بحران ادامه‌دار مخاطب و سقوط سینمای اجتماعی ایران

در چرخه تولید سینمای ایران طی یک دهه گذشته نقش تهیه‌کننده به استفاده از مجوز صنفی محدود شده است

سینمای اجتماعی مهم‌ترین جریان فیلمسازی در ایران بود که نهایتا از دل آن اصغر فرهادی ظهور کرد - خبرآنلاین

سینمای ایران در ادامه ریزش مخاطب طی چهار دهه گذشته حالا و در قرن جدید، به وضعیت بحرانی رسیده است و به نظر می‌رسد مدیران دولتی و سینماگران دیگر تلاشی برای پنهان کردن این موضوع نمی‌کنند. مسئولان سازمان سینمایی مشغول تشدید سانسور، سخت‌گیری برای صدور مجوز ساخت و نمایش و همکاری با نهادهای امنیتی برای تدوین فهرست سینماگران محروم از کارند و صنف‌های سینمایی خود را برای انتخابات خانه سینما و مشکلات داخلی خود آماده می‌کنند.

در چنین شرایطی، بر اساس آمارهایی که در سامانه مدیریت فروش و اکران سینما (سمفا) به شکل مداوم به‌روزرسانی می‌شود، مجموع بلیت‌های فروخته‌شده از ابتدای سال تا هفتم شهریور، حدود ۶ میلیون و ۸۴۰ هزار است و با توجه به این که حدود ۳۰۰ هزار سانس در همین مدت آثار سینمایی را به نمایش می‌گذارند، متوسط تعداد بلیت‌های فروخته‌شده در هر سانس برای هر سالن حتی به ۲۳ نمی‌رسد. این عدد نشانه فاجعه‌ای بزرگ برای سینمای ایران است. چون نشان می‌دهد در هر بار نمایش فیلم در سالن‌هایی که از ۲۰۰ تا ۱۰۰۰ صندلی دارند، به شکل متوسط فقط ۲۳ نفر بلیت می‌خرند.

البته این رقم متوسط عمق اتفاق را نشان نمی‌دهد. حدود نیمی از فروش پنج ماه گذشته سینمای ایران به دو فیلم کمدی اختصاص داشته است و این یعنی تعداد مخاطب واقعی سایر فیلم‌ها در هر سانس از عدد ۲۳ هم کمتر است. به‌عنوان مثال، متوسط فروش بلیت فیلم «پدر و دختر» ساخته خسرو ملکان در هر سانس بعد از حدود یک ماه حتی به ۴ نمی‌رسد یا فیلم «شب طلایی» ساخته یوسف حاتمی‌کیا طی حدود ۱۸ روز اکران، در هر سانس به‌شکل متوسط کمتر از ۷ بلیت فروخته است.

سلطه ادامه‌دار فیلم‌های کمدی

بر اساس آمار سمفا، امسال تا هشتم شهریور، ۳۶ فیلم سینمایی روی پرده رفته‌اند و حدود ۲۲۰ میلیارد تومان فروش کرده‌اند. اما از این رقم، حدود ۱۰۱ میلیارد تومان حاصل فروش دو فیلم کمدی «انفرادی» و «سگ‌بند» بوده است. ۱۱۹ میلیارد تومان فروش باقی‌مانده بین ۳۴ فیلم تقسیم شده است. دو کمدی نسبتا موفق دیگر شامل «شادروان» و «چند می‌گیری گریه کنی؟» در مجموع ۱۸ میلیارد تومان درآمد از گیشه کسب کرده‌اند. به این ترتیب، حدود ۱۰۰ میلیارد تومان درآمد گیشه سال ۱۴۰۱ به ۳۲ فیلم تعلق گرفته است. یعنی به شکل متوسط ۳ میلیارد تومان برای این آثار سینمایی.

