فقر آزاد در جزیره مازاد

قشم که قرار بود روزی «آبروی کشور» و «الگوی کشورهای منطقه» باشد، به وضعیتی افتاده است که کودکانش دچار سوءتغذیه و گرسنگی‌اند

بیکاری و نبود شغل پایدار باعث شده است بومیان از تامین حداقل نیازهای یک زندگی معمولی عاجز باشند‌ـ مهر

دختران ۹ ساله‌ شبیه بچه‌های چهارساله‌ در روستای «کنار سیاه» قشم تنها خبر شوکه‌کننده اولین روز بهمن‌ماه از جزیره قشم نبودند. ترور ساختگی مدیرعامل سازمان منطقه آزاد قشم در کنار تخلف یک هزار و ۵۰۰ میلیاردی او دومین خبری بود که بر تمامی ادعاها در خصوص وضعیت مطلوب جزیره در این سال‌ها خط بطلان کشید.

در روزهایی که مسئولان منطقه آزاد قشم آماده می‌شدند تا با برگزاری نمایشگاه «فرصت‌های سرمایه‌گذاری و توسعه انرژی» جشن‌های موسوم به «دهه فجر» را آغاز کنند، گزارش «دختران ۹ ساله‌ شبیه بچه‌های چهارساله» مهر تاییدی بود بر کذب بودن آمار و ارقام مسئولان بزرگ‌ترین جزیره‌ خلیج فارس؛ جزیره‌ای که دارای ۲۵ ژئوسایت طبیعی گردشگری است و طولانی‌ترین غار نمکی دنیا در آن واقع است و می‌تواند به یکی از جذاب‌ترین ژئوپارک‌های جهان تبدیل شود؛ اما قشم که قرار بود روزی «آبروی کشور» و «الگوی کشورهای منطقه» باشد، به وضعیتی افتاده است که کودکانش دچار سوءتغذیه و گرسنگی‌اند.

فقر مصیبت‌بار مردم روستاهای قشم که در این سال‌ها به‌واسطه قدرت منطقه آزاد کمتر به خروجی‌ رسانه‌های داخلی راه یافته، حالا صدای نمایندگان استان هرمزگان را هم درآورده است. استانی که در سال ۱۳۹۷ در حوزه فقر و فلاکت رتبه سوم را در ایران داشت، در حال حاضر در کنار بیکاری، مقام اول را به خود اختصاص داده و علی‌رغم داشتن منابع غنی انرژی و تجارت دریایی چهارفصل، به روزی افتاده است که روستاییانش چشم‌انتظار خیرین‌اند تا بتوانند نانی سر سفره ببرند.

احمد مرادی، یکی از نمایندگان استان هرمزگان در مجلس، ضمن تحقیق و تفحص از مدیرعامل وقت سازمان منطقه آزاد قشم، روایت می‌کند که ماساژور شخصی مدیرعامل سازمان منطقه آزاد قشم بابت خدمات به این مدیر، فاکتور ۶۵ میلیون تومانی رد کرده که از حساب سازمان منطقه آزاد پرداخته شده است.

جزیره‌ای که مردمانش از سال ۱۳۶۹ با وعده و وعید «منطقه آزاد» شدن به وعده‌های حاکمان امید بسته بودند، در چهارمین دهه انقلاب نه‌تنها بازار و گردشگرانش را از دست داده که طبیعت بکرش نیز در شرف نابودی است و جنگل‌های حرا و غارهای تاریخی و کوه‌های نمونه در دنیا که روزی گنج نهفته در دل جزیره محسوب می‌شدند، حالا دیگر برای جمهوری اسلامی اهمیتی ندارند و جای آن‌ها را گاز و نفت نهفته در دل خاک گرفته است.

منطقه آزاد یا منطقه اسارت

خبرنگار نشریه «گزارش» مرداد ۱۳۷۰ در مطلبی با عنوان «با من به قشم بیایید»ــ که آن را باید اولین یادداشت مطبوعاتی ایران درباره قشم پسامنطقه آزادی دانست‌ــ از وضعیت جدید جزیره شرح مختصری می‌دهد. یک سال از تبدیل جزیره به منطقه آزاد گذشته و برای خبرنگاری که از پایتخت به آنجا رفته است، علاوه بر وفور اجناس خارجی، یک چیز دیگر چشمگیر می‌نماید؛ حضور غیربومیان در جزیره. او می‌نویسد: «همه بازار اصفهانی، استاندار اصفهانی، فرماندار اصفهانی، کارمندان اصفهانی، امام جمعه اصفهانی، رئیس منطقه آزاد اصفهانی. یعنی تقریبا همه اصفهانی و این یعنی اختلاف.»

