتصادی و کارآفرینی خوب است. اما رای‌دهندگان اعتقادی به تحلیل کارشناسان اقتصادی از سود نیروی کار مهاجر ندارند.

نویسندگان این کتاب برخلاف تصور عمومی‌می‌گویند: «شواهد و پژوهش‌های معتبر نشان نمی‌دهد که ورود نیروی کار ارزان به ضرر مردم بومی ‌و مشاغل‌شان باشد. برعکس مهاجرت به نفع مردم است.» آنها دو دلیل را برای این موضوع می‌آورند. یکی، مهاجرین به مرور زمان به کارآفرینان و مصرف‌کنندگان مرفه مبدل می‌شوند؛ دوم، بخشی از آنان مشاغلی را به دست می‌گیرند که مردم بومی‌ حاضر به قبول آن نیستند.

اما آنها این موضوع را قبول دارند که واکنش‌های عمومی ‌نسبت به حضور مهاجرین از کشورهای دیگر شاید بیش از هر چیزی به تغییرات فرهنگی مرتبط باشد. زیرا شهروندان کشورهای میزبان نمی‌دانند که «وقتی مردمی‌ از فرهنگ‌های مختلف به کشورشان می‌آیند، آیا در فرهنگ[غالب] ادغام خواهند شد و یا فرهنگ بومی‌ را تغییر خواهند داد؟»

اهمیت این کتاب تنها در این نیست که مهم‌ترین مسائل امروز مانند مهاجرت، جهانی شدن تجارت و تغییرات اقلیمی ‌را با نگاهی به آخرین تحقیقات مورد تحلیل و ارزیابی قرار داده است. به نوشته هفته‌نامه اکونومیست، آنچه خواننده را در این کتاب مجذوب می‌کند، «کنجکاوی نویسندگان و تفکر بی حد و مرز و فروتنی جذاب آنهاست.» نویسندگان خواستار مقاومت در برابر وسوسه موضوعاتی به ظاهر «مسلم» هستند، و از خوانندگان خود می‌خواهند «نسبت به راه حل‌های معجزه‌آسا مشکوک باشند، اسناد و شواهد را زیر سئوال ببرند، با مسائل پیچیده صبورانه برخورد کرده و در مورد آنچه می‌دانند یا نمی‌دانند، صادق باشند.»

مشخصات کتاب:

تحلیل اقتصادی خوب از وضعیت بد: پاسخ‌های بهتر به مشکلات بزرگ‌تر عصر ما / ایستر دوفلو و ابیجیت بانِرجی / انتشارات پابلیک اَفِرز/ ۴۳۲ صفحه / ۲۰۱۹.

Good Economics for Hard Times 

by Abhijit V. Banerjee (Author), Esther Duflo (Author)

بیشتر از کتاب