در گرماگرم گمانهزنیها در مورد توافق هستهای دولت بایدن با جمهوری اسلامی و واکنش اسرائیل، مایکل روبین در مقالهای که در واشنگتن اگزمینر منتشر شده است به عوامل زمینهساز وضعیت فعلی و پیشبینی وضعیتی میپردازد که بهزودی غرب با آن مواجه خواهد شد.
به عقیده روبین، اگر مورخان تاریخ برنامه هستهای ایران را بنویسند، مشخص میشود که جنگ و جدلهای حزبی آمریکا در این مسیر نقشی اساسی داشته است.
مقامهای آمریکایی از دوره ریاستجمهوری بیل کلینتون به این سو، همواره ترجیح دادهاند دولت پیشین را مقصر پیشرفت هستهای ایران بدانند.
در سال ۲۰۰۵، آژانس بینالمللی انرژی اتمی پرونده ایران را بهدلیل کارشکنی و مانعتراشی مداوم به شورای امنیت سازمان ملل فرستاد. نگرانیها در مورد فعالیت هستهای ایران با گزارشها و اطلاعات اشتباهی که پیشتر در مورد عراق منتشر و به حمله آمریکا به این کشور منجر شد، فرق داشت. تناقض در بازرسیها موید تمام اتهامها در مورد جاهطلبیهای هستهای جمهوری اسلامی بود.
گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی در سال ۲۰۱۱ به «ابعاد نظامی احتمالی» برنامه ایران اشاره داشت. هرچند مقامهای جمهوری اسلامی تاکید میکردند برنامه هستهای ایران اهداف صلحآمیز دارد و برای تولید انرژی است، آزمایش طرح کلاهک، آغازگر نوترونی، یا مدلسازی ریاضی انفجارهای هستهای توجیه قانعکنندهای نداشت.
نویسنده مقاله در ادامه توضیح میدهد این روند در دوره ریاست جمهوری باراک اوباما به چند دلیل سرعت گرفت.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
نخست، غرور و سادهانگاری آمریکا رهبران جمهوری اسلامی را مجاب کرد که با هیچگونه پیامد جدی مواجه نخواهند شد. جیک سالیوان، مشاور وزیر خارجه وقت، هیچ تجربهای در امور خاورمیانه نداشت و بهسرعت پیشنهاد ایران برای مذاکره را قاپید. استقبال او از گفتوگو، در حالی که شورای امنیت سازمان ملل قاطعانه و با اتفاق آرا علیه ایران رای داده بود، حتی تهران را متعجب کرد. سالیوان معتقد بود که میتواند از امتیاز حضور اصلاحطلبها در قدرت استفاده کند، و هرگز متوجه نشد که تفاوت بین دو جناح اصلاحطلب و اصولگرا در روش است، نه ماهیت.
دوم، تیم اوباما اهرمی را که در دست داشت خراب کرد. حسن روحانی، رئیسجمهوری وقت ایران، تایید کرد که در سال پیش از آغاز مذاکرات، اقتصاد ایران ۵.۴ درصد کوچک شده بود. بیتردید مقامهای ایران غافلگیر شدند وقتی اوباما موافقت کرد در مدت مذاکرات، ماهانه یک میلیارد دلار در اختیار ایران بگذارد، آن هم وقتی دیپلماتهای آمریکایی در موقعیت بهتری بودند تا امتیاز بگیرند و جمهوری اسلامی پول کافی برای پرداخت حقوق کارکنان دولت را نداشت. این موضوع رهبران جمهوری اسلامی را بیشتر قانع کرد که لازم نیست مصالحه و سازش کنند.
سوم، اوباما سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را با مردم ایران یکی دانست. سپاه پاسداران ۴۰ درصد اقتصاد ایران را کنترل میکند. لغو تحریمها و آزادسازی داراییهای بلوکهشده که وارد فعالیتهای اقتصادی سپاه پاسداران شد پیشرفت برنامه هستهای را نه تنها به تعویق نینداخت، بلکه تقویت کرد.
روبین مینویسد امروز، ایران در آستانه فرار هستهای قرار دارد. شاید ساده باشد که تقصیر را به گردن دونالد ترامپ، رئیسجمهوری پیشین، انداخت که از برجام خارج شد. اما مشکل اصلی خروج دونالد ترامپ از برجام نبود، بلکه تصمیم جو بایدن به پایان سیاست فشار حداکثری بود.
بسیاری از دیپلماتها محاسبهشان درباره ایران را روی غنیسازی ۹۰ درصدی ۲۰ کیلوگرم اورانیوم میگذارند، در حالی که باید به یاد داشت بمب اتمی که هیروشیما را نابود کرد حدود ۸۰ درصد غنیسازی شده بود. بمبهای با غنیسازی پایینتر شاید انفجار عظیمی نداشته باشند، اما همچنان میتوانند شهرها را به ویرانههایی غیرقابل زندگی تبدیل کنند.
روبین معتقد است شاید مشکل فقط دستیابی جمهوری اسلامی به بمب هستهای نباشد. علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، روز یکشنبه ۲۱ خرداد در مورد مسیر آینده برنامه هستهای ایران صحبت کرد. او بر لزوم «تجاریسازی محصولات و خدمات هستهای» جمهوری اسلامی و «افزایش همکاریهای علمی با کشورهای همسو و غیرمعارض» تاکید کرد و گفت در بازار جهانی، تقاضای خوبی برای دستاوردهای ما وجود دارد که میتوان بهنفع اقتصاد و درآمد کشور به کار گرفت.
نویسنده مقاله در ادامه توضیح میدهد: «البته منظور از کشورهای همسو سوریه، ونزوئلا، و کوبا و احتمالا حزبالله لبنان و بعضی کارتلهای مواد مخدر مکزیک است. مشکل دیگر تهدید استفاده ایران از سلاح هستهای علیه اسرائیل و نیروهای آمریکایی در منطقه نیست، اکنون مشکل این است که جمهوری اسلامی جنگافزار اتمی را با پول نقد مبادله کند.»
روبین مقاله را با این هشدار به پایان میبرد که اکنون زمان جنگ و جدلهای حزبی و گرفتن انگشت اتهام به سوی یکدیگر گذشته است.