آنچه خبرنگار درباره اختلاف در ۳۱ سال پیش می‌نویسد، هنوز پابرجا است و این غریبه بودن حاکمان با مردم بومی آسیب‌های فراوانی به ژئوپارک جهانی قشم زده است. «الف»، یکی از معلمان ساکن شهر سلخ قشم، می‌گوید: «واقعیت این است که مسئولان منطقه آزاد هیچ‌وقت برای قشمی‌ها ارزشی قائل نبوده‌اند. آن‌ها از ابتدا برای جدایی آمدند. به اهل سنت بی‌احترامی و قشمی‌ها را وهابی خطاب کردند. چرا استخدامی‌های منطقه آزاد باید فقط از میان معتمدان غیربومی باشد؟ غیربومیان از جزیره شناختی ندارند. مهمان دوروزه‌اند و به فکر پر کردن جیب. دلشان برای جنگل و دارودرخت و دریا و لاک‌پشت و دلفین نسوخته. دلال‌اند و می‌خواهند جزیره را به سکوی نفتی بدل کنند. بزرگان ما راست می‌گفتند که قشم از وقتی منطقه‌ای آزاد شد، منطقه‌ای اسیر شد.»

از او درباره دختران روستای کنار سیاه می‌پرسم و او در جواب می‌گوید: «فقط فقر و فلاکت که نیست؛ بی‌آبی و نبود بهداشت امان همه را بریده است و کسی به فریاد دل قشم نمی‌رسد. تمام جزیره محصور در قدرت منطقه آزاد است و این اخبار را با زرق‌وبرق جشنواره‌ای و برگزاری مسابقاتی و تدارک سوروساتی دیگر در مراکزی که دست خودشان است، می‌پوشانند تا دید منفی‌ به جزیره وجود نداشته باشد.»

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

اهالی جزیره قشم در این سال‌ها در حالی با برچسب «خونگرم و صبور»، در وضعیت دوگانه اسیر و آزاد زیسته‌اند که دوگانه محروم و غنی را نیز در کنار خود دیده‌اند. نگاه به جزیره قشم و ساکنانش همواره تحت تاثیر نگاه مسلط منطقه آزاد بوده و بهشتی دروغین برای مخاطبان ساخته است و تورهای گردشگری و تبلیغات جشنواره‌های فصلی هم از جزیره تصویری رویایی ارائه می‌دهند و به بی‌آبی، فقر، تبعیض بومیان و محرومیت استانی آن اشاره‌ای ندارند.

هواپیمای غیب‌شده و ترور ساختگی آقای مدیرعامل

احمد مرادی، نماینده بندرعباس، قشم، ابوموسی، حاجی‌آباد و بندرخمیر در مجلس، با اشاره به تخلف سازمان منطقه آزاد قشم و مسئولانش را در ریخت‌وپاش و سفرهای آنان به کشورهای اروپایی با منابع سازمان منطقه آزاد، از هواپیمایی پرسید که خریداری کرده‌اند اما معلوم نیست کجا است. همچنین احداث پنج ویلای اشرافی معروف به کاخ‌های ریاست‌جمهوری در ساحل جنوبی قشم و اقدام به ترور ساختگی خود (حمیدرضا مومنی، مدیرعامل وقت سازمان منطقه آزاد قشم) برای رهایی از شر فساد دامنگیر.

با این حال فساد دامنگیر در قشم به یک رئیس و یک سازمان محدود نمی‌شود. مسئله محرومیت قشم و فقدان پیشرفت آن در حالی که ظرفیت‌های بسیاری دارد، به فساد سران جمهوری اسلامی مربوط می‌شود. منطقه‌ای که قرار بود با برچسب منطقه ویژه اقتصادی رشد کند و پیشرفت خود، استان و کشور را رقم بزند، به لانه فساد و سودجویی دسته‌ای و اعتراض دسته‌ای دیگر و ظهور مجدد دیگر فاسدان تبدیل شده است؛ چرخه‌ای معیوب که تنها عمر مردمان قشم را تلف و سرمایه انسانی و طبیعی جزیره را نابود می‌کند.

بومیان جزیره با داشتن ظرفیت‌های اقتصادی و پس از سه دهه تجربه منطقه آزاد هنوز دچار محرومیت‌اند و مشکلات اولیه‌ای نظیر بی‌آبی و بیکاری و تبعیض گریبان آن‌ها را گرفته است. نداشتن آب آشامیدنی سالم در بسیاری از مناطق قشم به معضلی تبدیل شده که سلامت کودکان این جزیره را به خطر انداخته و سوءتغذیه و نبود امکاناتی نظیر جاده و شبکه فاضلاب مردمان ساکن جزیره را در وضعیتی بحرانی قرار داده است.

جزیره‌ای که در تمام فصول سال با تبلیغات جشنواره و سواحل لوکس در رسانه‌ها عرض‌اندام می‌کند، چنان اسیر مشکلات معیشتی است که تعداد زیادی از بومیانش تحت پوشش کمیته امدادند. بیکاری و نبود شغل پایدار باعث شده است بومیان از تامین حداقل نیازهای یک زندگی معمولی عاجز باشند. تاسیس منطقه آزاد که قرار بود بومیان را پس از انقلاب به رشد برساند، با مشکلات مدیریتی کلان و فساد مدیران موسوم به «پروازی»، نه‌تنها به رشدی نرسید که رشد جسمانی کودکانش را نیز در معرض خطر گرفت.

