من یک اویغور هستم

روایتی از یک اویغور که پدر و مادرش در اردوگاه کار اجباری هستند

به گفته سازمان ملل متحد، حداقل یک میلیون اویغور و مسلمانان دیگر در این اردوگاه‌ها بازداشت هستند- PETER PARKS / AFP

من یک اویغور هستم و رابطه سیاسی خانواده‌ام با سیاست، همواره رابطه‌ای دردناک بوده است: از اجدادم که از ترس اقدامات تلافی‌جویانه حکام محلی مجبور به مهاجرت شدند، تا پدربزرگم که در جریان انقلاب فرهنگی به اردوگاه کار اجباری فرستاده شد.

پدرم، که تا بازنشستگی کارمند دولت بود و مادرم، هردو امیدوار بودند که من حرفه دیگری انتخاب کنم. در پایان تحصیلات دبیرستانی‌ام، دو گزینه در پیش رو داشتم: یا در رشته ادبیات ادامه تحصیل بدهم، یا به دانشکده طب بروم. پدرم تشویقم کرد که طبابت را انتخاب کنم و من فکر کردم که بدان گونه، نفرین خانوادگی را خواهم شکست و به یک زندگی  دور از سیاست، کار دولت و خدمات اجتماعی دست خواهم یافت.

متاسفانه، دست سرنوشت با اعزام پدر و مادرم به اردوگاه زندانیان چین در ایالت شین‌جیانگ، برایم رقم دیگری زد. پکن ادعا می‌کند که این اردوگاه مرکز آموزش‌های داوطلبانه برای مبارزه با تروریسم است، اما در واقع مجازاتی برای مردم بی‌گناه است. به همین دلیل برای رهایی پدر و مادرم تبدیل به یک فعال سیاسی شدم.

تخمین زده می‌شود که میان یک تا سه میلیون نفر در این اردوگاه‌ها اسیر باشند. در میان آن‌ها پدر و مادر من و کارمندان بازنشسته دولت هستند که هیچگونه جاه‌طلبی سیاسی ندارند و دیگر هیچ مذهبی را فعالانه دنبال نمی‌کنند. اویغورها مردمی رنج‌دیده‌اند. آنهایی که در اردوگاه‌ها اسیرند، بیشتر رنج می‌کشند، اما حتی بستگانشان که مثل من در اروپا زندگی می‌کنند، خالی از اضطراب و نگرانی نیستند.  

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

داستان من، منحصر به من نیست. بسیاری از اویغورها می‌خواهند از سیاست فاصله بگیرند، اما سیاست‌های دولت چین، برای ما  گزینه دیگری جز مقاومت باقی نگذاشته است. در پی مفقودالاثر شدن مادرم در سال ۲۰۱۷ و پدرم در سال بعد از آن، کارزارم را علیه بازداشت‌های غیرقانونی آغاز کردم. هدفم تحت فشار گذاشتن مقامات چین برای آزاد کردن آنها بود.  امیدوارم بودم که کارزارم سایر اویغورها را که سکوت کرده بودند، نیز به همان کار ترغیب بکند.

اما پس از رهایی پدر و مادرم، در این شرایط دشوار قرار گرفتم که آیا به کارزارم خاتمه دهم، یا به رغم احتمال این خطر که آن‌ها بار دیگر به اردوگاه فرستاده شوند، به آن ادامه دهم؟ به این نتیجه رسیدم که دیگران، کسانی که همچنان از خانواده‌هاشان بی‌خبرند، به کمک من نیازمندند. می‌دانم که تا زمانی که سرکوب‌ها ادامه دارد، پدر و مادرم امن نخواهند بود.

اسنادی که به تازگی افشا شده است، موید چیزهایی است که ما در طول دو سال گذشته می‌گفتیم. این اسناد از بی‌رحمی اقدامات دولت چین علیه جامعه اویغور پرده برمی‌دارد. مقامات چین دیگر در سرکوبی بیش از پیش خشونت‌آمیز اویغورها تردید نمی‌کنند. میان محققان و سیاستمداران، در مورد توصیف شقاوت‌های دولت چین به عنوان کشتار جمعی یا نسل‌کشی، اختلاف نظر وجود دارد که به اعتقاد من، توجیه شده است. شواهد جدید نشان می‌دهد که جنایت علیه بشریت مستقیما توسط  بلندپایه‌ترین رهبران حزب کمونیست چین رهبری میشود.  

