صداوسیما، بنگاه دروغ‌پراکنی رهبری

«به قول معروف، همه مردم را برای مدتی می‌توان فریب داد، بخشی از مردم را هم برای همیشه می‌توان فریب داد اما همه مردم را برای همیشه نمی‌توان فریب دارد»

انتقاد رهبر جمهوری اسلامی در مورد دروغ‌ها و اشتباه‌های صدا و سیما نیست - KHAMENEI.IR / AFP

عنوان خبری «عذرخواهی رئیس صداوسیما از رهبر انقلاب» این توهم را ایجاد کرد که گویا پیمان جبلی، مرئوس علی خامنه‌ای در ریاست صداوسیما، به‌‌دلیل دروغ‌های افشا‌شده ریز و درشت این رسانه در این روزها و فاش شدن این دروغ‌ها، از رئیس بالادستی خود پوزش طلبیده است، اما وقتی به متن خبر رجوع شود، متوجه می‌شویم اتفاقا انتقاد رهبر جمهوری اسلامی نه تنها در مورد دروغ‌ها و اشتباه‌های این رسانه نیست، که برعکس در باره تنها موردی است که شاید راست گفته باشد. سرقت عجیب از صندوق امانات بانک ملی ایران در تهران همه مردم را شوکه کرد.

خامنه‌ای در سخنرانی بلندش گفت: «نیروی انتظامی کشور یک تعدادی دزد را ظرف ۴۸ ساعت بعد از دزدی دستگیر می‌کنند؛ خب باید تشویق بشوند، اما در رسانه‌ ملی خود ما جوری حرف زده می‌شود که به‌جای تشویق، کَأَنَّهُ سرزنش می‌شوند. عمدی که نیست اما غفلت است. این غفلت‌ها به سود دشمن تمام می‌شود.»

در امنیتی‌ترین نقطه تهران، نزدیک به «بیت رهبری» و «کاخ ریاست‌جمهوری»، بزرگ‌ترین و هالیوودی‌ترین سرقت بانک صورت گرفت و با این که آژیر به صدا درآمده و برای ریاست بانک پیامک ارسال شده بود، سارقان به‌‌راحتی توانستند ده‌ها و بیش از ۱۰۰ صندوق امانات را تخلیه کنند و بروند و تازه وقتی موضوع خبری شد و مالباختگان جلو بانک تجمع کردند و احتمالا برخی از آن‌ها از مقام‌های عالی‌رتبه جمهوری اسلامی بودند، حدود ۴۸ ساعت بعد چندین نفر را با لباس زندانی آوردند و اعلام کردند چندین کیلو طلا و دلار کشف و ضبط شده است.

این موضوع مایه مباهات همه شد و این شک معقول دهان‌به‌دهان گشت که «دزد» و «پلیس» هر دو از یک‌جا فرمان می‌گیرند. درواقع، اعتراض علی خامنه‌ای به دروغ‌گویی‌های صداوسیما در مورد سرقت از بانک نیست، اعتراض او به نق و نقدی است که احتمالا در برنامه‌ای عنوان شده است.

سانسور خودش به تنهایی می‌شود دروغ‌گویی و تحریف واقعیت و سنگ‌بنای صداوسیما را از همان روز اول با سانسور نهادند و از همان روز اول، با تغییر دوبله فیلم‌ها واقعیت را جعل می‌کردند. اعتراف‌های تلویزیونی که تحت شکنجه گرفته شده باشد هم تحریف واقعیت است که البته این بخش دوم را نهادهای امنیتی انجام دادند و صداوسیما دخالتی در آن نداشت. اما کم‌کم که کل صداوسیما به دست نیروهای امنیتی افتاد، دیگر تفکیک دروغ‌های امنیتی و غیرامنیتی دشوار شد. تمام بخش‌های صداوسیما کارشان به دروغ‌گویی کشیده شده است.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

دیگر حتی وقتی در خیابان مصاحبه می‌کنند، قبل از انجام مصاحبه، علنی با مصاحبه‌شونده هماهنگ می‌کنند که چه بگوید و پاسخ را روی کاغذ بزرگی می‌نویسند و جلو دید او قرار می‌دهند. شیوه جدیدشان هم این است که اساسا با کمک بازیگر فیلم می‌سازند و به‌جای واقعیت پخش می‌کنند که نمونه بارزش فیلمی است که در مورد خانم عزیز و محترم گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی، درست کردند مبنی بر اینکه خودش زمین خورده و به دروغ گفته بود مورد ضرب‌وشتم قرار گرفته است؛ یا آن مامور که مصاحبه کرده و گفته بود اغتشاشگران جهیزیه دخترم را سوزاندند یا همین امدادگری که بعد از فاجعه فروریختن ساختمان متروپل، گفته بود بعد از مدتی طولانی مرا از زیر آوار بیرون آوردند و بعد که لو رفت، مجبور به عذرخواهی شد.  

