شبکه‌های اجتماعی و تحولات سیاسی در افغانستان

در ابتدای سال‌های قرن ۲۱ اینترنت چهره جذاب خود را به افغان‌ها نیز نشان داد ، آن‌هم در قالب سیستم (دایل آپ). کسانی که با کامپیوتر آشنایی داشتند خود یا کسی برای‌شان شناسه‌ای در یاهو مسنجر ساخته بود. لحظات طولانی را پشت کامپیوترهای‌شان می‌نشستند و همچنان که به صدای(غیژ و غیژ و غیژ) اینترنت دایل آپ گوش می‌دادند منتظر بودند تا به اینترنت(کانکت=وصل) شوند و لحظاتی را در میان(چت روم)ها به گردش بپردازند و چهار کلمه‌ای رد و بدل کنند. در آن روزگار نه حرف از سیاست دولت‌ها بود نه از تحولات منطقه‌ای و جهانی. اکثریت کاربران را جوان‌هایی تشکیل می‌دادند که تمام فکرشان این بود که چگونه از میان این چت روم‌ها دختری را( تور) کنند. البته در بیشتر مواقع تیرشان به سنگ می‌خورد و پس از مدتی طرف متوجه می‌شد که با یک مرد با یک(هویت) زنانه گفتگو می‌کرده است. ولی در فاصله‌ای نزدیک به ۲۰ سال خیلی چیزها به صورت سریعی تغییر کرده است. دیگر اینترنت، شبکه‌های اجتماعی و در کل فضای سایبری نیمی از زندگی بیشتر مردم جهان را اشغال کرده است. امروزه تلویزیون، رادیو و روزنامه همه جای خود را به نسخه‌های آنلاین داده‌اند وهمچنین مدیریت جریان‌ها، حرکت‌ها و جنبش‌های سیاسی توسط شبکه‌های اجتماعی صورت می‌گیرد.

در افغانستان هرچند نه به سرعت دیگر نقاط جهان، بلکه با حرکت لاک پشتی، شبکه‌های اجتماعی جایگاه خود را به عنوان بخشی از حیات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مردم تا حدی باز کرده است. وزارت مخابرات افغانستان اعلام کرده است که بیش از ۵ میلیون کاربر اینترنت در افغانستان حضور دارند و نزدیک به ۳ میلیون نفر هم از شبکه‌های اجتماعی نظیر فیس‌بوک استفاده می‌کنند. از اواخر سال ۲۰۰۷ شبکه‌های اجتماعی بویژه فیسبوک صورت عام‌تری در افغانستان پیدا کرد. شبکه‌های اجتماعی نخست توسط نخبه‌های رسانه‌ای که به سفرهای خارجی رفته بودند در میان اهل رسانه مطرح شد. قبل از آن مهم‌ترین شبکه اجتماعی همان یاهو مسنجر و هات‌میل مسنجر بود که زمینه ارتباط میان افراد را میسر می‌ساخت و با مهیا کردن اتاق‌های صحبت در فضای مجازی زمینه را برای ایجاد ارتباط میان کاربران تا حدی به وجود می‌آورد. ولی با این حال این مسنجرها ظرفیت کافی برای ایجاد ارتباط مانند آنچه در شبکه‌های اجتماعی نظیر فیس‌بوک و توئیتر و اینستاگرام رخ می‌دهد را نداشتند. به همین خاطر شبکه‌های اجتماعی نظیر فیس‌بوک به سرعت گسترش پیدا کرد و امروز به یکی از اساس‌ ترین نیازهای بشری تبدیل شده است. در افغانستان اما شبکه‌های اجتماعی تا پیدا کردن جایگاه واقعی خود زمان زیادی را صرف کرد. بین سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۰ به جز تعداد محدودی کاربر که آن‌هم بخش زیادی از آنان یا اهل رسانه بودند و یا کارمندان نهاد‌های بین‌المللی ویا نهادهای غیرانتفاعی، عامه مردم نه از فیس‌بوک خبری داشتند و نه از توئیتر و اینستاگرام و لینکدین و غیره. اما با توسعه اینترنت و کشیدن کابل فایبرنوری به داخل افغانستان، امکان دسترسی به شبکه‌های اجتماعی تا حد زیادی ساده شد و پس از آنکه شبکه‌های مخابراتی زمینه دسترسی به اینترنت‌های پر سرعت نظیر(۳جی و حالا ۴جی) را مهیا ساختند، این دسترسی در سطح عموم مردم ایجاد شد. امروزه از مردان مسن تا کودکان و نوجوانان همه یا یک شناسه کاربری در شبکه‌های اجتماعی دارند یا اینکه از شناسه‌های دیگران برای رسیدن به این شبکه‌ها استفاده می‌کنند. حتی در افغانستان می‌شود افرادی را دید که سواد خواندن و نوشتن ندارند ولی شناسه کاربری دارند و این شناسه‌ها را توسط اطرافیان‌شان به‌روز می‌کنند.