در شرایطی که به گفته فعالان سینما در ایران تولید فیلم با رقمی کمتر از ۱۰ میلیارد تومان دیگر امکان‌پذیر نیست،‌ وضعیت فعلی به معنای ضررده بودن اکثریت قریب به اتفاق فیلم‌ها است. به همین دلیل است که جمال ساداتیان، تهیه‌کننده سینما که در کارنامه‌اش تولید فیلم‌هایی مانند «به رنگ اغوان»، «چهارشنبه سوری»، «متری شیش‌ونیم» و «دایره زنگی» به چشم می‌خورد، در مصاحبه‌ای از «خسارت هنگفت» اغلب فیلم‌های اکران‌شده سخن گفته است.

در حالی که در چرخه تولید سینمای ایران طی یک دهه گذشته نقش تهیه‌کننده به استفاده از مجوز صنفی محدود شده و برای ساخت فیلم باید سرمایه‌گذار یا حامی مالی وجود داشته باشد، ساداتیان به صراحت گفته است: «سرمایه‌گذاری را که در سینما موفق بوده باشد سراغ ندارم.» در چنین شرایطی، همواره این سوال مطرح بوده است که ضرر و زیان ناشی از شکست فیلم‌ها را چه کسانی متحمل می‌شوند و اگر سرمایه‌گذارانی وارد سینما می‌شوند و هزینه‌شان بازنمی‌گردد، چرا آمار تولید فیلم در ایران هم‌زمان با ریزش مخاطب، به جای این که با کاهش مواجه شود، بیشتر شده است؟

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

اغلب کارشناسان بی‌طرف در پاسخ به چنین سوالی به «پول‌های آلوده» و پدیده «پولشویی» اشاره می‌کنند. بر اساس تحلیل آن‌ها، سرمایه‌گذارانی که از دهه ۹۰ پول‌های هنگفتی به سینما و شبکه نمایش خانگی آوردند، یا قصد شستن پول‌های کثیف از طریق فاکتورسازی و ارقام اغراق‌شده دارند یا سرمایه‌ای که به این آثار تزریق می‌کنند، ناشی از درآمدهای غیرمجاز مانند اختلاس و از این قبیل است.

در یک مورد فاش شد، دو سرمایه‌گذار سریال «شهرزاد» در پرونده فساد و سوءاستفاده از منابع بانک سرمایه مجرم شناخته شدند و نماینده دادستان در دادگاه آن‌ها به استفاده از پول‌های غارت‌شده برای ساخت این سریال شبکه نمایش خانگی به دفعات اشاره کرد.

رویگردانی مردم از فیلم‌های اجتماعی

اما فارغ از مناسبات پشت پرده و منابع مشکوک سرمایه در سینمای ایران، قربانی اصلی ریزش مخاطب پدیده‌ای است که طی دهه‌های گذشته با عنوان «سینمای اجتماعی» از آن یاد می‌شود، فیلم‌هایی که علاوه بر قصه‌گویی یا تلاش برای سرگرم کردن تماشاگر، می‌کوشیدند به معضل‌ها یا پدیده‌های زیر پوست جامعه ایران واکنش نشان دهند.

طی دهه‌های ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰، این فیلم‌ها نیروی پیشران سینمای ایران بودند. در کنار سینمای کمدی عامه‌پسند و فیلم‌های شاعرانه جشنواره‌پسند، این سینمای اجتماعی مهم‌ترین جریان فیلمسازی در ایران بود که نهایتا از دل آن اصغر فرهادی ظهور کرد و با موفقیت در جشنواره‌های جهانی و کسب دو جایزه اسکار، این جریان را به قله شهرت و اعتبار داخلی و خارجی رساند.

اما فشار سانسور دولتی از یک سو و مصلحت‌اندیشی و منفعت‌طلبی جمعی سینماگران از سوی دیگر باعث شد این جریان سینمایی محبوب جامعه ایران به‌تدریج از مطالبات مردمی جا بماند. به‌تدریج مشخص شده بود ناکارآمدی، فساد و اقتدارطلبی حکومت، ریشه اغلب مشکلات اجتماعی ایران است، ولی سینمای ایران به جای اشاره به منشا مشکلات، با رویکردی خنثی و محافظه‌کارانه نقش حکومت را انکار کرد یا در نمایش مسائل اجتماعی، انگشت اتهام را به سمت خود مردم گرفت.

