«سپاه» در «اوج» و سینما در حضیض

«سازمان سینمایی سپاه که با نام «اوج» فعالیت می‌کند، امسال چهار پروژه‌ بزرگ را کلید می‌زند که هر چهار پروژه به سرداران کشته شده سپاه پاسداران‌ مربوط است.»

در ابتدای این دهه، در ۱۳۹۰، سپاه پاسداران با تاسیس شرکت «سازمان هنری رسانه‌ای اوج» با بودجه‌ای بی‌حساب‌و‌کتاب، موازنه را کاملا بر هم زد - Irna

در بسیاری از کشورهای دموکراتیک یا شبه‌دموکراتیک، هنرهای پایه همیشه تحت حمایت دولتی‌اند، زیرا همه می‌دانند که این هنرها می‌توانند منشا و منبعی برای تولیدات صنعتی هنری باشند. در جمهوری اسلامی ایران، بنیاد سینمایی فارابی به همین منظور تاسیس شده است تا بتواند بازوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی حکومت باشد. این سازمان دولتی، هدایت سینمای موردپسند حکومت را به عهده دارد و این کار را از طریق کمک‌های مالی، یا از طریق انتشار نشریات و کتاب‌های تئوریک انجام می‌دهد. در این میان، گاه به فیلم‌های مستقل هم کمک‌هایی می‌ؤده است و انتشار برخی آثار مکتوب هم به بالارفتن عام دانش سینمایی کمک کرده است، اما نهادهای رنگ‌ووارنگ دیگری نیز که همه در خدمت هسته سخت حکومت‌اند، تاسیس شده‌اند و می‌کوشند فیلم‌هایی در دفاع از ارزش‌های جمهوری اسلامی بسازند، یا کمک مالی هنگفتی به ساخت این فیلم‌ها سرازیر کنند.

در دهه ۹۰ خورشیدی، جهش بزرگی رخ داد و با کاهش بینندگان تلویزیون حکومتی، کار و کسب رسانه‌های تصویری رونق گرفت و از آن سو، پول‌های بادآورده حاصل از اختلاس و رانت وارد مجموعه‌سازی و سینما شد و چهره‌هایی مانند بابک زنجانی، محمدهادی رضوی و محمد امامی وارد صنعت فیلم‌سازی شدند، و البته حاشیه‌هایی به ‌وجود آمد. آن‌ها اختلاس‌های چند صد میلیاردی می‌کردند و چند میلیارد آن را که در اوایل دهه ۹۰ خورشیدی پول زیادی بود، وارد صنعت سینما می‌کردند تا بتوانند کنار بازیگران سرشناس برای خود اعتباری بخرند. از سوی دیگر، در ابتدای این دهه، در ۱۳۹۰، سپاه پاسداران با تاسیس شرکت «سازمان هنری رسانه‌ای اوج» با بودجه‌ای بی‌حساب‌و‌کتاب، موازنه را کاملا بر هم زد.

با روی کار آمدن دولت رئیسی و یکدست شدن هسته سخت قدرت که پیرامون علی خامنه‌ای تشکیل شده است، فضایی رقم خورد که دیگر هیچ جایی برای نفس کشیدن نماند. روند مهاجرت هنرمندان نیز مانند بقیه اقشار جامعه شتاب گرفت. برخی از هنرمندان به راحتی خود را فروختند و به خدمت سپاه و رهبر درآمدند، برخی خانه‌نشین شدند، برخی مهاجرت کردند، و برخی به زندان افتادند و هنوز یا در زندان‌اند، یا با وثیقه‌های سنگین بیرون آمده‌‌اند. 

امسال دیگر پرده‌ها کاملا کنار رفته است و وزارت ارشاد مستقیم اعلام کرده است که تنها از محصولات هنری منطبق با اهداف جمهوری اسلامی ایران حمایت می‌کند. به عبارت ساده‌تر، سینما و سیاست، اسلحه و قدرت، یکی شده است و دیگر کنترل و دعوای اساسی جناحی هم وجود ندارد.

به‌جای خبررسانی شفاف، خبرها همه از «شنیده‌ها» است و این شنیده‌ها حکایت از این دارند که سازمان سینمایی سپاه که با نام «اوج» فعالیت می‌کند، امسال چهار پروژه‌ بزرگ را کلید می‌زند که هر چهار پروژه، به سرداران کشته‌شده سپاه پاسداران مربوط است.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

محمدابراهیم همت، از فرماندهان سپاه در جنگ ایران و عراق که در عملیات خیبر بر اثر اصابت گلوله توپ کشته شد، موضوع یکی از فیلم‌ها ست. این فیلم با تهیه‌کنندگی احتمالی حبیب والی‌نژاد ساخته خواهد شد، اما ظاهرا اختلافاتی با پسر «همت» بر سر ساخت آن وجود دارد که هنوز برطرف نشده است و تاریخ کلید خوردن آن مشخص نیست و بعید است امسال به جشنواره فجر برسد.

مهدی شیخ زین‌الدین، فرمانده لشکر ۱۷ علی‌ ابن ابی‌طالب، یکی دیگر از سوژه‌هایی ست که «سازمان اوج» در دست دارد. زین‌الدین از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که در سردشت در درگیری مسلحانه، به دست کردهای مسلح کشته شد. اطلاعات زیادی از عوامل این فیلم در دست نیست؛ فقط می‌دانیم که به احتمال زیاد در مهرماه کلید می‌خورد و شانس زیادی برای رسیدن به جشنواره فجر دارد. 