کودکان مازاد جزیره آزاد

خبرگزاری دولتی ایرنا در حالی در گزارشش وضعیت روستای کنار سیاه را وخیم اعلام کرد که روسای خود آن در این محرومیت ۴۰ ساله نقشی پررنگ ایفا کرده‌‌اند. گزارشگر خبرگزاری فوق در پایان گزارش خود، صدای دختربچه‌ای را می‌شنود که می‌گوید: «اگر شهید حاج قاسم سلیمانی بود و صدای مظلومیت، بی‌آبی و تنگدستی ما را می‌شنید، بی‌گمان به یاری ما می‌آمد و دست ما را می‌گرفت.»

این صدای مظلومیت که قرار است مدام دستگیری داشته باشد، گویای وضعیت ۴۰ ساله حاکمان و فرودستان است. وضعیتی که از اولین روزهای انقلاب با مستند «بشاگرد، گمگشته‌های دیار فراموشی» مرتضی آوینی و قولی که او در اسفندماه ۱۳۵۹ به مخاطبان تلویزیون داد، آغاز شد. او وعده داد که با دیدن این وضعیت وخیم بیدار می‌شوند و بشاگرد و مناطق محروم دیگر دیار فراموشی نیستند و آباد خواهند شد؛ اما چهار دهه پس از این وعده، نه‌تنها بشاگرد همچنان دیار فراموشی است که مناطق آباد دیگری نیز به این دیارهای فراموش‌شده اضافه شده‌اند.

وضعیت این فراموش‌شدگان سال‌ها است همانند مناطق زلزله‌زده ادامه دارد و هر از چندی با ظهور گروه‌های جهادی، اقلام اولیه و بسته‌های غذایی و معیشتی به دست مردم محروم‌شده از امکانات اولیه می‌رسد. بسته‌های بهداشتی و ویزیت سرپایی رایگان گروه‌های پزشکی «داوطلب» در میان تبلیغات رسانه‌های حکومتی و در حالی با منت بسیار به مردمان «صبور و خونگرم» اهدا می‌شوند که چنین داشته‌هایی از حقوق اولیه این افراد است. اهالی جزیره‌ای که روزی قرار بود همپای دبی و جبل‌علی و منامه و دوحه بدرخشد، حالا به روزی گرفتار آمده‌اند که حیاتشان در گرو خرده‌مواجب بهزیستی و کمیته امداد است.

سوءتغذیه، نبود امکانات بهداشتی و آب آشامیدنی سالم و زندگی در خانه‌های فرسوده که از مهم‌ترین عوامل بازدارنده رشد کودکان کنار سیاه و دیگر روستاها ذکر شده‌اند، با اقدام‌های جهادی فریبنده و کاروا‌ن‎‌های جهادی و سخنرانی‎‌‌های معنوی از بین نخواهد رفت. اینکه روستاهای جزیره‌ای که لقب مروارید مناطق آزاد را یدک می‌کشد، دائما همانند قربانیان سوانح غیرمترقبه زندگی کنند حق این جزیره تاریخی و مردمانش نیست.

جمهوری اسلامی که عمده هدفش از ایجاد منطقه آزاد قشم در سال ۱۳۶۹ را استفاده بهینه از موقعیت ممتاز این جزیره برای تبدیل شدن به قطب بزرگ اقتصادی و تسهیل و توسعه جریان صادرات و واردات، جلب مدیریت علمی و روز جهان، جذب سرمایه و فناوری پیشرفته عنوان می‌کرد، سال‌ها است از مردمان بومی غافل شده و ریتم تند توسعه صنعت نفت و گاز و انرژی در جزیره و تبدیل زمین‌ بومیان به پالایشگاه از دید محسن رنانی، اقتصاددان و جامعه‌شناس، آغاز نابودی جزیره است.

او سال گذشته در سایت خود در یادداشتی با عنوان «هرمز، کیش، قشم مات؟»، به «آسیب‌های پساانقلاب» به جزایری چون هرمز و قشم پرداخت و از نابودی این جزایر در آینده‌ای نه‌چندان دور خبر داد و چنین پدیده‌ای را ترکیبی نامقدس از سه‌گانه توهم، جهل و رانت و «تبانی مهندسان و روحانیان» دانست. ترکیبی که پس از ۴۰ سال نشان داد که تنها خودی‌ها را آزاد به حساب می‌آورد و باقی ساکنان جزیره با داشتن دست‌کم ۲۵ ژئوسایت طبیعی گردشگری و طولانی‌ترین و شگفت‌انگیزترین غار نمکی دنیا و منابع بکر طبیعی همچون جنگل‌های حرا و غارهای خربس را مازاد اعلام کرده است تا به محرومیتی دائمی محکوم باشند.