کار به جایی رسید که حتی آخرین فیلم اصغر فرهادی که قرار بود سال گذشته گیشه بحران‌زده را بعد از دو سال شیوع کرونا احیا کند، با بی‌تفاوتی طبقه متوسط شهری مواجه شد و یکی از کم مخاطب‌ترین آثار سینمایی سازنده‌اش شد. این موج رویگردانی از فیلم‌های اجتماعی در سال ۱۴۰۱ هم ادامه دارد. دو فیلم «علفزار» و «تی‌تی» که موفق‌ترین آثار با رگه‌های اجتماعی امسال‌اند، به ترتیب ۵۳۰ هزار و ۴۸۶ هزار تماشاگر داشته‌اند که بسیار کمتر از ۱ میلیون و ۸۰ هزار مخاطب کمدی «انفرادی» است.

از سوی دیگر، «تی‌تی» در مرداد امسال حدود ۲۲۰ هزار مخاطب داشته و پرتماشاگرترین فیلم ماه بوده است، اما تعداد مخاطبانش با فیلم چهارم گیشه سال ۹۸ یعنی «قصر شیرین» برابری می‌کند. مجموع مخاطب مرداد امسال حدود ۱ میلیون نفر است که در مقایسه با مجموع مخاطب ۱ میلیون و ۸۰۰ هزار نفری مرداد ۹۸ کاهشی نزدیک به ۵۰ درصد را نشان می‌دهد. در بهار ۱۴۰۱، این کاهش نسبت به سال ۹۸ حدود ۶۰ درصد بود.

سال گذشته هم دو فیلم کمدی «دینامیت» و «گشت ۳» به‌ترتیب ۲ میلیون و ۵۸۰ هزار و ۱ میلیون و ۹۱۸ هزار مخاطب داشتند. فروش دو کمدی «انفرادی» و «سگ‌بند» در اکران امسال حتی از درآمد دو کمدی پرفروش گیشه کرونازده سال گذشته هم کمتر است، اما باز هم حدود نیمی از درآمد کل گیشه امسال سینمای ایران را به خود اختصاص داده است.

به‌وضوح، این نکته قابل تشخیص است که هم‌زمان با کاهش مخاطب کلی سینما در ایران، سهم فیلم‌های اجتماعی از گیشه مدام کمتر می‌شود. در چنین شرایطی، «لامینور» داریوش مهرجویی با کمتر از ۴۶ هزار تماشاگر به یکی از ناکام‌ترین فیلم‌های کارنامه او تبدیل شد و حتی حاشیه‌های مربوط به تعویق اکرانش و اعتراض شدید او به سانسور در اسفند سال گذشته باعث ایجاد کنجکاوی در تماشاگران بالقوه نشد.

واکنش صنوف سینمایی و مدیران سازمان سینمایی در این وضعیت بحرانی، اقدام‌های کم‌اثری مانند «شناور کردن قیمت بلیت» بوده است. روز هشتم شهریور، در جلسه شورای راهبردی اکران -نهادی تازه‌تاسیس در دولت جدید که تصمیم‌های اصلی را به جای شورای صنفی نمایش می‌گیرد- تصویب شد که قیمت بلیت سینما «با هدف کمک به رونق بیشتر و تقویت اقتصاد سینماها» به مدت سه ماه شناور شود. در واقع راه حل مدیران دولتی و صنفی برای این بحران بزرگ، کم و زیاد کردن قیمت بلیت است؛ مانند تجویز مسکن به پیکر بیماری در اغما که اغلب ارگان‌های مهمش از کار افتاده و رو به موت است.

این بیمار شاید با تزریق ادامه‌دار سرمایه از طرف نهادهای دولتی و سازمان‌های امنیتی و نظامی از یک سو و ورود پول‌های مشکوک و آلوده از سوی دیگر ظاهرا زنده بماند، اما این حیات مصنوعی با قطع کردن این کمک‌ها در یک لحظه به مرگ قطعی ختم می‌شود.

بیشتر از فیلم