علی هاشمی که زاده‌ اهواز بود، یکی دیگر از فرماندهان سپاه پاسداران است که قرار است موضوع فیلم دیگری قرار بگیرد. او فرماندهی قرارگاه نصرت را برعهده داشت، اما چون با مناطق عملیاتی در جنوب آشنا بود، نقش مهمی در جنگ ایران و عراق ایفا کرد. از او در حکم طراح اصلی عملیات خیبر و عملیات بدر یاد می‌شود. او در اواخر جنگ، چند روز پیش از آنکه روح‌الله خمینی قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت را بپذیرد، پس از انجام ماموریت تخلیه جزیره مجنون، در هنگام ترک مقر فرماندهی، هدف حمله هلی‌کوپترهای ارتش عراق قرار گرفت و کشته شد. جسد او ۲۲ سال بعد، در سال ۱۳۸۹ شناسایی، و در اهواز به خاک سپرده شد. از عوامل ساخت این فیلم اطلاعات زیادی بیرون نیامده است، اما ظاهرا قرار است ساخت آن در مهرماه شروع شود.

زندگی و مرگ محمد بروجردی که یکی دیگر از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود، دست‌مایه یکی دیگر از فیلم‌های در دست ساخت سپاه است. او هم مانند شیخ زین‌الدین جزو پاسدارانی بود که برای سرکوب مردم کردستان به آن خطه رفته بودند. او روزی که از مهاباد به نقده می‌رفت، بر اثر برخورد خودرو حاملش با مین در جاده، کشته شد. فیلم زندگی‌نامه او را با نام «غریب»، قرار است محمدحسین لطیفی بسازد و اکنون در مرحله انتخاب بازیگر است و به زودی ساخت آن شروع می‌شود.

شاید بگویید «سازمان اوج» اساسا برای ساختن چنین فیلم‌هایی تاسیس شده است، اما جالب است بدانید که بنیاد فارابی هم رفته است سراغ سرمایه‌گذاری در فیلم‌هایی که به نحوی به زندگی نظامیان حکومت می‌پردازند، و از قضا سرمایه‌گذاری در فیلم یکی از بدنام‌ترین فرمانده‌هان سپاه را به عهده گرفته است.

حسین همدانی، از تندخوترین سرداران سپاه بود که در مقاطع مختلف در سرکوب مردم نقش داشت و در اعتراضات پس از انتخابات ۱۳۸۸ فرمانده نظامی تهران بود و چندین هزار نفر از اشرار را برای سرکوب مردم سازماندهی کرد. کافی است تنها بخشی از آخرین گفت‌وگوی او را با «پایگاه اطلاع‌رسانی جوان همدان» نقل ‌کنیم تا بیشتر با چهره او آشنا شوید:

«با کار اطلاعاتی اقدامی انجام دادیم که در تهران صدا کرد. پنج هزار نفر از کسانی که در آشوب‌ها حضور داشتند، ولی در احزاب و جریانات سیاسی حضور نداشتند، بلکه از اشرار و اراذل بودند، را شناسایی کردیم و در منزلشان کنترلشان می‌کردیم. روزی که فراخوان می‌زدند، اینها کنترل می‌شدند و اجازه نداشتند از خانه بیرون بیایند. بعد این‌ها را عضو گردان کردم. بعدا این سه گردان نشان دادند که اگر بخواهیم مجاهد تربیت کنیم، باید چنین افرادی که با تیغ و قمه سروکار دارند را پای کار بیاوریم. یکی از این‌ها فردی بود به نام ستاری. این ستاری وقتی به جمعیت زد، جانباز ۷۰ درصد شد و سال گذشته هم به شهادت رسید.»

همدانی که از سعید امامی پشتیبانی می‌کرد و خواهان اعدام میرحسین موسوی و مهدی کروبی به عنوان رهبران «جنبش سبز» بود و ده‌ها مورد دیگر از تندخویی‌های او در تاریخ چهل و چند ساله جمهوری اسلامی ثبت شده است، سرانجام در سوریه در نبرد با مخالفان حافظ اسد کشته شد و «شهید مدافع حرم» لقب گرفت. او عالی‌رتبه‌ترین فرمانده سپاه بود که در سوریه کشته شد.

چندین پروژه سینمایی دیگر نیز در دست است که از سوی ارگان‌ها و نهادهای مختلف در آن‌ها سرمایه‌گذاری می‌شود. تنها نقشی که این پروژه‌ها دارند، بالابردن قیمت دستمزد عواملی است که در ساخت این‌گونه پروژه‌های تبلیغاتی حضور دارند و هیچ‌‌یک بازگشت سرمایه‌ای ندارند و به رشد صنعت سینما کمک نمی‌کنند.

دیکتاتوری‌ها را نه نیروی خارجی و نه نیروی نظامی داخلی سرنگون نمی‌کنند؛ دیکتاتوری‌ها با فاصله گرفتن از مردم سقوط می‌کنند. سلیقه مردم اکنون طنز‌هایی است که گشت ارشاد و نیروهای تندرو مذهبی و آخوند را مسخره می‌کنند، و پولشان که دست حکومت است، خرج فیلم‌هایی می‌شود که میانگین تماشاچیان‌ آن‌ها در هر نمایش از ده نفر کمتر است. این، یعنی سقوط حاکمیتی که تنها تعدادی انگشت‌شمار نورچشمی دارد و اکثریت جامعه، حتی بخشی که شاید زمانی هم با حکومت بود یا همدلی نسبی داشت، دیگر صبرش لبریز شده است و هیچ راه نجات و اصلاحی برای نظام جمهوری اسلامی نمی‌بیند.

بیشتر از فیلم