جاسوسی که نفسش عبای «حسن نصرالله» را تکان می‌داد

«ابوتراب» پس از دستگیری گفته بود این کار را «برای انتقام از شما» به صورت رایگان انجام دادم

در روزهای نخستین زمستان ۲۰۱۴، حزب‌الله لبنان به صورت رسمی اعلام کرد که یکی از مقام‌های ارشد این گروه به جرم جاسوسی برای اسرائیل دستگیر شده است-HASSAN AMMAR / AFP

شایعه دستگیری علی نصیری، فرمانده سابق حفاظت سپاه پاسداران، برکناری حسین طائب و تغییرات دیگر در امنیتی‌ترین بخش سپاه پاسداران در هفته‌های گذشته، ظن نفوذ گسترده اسرائیل در رده‌های فرماندهی سیاسی و امنیتی سپاه پاسداران را برجسته کرده است. سپاه چند روز پس از انتشار خبر دستگیری علی نصیری، با انتشار یک مصاحبه مکتوب از او این خبر را تکذیب کرد. با توجه به جدال امنیتی میان ایران و اسرائیل مشخص نیست که آیا واقعا علی نصیری جاسوس نبوده و خبرها نادرست است یا اینکه مقام‌های جمهوری اسلامی مایلند ضرباتی که در نزاع با اسرائیل به آن‌ها وارد شده را تا جای ممکن نپذیرند.

به هر ترتیب، در روزهای گذشته، فرمانده لشکر حفاظت از خامنه‌ای و خانواده‌اش، رئیس سازمان اطلاعات سپاه و رئیس حفاظت اطلاعات این نیرو تغییر کرده است. انتشار خبر دستگیری علی نصیری در کانال عماریون که گفته می‌شود با بخش‌هایی از سازمان اطلاعات سپاه در تماس بوده و تکذیبیه مبهم آن و تغییراتی که به موازات آن در امنیتی‌ترین بخش سپاه رخ داد ماجرایی مشابه را در حزب‌الله لبنان به ذهن متبادر می‌کند. ماجرایی که از قضا یک پای آن در سپاه پاسداران و نیروی برون‌مرزی‌اش یعنی سپاه قدس قرار داشت و پای دیگرش در لبنان.

تصمیم سخت در کرانه دریای سیاه

دقیقا تیرماه ۱۰ سال قبل یعنی سال ۲۰۱۲، در شهر بورگاس، در ساحل دریای سیاه در کشور بلغارستان یک لبنانی خود را در اتوبوس توریست‌های اسرائیلی منفجر کرد.

پنج شهروند اسرائیلی و راننده بلغارستانی این اتوبوس کشته و ۳۰ نفر هم زخمی شدند. شاید عجیب باشد که بدانید مقام‌های اسرائیلی پیش از انجام این ترور از زمان و چگونگی وقوع آن و هویت دو مهره اصلی برنامه‌ریزی و اجرایش اطلاع کاملی داشتند ولی تصمیمی دشوار گرفتند. آن‌ها جلوی انجام این عملیات تروریستی را نگرفتند چرا که یقین پیدا کرده بودند که مداخله آن‌ها سبب خواهد شد بزرگترین رخنه اطلاعاتیشان در حزب‌الله لبنان کور خواهد شد.

با استفاده از اطلاعاتی که این منبع در اختیار موساد قرار داده بود، پنج عملیات بزرگ علیه چهره‌های ارشد سیاسی و شهروندان اسرائیلی خنثی شده بود. حفظ چهره‌ای که چنین اطلاعات ذی‌قیمتی در اختیار داشت، مهم‌ترین اولویت سرویس اطلاعات خارجی تل‌آویو بود.

ترور در جنوب بیروت

نیمه‌های شب ۳ نوامبر سال ۲۰۱۳ در محله حدث در جنوب بیروت، اسلحه‌ای با صدا خفه‌کن، شقیقه حسان اللقیس را پارکینگ خانه‌اش هدف قرار داد. حسان اللقیس از سال ۲۰۰۳ در صدر فهرست ترور اسرائیل قرار داشت. او فرمانده واحد فناوری، توسعه تسلیحات و ارتباطات راه دور حزب‌الله بود. گفته می‌شود او نقش مهمی در بومی کردن فناوری موشکی و پهپادی حزب‌الله داشت و آموزش‌های لازم در این زمینه را در ایران می‌دید.