نقش شبکه‌های اجتماعی به عنوان ابزارهای سیاسی

 تا اینجای کار تاریخچه ورود وحضور شبکه‌های اجتماعی در افغانستان بود. ولی تأثیرات آن را هرچند نه به اندازه کشورهای پیشرفته و حتی همین کشورهای همسایه شبیه به ایران  بلکه در حد خود افغانستان می‌توان به وضوح دید. با این‌که بخش عمده‌ای از کاربران شبکه‌های اجتماعی در افغانستان بیشتر به خاطر سرگرمی و روزمره‌گی وارد این صفحات می‌شوند، ولی نمی‌توان از تأثیرات این شبکه‌ها در حیات سیاسی و اجتماعی کشور چشم پوشید. هرچند در دومین دور انتخابات ریاست جمهوری افغانستان در سال ۲۰۰۹ هم فعالان این شبکه‌ها در افغانستان زیاد بودند. ولی این تعداد در حدی نبود که بشود روی آن‌ها حساب باز کرد یا اینکه اثری روی انتخابات داشته باشند. حتی در دومین دور انتخابات پارلمانی افغانستان هم شور و هیجان انتخاباتی در صفحات مجازی زیاد شکل نگرفت. ولی انتخابات پر چالش سال ۲۰۱۴ نقطه اوج فعالیت‌ها در درون شبکه‌های اجتماعی بود. اکثریت نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری، چه در دور اول و چه در دور دوم، به ارزش و تأثیرگذاری شبکه‌های اجتماعی به خوبی پی برده بودند. به همین دلیل بخشی از مبارزات انتخاباتی خود را معطوف این شبکه‌ها کردند.

در دور دوم انتخابات این فعالیت‌ها شدت یافت و حتی همین حالا در حالی که چند ماهی بیشتر به پایان دوره حکومت وحدت باقی نمانده، اگر شما در این شبکه‌ها اسم دکترعبدالله و اشرف غنی را جستجو کنید. با صدها بلکه هزارها صفحه انتخاباتی این دو روبرو می‌شوید که یا ستاد‌های انتخاباتی این دوتن ساخته بودند یا هواداران آنان. بیشترین افرادی که در شبکه‌های اجتماعی حضور دارند بر این مساله تأکید می‌کنند که اثرگذاری تبلیغات در شبکه‌های اجتماعی در حد قابل قبول بوده و حتی عده‌ای معتقدند فعالیت‌های انتخاباتی در شبکه‌های اجتماعی ذهنیت‌ها را در مورد نامزدان ریاست جمهوری شفاف‌تر ساخت و مردم با آگاهی بیشتر به پای صندوق‌های رأی رفتند. امروزه نیز شبکه‌های اجتماعی بویژه فیس‌بوک نقش اطلاع رسانی، معلومات دهی و حتی افشاگری را بازی می‌کند و مردم پیش از آنکه خبرها را از طریق رسانه‌ها به دست بیاورند، از طریق شبکه‌های اجتماعی زودتر و با تفصیلات بیشتر، هرچند گاهی با حاشیه‌های اضافه به دست می‌آورند.

حرکت‌های خودجوش، جریان‌های منشعب از شبکه‌های اجتماعی

در ۲۸ اسفند سال ۱۳۹۳ شمسی، فرخنده، دختر جوانی در ملاء عام به اتهام واهی سوزاندن قران مُثله شد. او را نخست سنگسارکردند، از روی جسدش ماشین را رد کردند و در آخر تن بی‌جان تکه پاره‌اش را سوزاندند. در حین ارتکاب این جنایت تعدادی نیز از واقعه فیلم می‌گرفتند. این فیلم‌ها به سرعت در شبکه‌های اجتماعی بویژه فیس‌بوک پخش شد و سرو صدای زیادی برانگیخت. پس از این‌که مشخص شد اتهام سوزاندن قرآن به فرخنده دروغ بوده، حرکتی خودجوش برای اعتراض علیه این جنایت شکل گرفت. چند تن از جوانان فعال مدنی کمپینی را برای تظاهرات علیه قاتلان فرخنده در فیس‌بوک راه انداختند و برای نخستین‌بار هزاران شهروند کابل، بدون این‌که تظاهرات توسط گروه یا سازمانی مدیریت شود، به خیابان‌ها ریختند. یک سال پس از آن طالبان هفت شهروند افغان را که مربوط به قوم هزاره بودند به قتل رساندند که در میان‌شان دختری ۱۲ ساله به نام تبسم هم حضور داشت که طالبان او را سر بریدند. با قتل این هفت تن، باردیگر جنبشی به نام جنبش تبسم شکل گرفته که هسته‌های نخست آن در فیس‌بوک به وجود آمد و حرکت‌های بعدی برای تظاهرات چند هزار نفری بدون رهبری را هم از طریق شبکه‌های اجتماعی مدیریت کرد.