در سال‌های اخیر، از همان آبان خونین تا شلیک موشک سپاه پاسداران به هواپیمای مسافربری اوکراین و حذف شدن اصلاح‌طلب‌ها از صحنه سیاسی کشور، ریزش زیادی در بدنه حکومتی صورت گرفته است و ده‌ها هزار کارمند صداوسیما هم جزو همین مردم‌اند و اطلاعات داخلی را به بیرون درز می‌دهند و البته جنگ قدرت هم موجب شده است که اطلاعات به بیرون درز پیدا کند و رسانه‌های اجتماعی وسیع و شبکه‌های ماهواره‌ای، که دیگر نه از فیلترینگ کاری برمی‌آید نه از پارازیت، خبرهای درزکرده را به بحرانی برای حکومت تبدیل می‌کنند.

چشم اسفندیار و پاشنه آشیل حکومت‌های دیکتاتوری و شبه‌تمامیت‌خواه وجود برنامه‌های تلویزیونی پخش مستقیم است که از طرفی، وجودشان الزامی است و از طرفی، این روزها شده است بلای جان صداوسیما. کارشناسانی که از ۱۰۰ فیلتر رد می‌شوند می‌آیند در برنامه حرفی می‌زنند که اساس و بنیاد حکومت را زیر سوال می‌برند، اساس و بنیادی که مانند خانه عنکبوت آماده فرو ریختن است یا مجری‌هایی که آموزش دیده‌اند اما طبیعتا مانند بخشی از مردم ایران، جلو دوربین با پشت دوربین متفاوت‌اند و گاهی این را بروز می‌دهند؛ مانند مجری که کارشناس برنامه‌اش از واژه «رقص» استفاده کرده بود و مجری که خانم جوانی بود خندیده بود.

کارشناس که ممنوع‌التصویر شد و مجری هم آمد عذرخواهی کرد، اما افاقه نکرد و مجری را هم اخراج کردند. آخرین شاهکارشان مهمان خارجی بود که در برنامه زنده آورده بودند و با مترجم با او صحبت می‌کردند اما معلوم شد فارسی را مثل زبان مادری‌اش حرف می‌زند و می‌فهمد. آن‌قدر این اشتباه‌ها زیاد شده است که باید واحد تکذیبیه و پوزش‌خواهی در صداوسیما درست کنند. اما در بسیاری از موارد، نه تنها پوزش نمی‌خواهند که واقعیت عینی را که صدها مدرک علیه‌اش وجود دارد با وقاحت تمام تایید می‌کند.

سوال اصلی این است که چرا مسئولان صداوسیما، که روزبه‌روز دارند شنوندگان و بینندگان خود را از دست می‌دهند، باز بر دروغ‌هایشان پا می‌فشارند و این یک پاسخ ساده دارد: آن‌ها گوش به فرمان رهبرشان‌اند، چون او است که عزل و نصبشان می‌کند نه مردم و آن اندک مردمی هم که هنوز دروغ‌های آن‌ها را باور می‌کنند با پافشاری صداوسیما بیشتر باور می‌کنند.

در کشورهای دموکراتیک هم برخی رسانه‌ها دروغ می‌گویند، اما در موارد استثنا است. در حالی که در جمهوری اسلامی، برای همه رسانه‌ها به‌ويژه رسانه‌هایی که مستقیم زیر نظر حکومت و دولت قرار دارند، دروغ گفتن استثنا نیست بلکه قاعده است. یعنی هرچه می‌شنویم باید بنا را بر آن بگذاریم که دروغ است مگر آن که بعد خلافش ثابت شود. به قول معروف، همه مردم را مدتی می‌توان فریب داد، بخشی از مردم را هم برای همیشه می‌توان فریب داد اما همه مردم را برای همیشه نمی‌توان فریب داد.

در نظام‌های دیکتاتوری، در اوایل کار، اکثریت قاطع مردم حرف‌های نظام و راس آن را باور می‌کنند و در آخر کار، اقلیتی ناچیز حرف نظام را باور می‌کنند و حتی اگر راست هم بگوید، اکثریت قاطع مردم باور نخواهند کرد. دیگر چوپان دروغگویی شده است که حرف راستش هم خریداری ندارد. اکنون، جمهوری اسلامی در این مرحله است و باید به آن‌ها گفت، چنان‌که مردم در کوی و برزن می‌گویند: «دیکتاتور به پایان سلام کن.»