او دست‌کم سه بار پیش از آن هدف قرار گرفته بود ولی هر بار جان سالم به در برد. یک بار محل سکونتش در سال ۲۰۰۶ منفجر شد که در نتیجه آن پسرش کشته شد و یک بار دیگر هم به کاروان او با موشک حمله شد ولی خودش زنده ماند.

ترور حسان‌ اللقیس که حفاظت از او در سطح حفاظت از کادر مرکزی رهبری حزب‌الله بود شک و شبهه در مورد نفوذ اسرائیل به سپاه قدس جمهوری اسلامی یا رهبری حزب‌الله را مجددا تشدید کرد. داده‌های مربوط به محل زندگی و جابجایی او از محرمانه‌ترین اطلاعات داخلی حزب‌الله بود و قاعدتا کسی که این اطلاعات را لو داده باید مقامی بلندپایه باشد.

در لبنان هم گروهی ناشناخته به نام «تیپ احرار السنه بعلبک» مسئولیت ترور را پذیرفت. این گروهی ناشناخته بود که براساس نامش می‌بایست به سنی‌های مخالف حزب‌الله در لبنان منتسب می‌شد.

نکته مهم در این ترور آن بود که گرچه حزب‌الله در بیانیه‌اش ترور را به اسرائیل نسبت داد ولی مقام‌های تل‌آویو آن را رد کردند.

یگال پالمور، سخنگوی وقت وزارت خارجه اسرائیل همان زمان به خبرگزاری فرانسه گفت که این عادت حزب‌الله است که هر اتفاقی رخ می‌دهد را به آن‌ها نسبت می‌دهد ولی کشورش در این رویداد نقشی نداشته است.

بعدتر مشخص شد که این اظهارنظر وزارت خارجه اسرائیل هم تصمیمی امنیتی در رده‌های بالای این کشور برای حفظ مهره‌ای ارزشمند در قلب دشمنشان بوده است.

آنکه از خمیازه‌های رهبر حزب‌الله هم اطلاع داشت

عملیات برای یافتن جاسوس بزرگ به صورت همزمان در ایران و لبنان در جریان بود. این تحقیقات پیش از ترور حسان اللقیس آغاز شده بود. مقام‌های ارشد سپاه قدس و کادر رهبری حزب‌الله لبنان در مظان اتهام بودند.

در ماه می سال ۲۰۱۲ و پیش  از آنکه فینال مسابقات آواز یوروویژن در باکو برگزار شود، نیروهای امنیتی این کشور هسته هفت نفری از جاسوس‌های جمهوری اسلامی را در این کشور دستگیر کردند. بهرام فیضی یکی از افراد این هسته بود که نامش به رسانه‌ها راه یافت. او که متولد جلفا و ساکن باکو بود قصد داشت به سفارتخانه اسرائیل در باکو حمله کند. بعدتر در دادگاه مشخص شد که فیضی در سفرهایی که به ایران داشت با نیروهای سپاه قدس در رابطه قرار گرفت و پیشنهاد این حمله را خودش به آن‌ها داده بود. علاوه بر بهرام فیضی، تیم هماهنگی این عملیات هم لو رفتند و دستگیر شدند. چند ماه بعد از این رویداد هم حسن فرجی که از او به عنوان افسر سپاه قدس در دادگاه یاد شد در همین شهر دستگیر شد. او هم برای کشتن یکی از دیپلمات‌های اسرائیلی آماده شده بود.

اسرائیل پیش از آنکه این دو نفر برنامه خود را اجرا کنند به مقام‌های آذربایجان اطلاع داده بود. اما این معما وجود داشت که چگونه نقشه این دو عملیات لو رفته است. تعداد کمی از افراد در سپاه قدس از انجام آن اطلاع داشتند و بررسی مقام‌های حفاظت اطلاعات سپاه هم به نتیجه نرسید.