جنبش روشنایی که بیشتر علیه آنچه سیاست‌‌های تبعیض‌آمیز حکومت در قبال قوم هزاره عنوان می‌شد به وجود آمد نیز توسط شبکه‌های اجتماعی مدیریت شد و حتی کمپین توئیتری قدرتمندی برای حمایت از جنبش روشنایی در سراسر جهان شکل گرفت. حالا در آستانه چهارمین دوره انتخابات ریاست جمهوری افغانستان، شبکه‌های اجتماعی می‌رود که نقش اساسی‌تر ازهمیشه برای کارزارهای انتخاباتی بازی کند. سیاستمداران حالا بر توان و ظرفیت ایجاد تغییر توسط شبکه‌های اجتماعی به خوبی پی برده‌اند و تلاش می‌کنند تا نبض اساسی جهان مجازی را در دست داشته باشند.

نگاهی از زاویه دیگر

با این حال به مصداق شعر معروف حافظ که می‌گوید(عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگو) حالا که از تأثیرات و ارزش گذاری شبکه‌های اجتماعی گفتیم نگاهی هم به اثرات سوء این شبکه‌ها در افغانستان بیاندازیم. متأسفانه شبکه‌های اجتماعی ظرفیت‌های زیادی را هم برای تخریب هویت افراد، هتک حرمت و ترور شخصیتی آن‌ها میسر می‌سازد. میل به برتری جویی از طریق تخریب و کوچک شمردن حریف یکی از ابزارهایی است که در شبکه‌های اجتماعی به کثرت دیده می‌شود. در زمان مبارزات انتخاباتی، حتی تا امروز نامزدها و هواداران‌شان از نقد عمل‌کرد یکدیگر، به اتهام زدن و هتک حرمت و ترور شخصیت نامزدان رو آوردند. چهره‌های مشهور هنری، فرهنگی و اجتماعی در همین شبکه‌های اجتماعی گاهی بالا برده شدند و گاهی با قدرت به زمین زده شدند. بدتر از این‌که شبکه‌های اجتماعی عقده‌های فرو خورده قومی، مذهبی و زبانی را دوباره باز کرد و آتش فاشیزم زبانی، مذهبی و قومی را شعله‌ورتر کرده است.

وجود هزاران شناسه کاربری جعلی زمینه را برای تخریب یکدیگر به اندازه کافی میسر کرده است و به دلیل ضعف اخلاق عمومی و به خواب رفتن وجدان جمعی، افراد در معرض بدترین اتهام‌ها و دشنام‌ها قرار می‌گیرند. از سوی دیگر تروریست‌ها و گروه‌های افراطی، شبکه‌های اجتماعی را بهترین تربیون برای جذب نیرو جهت ادامه فعالیت‌های تروریستی خویش کرده‌اند. گروه‌هایی نظیر طالبان، القاعده، داعش و غیره با بزرگ‌نمایی خطاهای دولت‌ها در شبکه‌های اجتماعی زمینه جذب نیرو برای گروه‌های‌ خود را به خوبی فراهم می‌کنند. گزارش‌های مستند نشان می‌دهد که بخش عمده‌ای از همکاران گروه‌های تروریستی که از غرب برای جنگ به کشورهایی نظیر عراق و سوریه رفته بودند، از طریق همین شبکه‌ها جذب شدند. با این‌حال شبکه‌های اجتماعی به اندازه‌ای در کوچک کردن جهان و شناسایی فرهنگ‌های متنوع و مختلف ثمربخش بوده که چالش‌هایی که وجود این شبکه‌ها ایجاد می‌کند در مقایسه با جنبه‌های مثبت آن زیاد به نظر نمی‌آید. دوستی می‌گفت، بدون غذا می‌توان ده روز زندگی کرد، بدون آب هفت روز، اما بدون فیس‌بوک یک روز هم نمی‌توان زندگی کرد.