به نظر می‌رسد که دولت چین به این نتیجه رسیده است که سرکوب اویغورها، راهبرد بهتری از تعامل با آنهاست. حتی صداهای میانه‌روتر، مثل آقای «الهام توهتی»، اقتصاددان اویغور هم که به دنبال فعالیت برای اویغورها در پکن، در سال ۲۰۱۴ به حبس ابد محکوم شد، خاموش شده است.

جامعه اویغور نمی‌تواند به تنهایی با این جنایات مقابله کند. ما باید برای احقاق حقوق و حیثیت بشر، برای بستگان و مردم‌مان بکوشیم. ضعیف هستیم، اما تسلیم نشده‌ایم. من به بیش از ۲۰ کشور جهان سفر کرده‌ام، به صدها نقطه سر زده‌ام، در دانشگاه‌ها، کلیساها، کنفرانس‌ها، در خیابان‌ها و در رویداد‌های خصوصی سخنرانی کرده‌ام. با وجود این، بنیاد‌های بزرگ به سازمان کوچک من هیچ گونه کمک مالی‌ای نکرده‌اند.

من خانواده، ازدواج و زندگی‌ام را برای آزادی پدر، مادر و مردمم به خطر انداخته‌ام. من یکی از بسیار کسانی هستم که همه چیز را برای باور دینی‌ام و برای حفاظت از ارزش‌های دموکراسی که به آن معتقدند، به خطر انداخته‌ام.

مبارزه علیه مصائب جامعه اویغور نباید تنها توسط اویغورها انجام بگیرد. تمام بشریت باید در ایستادگی علیه کشوری که می‌رود تا تبدیل به بزرگترین قدرت جهان بشود، اما به جنایت علیه اساسی‌ترین حقوق بشر، آزادی و دموکراسی، ادامه می‌دهد، ایفای نقش کنند. این فعالیت، برای همه است، در حاشیه نایستید. تراژدی امروز اویغور، احتمالا مسئله‌ای است که تمام دنیا نهایتا با آن روبه‌رو خواهد شد.

پنهان نمی کنم؛ من همچنان یک فعال حقوق بشر هستم. به عنوان یک اویغور، آرزو می‌کنم که مردمم بار دیگر آزاد شوند. در واقع، ماجرایی که بر خانواده من رفته است، نمایانگر تاریخ جامعه اویغور در یکصد سال گذشته است. ما مردمی بودیم که می‌خواستیم از زندگی‌مان لذت ببریم. خانواده من همواره تلاش می‌کردند تا خودشان را از سیاست دور نگه‌دارند. با یک زندگی معمولی، بدون نژادگرایی، بدون تبعیض، و مهمتر از آن، بدون اردوگاه، راضی می‌بودیم. تصور نمی‌کنم که پدر و مادر من بلندپروازی سیاسی داشته باشند. آن ها مردمی معمولی هستند با رویاهایی محدود. مرا با همین طرز فکر بزرگ کردند. با همسر زیبا و کودکانم زندگی آرامی داشتم و هرگز قصد نداشتم تبدیل به یک فعال سیاسی بشوم.

برای آن که هدف مقامات چین قرار نگیرم، در فنلاند زندگی می‌کنم. قصدم این بود که کودکانم را در فنلاند بزرگ کنم و بتوانم مرتبا به پدر و مادرم سر بزنم و در سالمندی از آن‌ها مراقبت کنم. اما تصور می‌کنم هم اکنون نیز در فهرست کسانی قرار گرفته‌ام که پکن بر فعالیت‌هاشان نظارت می‌کند. شاید هرگز نتوانم پدر و مادرم را ببینم و از آن‌ها مراقبت کنم. این امر، چنان برایم دردناک است که خواب را از چشمانم می‌رباید.

اما از اقداماتم پشیمان نیستم، چون می‌دانم آنچه می‌کنم، درست است. اما درستکار نباید به تنهایی بجنگد. با اتحاد، قدرتمندتر خواهیم بود. واکنش دنیا کُند بوده است، اما زمان آن، همین حالا است. اگر حقیقتا برای حقوق بشر ارزش قائلیم حالا زمان حرکت است. نمی‌توان بیش از این صبر کرد.

این مقاله ترجمه صحیح و صادقانه از منبع اصلی است و نظرات ابراز شده لزوما نمایانگر نظرات ودیدگاه ایندیپندنت فارسی نمی باشد.

© The Independent

بیشتر از دیدگاه