همزمانی لو رفتن برنامه‌های برون‌مرزی سپاه قدس و حزب‌الله، یافتن جاسوس یا جاسوس‌ها را سخت کرده بود.

اما یک سال بعد در روزهای نخستین زمستان ۲۰۱۴، حزب‌الله لبنان به صورت رسمی اعلام کرد که یکی از مقام‌های ارشد این گروه به جرم جاسوسی برای اسرائیل دستگیر شده است. گفته می‌شود تحقیقاتی که حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران جمهوری اسلامی انجام داد و تله‌هایی که آن‌ها تدارک دیده بودند به دستگیری این فرد منجر شد.

هیثم محمد شوربه، نام این جاسوس بود. مسئول واحد ۹۱۰ حزب‌الله. واحدی که عملیات‌ برونمرزی این گروه را هدایت می‌کرد. مشابه آن چیزی که نیروی سپاه قدس در درون ساختار سپاه پاسداران انجام می‌دهد. محمد شوربه نقشی برای حزب‌الله و رهبر آن ایفا می‌کرد که قاسم سلیمانی برای جمهوری اسلامی و علی خامنه‌ای برعهده داشت. نزدیکی او به رهبر حزب‌الله هم مشابه نزدیکی فرمانده سپاه قدس با رهبر جمهوری اسلامی بود.

گفته می‌شود که محمد شوربه علاوه بر مدیریت عملیات‌های برون‌مرزی حزب‌الله، حفاظت از شخص حسن نصرالله و خانواده‌اش را هم برعهده داشته است و به عبارتی میزان نزدیکی‌اش به دبیرکل حزب‌الله لبنان به اندازه‌ای بود که «نفس کشیدنش عبای شیخ حسن را تکان می‌داد.»

شاه‌مهره اسرائیل در قلب حزب‌الله

جاسوسی محمد شوربه برای اسرائیل یکی از بزرگترین ضربه‌های اطلاعاتی اسرائیل به حزب‌الله لبنان و سپاه قدس بوده است. واحد ۹۱۰ بعد از این رویداد به کلی تصفیه شد، نیروهایش جابجا شدند، شیوه حفاظت از حسن نصرالله تغییر کرد و نحوه اشتراک اطلاعات این کروه شبه‌نظامی با سپاه قدس هم متفاوت شد.

اسنادی که بعدتر پایگاه دبکا و یک روزنامه کویتی منتشر کردند نشان می‌داد که محمد شوربه در سال ۲۰۰۵ و پس از ارتباطش با یک عامل زن سرویس جاسوسی اسرائیل به خدمت گرفته شد. در ۹ سالی که او با اسرائیل همکاری می‌کرد چند میلیون دلار به عنوان دستمزد دریافت کرده بود که بخش زیادی از آن‌ها صرف خرید ملک در لبنان شده بود.

او در پوشش تاجری لبنانی سفرهای متعددی به کشورهای اروپایی داشت. واحد مخفی حزب‌الله در ایتالیا و قبرس را به صورت مستقیم اداره می‌کرد و کار تدارکات و اجرای عملیات برون‌مرزی حزب‌الله از جمله ترور و قاچاق مواد مخدر و پولشویی را برعهده داشت.

با استفاده از اطلاعات او علاوه بر ترور چهره‌های کلیدی حزب‌الله در لبنان و خارج از کشور، بسیاری از برنامه‌های ترور و هدف قرار دادن مقام‌های اسرائیلی هم لو رفته بود.

برنامه ترور ایهود اولمرت، نخست‌وزیر وقت اسرائیل و گبی اشکنازی، رئیس ستاد مشترک ارتش این کشور از مهم‌‌ترین اطلاعاتی بود که شوربه در اختیار موساد قرار داد و حزب‌الله را ناکام ساخت.

او مهم‌ترین مهره جاسوسی کشف شده در ساختار رهبری حزب‌الله پس از محمد الحاج بود. الحاج مسئول «واحد آموزش» و «یگان موشکی» حزب‌الله بود که سه سال پیش از لو رفتن محمد شوربه دستگیر شد. محمد الحاج معروف به «ابوتراب» بود. گفته می‌شود لقب «ابوتراب» که کنیه امام اول شیعیان است را سیدحسن نصرالله و قاسم سلیمانی به دلیل «شجاعت در جنگ با اسرائیل، زهد و دینداری» به او داده بودند.

ابوتراب خودش با سازمان سیا تماس گرفت و اطلاعاتش را به صورت رایگان به آن‌ها داد. روزنامه‌های لبنانی در مورد پرونده محمد الحاج نوشته‌اند که وقتی در بازجویی از او  در مورد علت خیانت به حزب‌الله پرسیده شد او بدون ابراز پشیمانی پاسخ داد که «اقداماتم تنها راه انتقام از شما بود.»

پیش از دستگیری محمد الحاج یک مقام ارشد امنیتی دیگر این گروه به نام محمد سلیم (ابو عبد سلیم) هم لو رفته بود که قبل از دستگیری به اسرائیل گریخت. او دست راست عماد مغنیه بود.

عماد مغنیه و قاسم سلیمانی

در زمستان سال ۲۰۰۸، مأموران امنیتی اسرائیل توانستند محل تردد عماد مغنیه در دمشق را شناسایی کنند. بر اساس اطلاعاتی که گفته می‌شود محمد شوربه و احتمالا دو منبع دیگر به موساد داده بودند آن‌ها توانستند دو آپارتمان در دمشق را شناسایی کنند که مغنیه مرتباً در آنجا حضور می‌یافت. یک آپارتمان محل سکونت معشوقه (یا همسر دوم) عماد مغنیه و آپارتمان دوم محل جلسات محرمانه او با قاسم سلیمانی و محمد سلیمان بود. محمد سلیمان، ژنرال بانفوذ سوری و رابط بشار اسد با حزب‌الله لبنان و سپاه قدس بود.

آپارتمان محل جلسات در محله کفرسوسه دمشق و در خیابانی قرار داشت که دفتر مرکزی سازمان امنیت سوریه هم در آن‌ واقع شده است. انتخاب این محل برای تشکیل جلسات برای آن بوده که تدابیر امنیتی در بالاترین سطح ممکن قرار داشته باشد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

طرح ترور عماد مغنیه به‌ ویژه پس از جنگ تابستان ۲۰۰۶، یکی از اولویت‌های ارتش و سازمان امنیت اسرائیل بود. پس از آنکه دستگاه امنیتی اسرائیل به این اطلاعات ارزشمند درباره رفت‌وآمدهای مغنیه در دمشق دست یافت، موضوع را به دفتر ایهود اولمرت، نخست‌وزیر وقت اسرائیل اطلاع داد. بر اساس گزارش نیویورکر از ترور مغنیه، اولمرت در جلسه با جورج بوش او را در جریان ترور قریب‌الوقوع در دمشق قرار داد. جورج بوش با این طرح موافقت کرد ولی گفت که این طرح باید به ترور مغنیه محدود بماند.

باتوجه به اینکه رفت‌وآمد قاسم سلیمانی و محمد سلیمان در این آپارتمان از سوی نیروهای امنیتی اسرائیل رصد می‌شد روشن است که رئیس‌جمهور وقت آمریکا با ترور قاسم سلیمانی مخالف بوده است.

در روز ترور مغنیه، او به همراه قاسم سلیمانی و محمد سلیمان به همین آپارتمان وارد شدند. بر اساس گفته‌های سید‌حسن نصرالله، این جلسه به درخواست فرمانده سپاه قدس ایران برگزار شد.

نیروهای امنیتی اسرائیل، ماشینی که از قبل بمب‌گذاری‌شده بود را در جلوی این ساختمان پارک کرده بودند. نکته جالب این است که این سه نفر در آن روز  با هم به آپارتمان وارد شدند و این امکان فراهم بود که با منفجر کردن ماشین در آن لحظه، هر سه نفر کشته شوند ولی آن‌ها دستور داشتند که فقط مغنیه را ترور کنند. ساعتی بعد قاسم سلیمانی و ژنرال سوری از آپارتمان خارج و بدون هیچ مشکلی از منطقه دور می‌شوند. ماشین بمب‌گذاری‌شده یک ساعت بعد و زمان خروج مغنیه از آپارتمان منفجر و فرمانده شاخه نظامی حزب‌الله کشته شد.

نصرالله در مصاحبه‌ای با تلویزیون ایران پس از ترور قاسم سلیمانی گفت که سلیمانی تا مدت‌ها خود را در مورد این ترور شماتت می‌کرد: « حاج قاسم به محل شهادت حاج عماد برگشت و بعد آمد اینجا و من و ایشان در ضاحیه باهم دیدار کردیم. به‌شدت ناراحت بود. اولاً به خاطر روابط ویژه‌ای که با حاج عماد داشت و ثانیاً چون خودش را تا حدی مسئول می‌دانست. می‌گفت اگر من به دمشق نمی‌آمدم نه حاج عماد از بیروت به دمشق می‌آمد و نه در دمشق شهید می‌شد.»

چند ماه بعد از ترور مغنیه، محمد سلیمان نیز که برای استراحت به بندر طرطوس سوریه سفر کرده بود هدف قرار گرفت و کشته شد. عملیات ترور او توسط یک تک‌تیرانداز و از درون قایقی که در فاصله‌ای دور از ساحل قرار داشت اجرا شد.

نفوذ در میان دشمنان اسرائیل

اطلاعاتی که منجر به ترور عماد مغنیه شد را کسی در اختیار اسرائیل قرار داده بود که تا شش سال بعد در کادر رهبری حزب‌الله بود. پس از ترور عماد مغنیه، این محمد شوربه بود که با دستور حسن نصرالله مسئولیت برنامه‌ریزی برای گرفتن انتقام ترور او را برعهده گرفت. کسی خونخواه مغنیه بود که خودش نقشی کلیدی در ترور فرمانده بخش نظامی حزب‌الله داشت.

روزنامه النهار لبنان نوشته است که محمد شوربه تا پیش از دستگیری اطلاعات مربوط به ۱۷ جاسوس سپاه قدس و حزب‌الله در اسرائیل را به موساد داده بود. او تعدادی از نیروهای سپاه پاسداران مانند حسن فرجی و بهرام فیضی را هم لو داده بود. تدارکات برای حمله به سفارتخانه‌های اسرائیل در باکو را تیمی انجام می‌داد که رهبری‌اش بر عهده محمد شوربه بود.

چندین عملیات انتقام‌جویانه دیگر حزب‌الله و سپاه قدس در جنوب‌شرق آسیا هم به همین شکل لو رفت. سپاه و حزب‌الله با معمایی پیچیده روبه‌رو شده بودند. همه طرح‌های ترور قبل از اجرا لو می‌رفت.

اینکه اسرائیل حاضر شد تصمیم دشوار عدم مداخله در طرح ترور بورگاس در سال ۲۰۱۲ را بگیرد تا شوربه لو نرود، نشان می‌دهد که او چقدر برای آن‌ها ارزشمند بوده است. او مسئولیت همه برنامه‌های برون‌مرزی حزب‌الله را برعهده داشت و هر چه بیشتر حفظ می‌شد، افراد بیشتری از طرح‌های ترور و ربایش حزب‌الله در امان می‌ماندند.  

در سال‌های گذشته در ایران هم بارها اخباری در مورد دستگیری افرادی منتشر شده که در بخش ضدجاسوسی سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات وظیفه شان مقابله با نفوذ اسرائیل بوده است. در محیط متلاطم لبنان، اخبار مربوط به جاسوس‌ها و نفوذ اسرائیل لاجرم به بیرون درز می‌کند ولی رویه در داخل جمهوری اسلامی به شکل دیگری است. مقام‌های جمهوری اسلامی خبرهای مربوط به نفوذ اسرائیل آن هم در تاریک‌ترین و امنیتی‌ترین بخش‌های نظام را هیچ گاه به صورت رسمی نمی‌پذیرند. تنها از تغییرات گسترده و شتابزده در ساختار امنیتی می‌توان حدس زد که اسرائیل تا چه لایه‌هایی از جمهوری اسلامی نفوذ کرده است.