سرانجام پس از چند سال کش و قوس دادن به پرونده موسوم به «صندوق بازنشستگی فرهنگیان و بانک سرمایه»، ذبیحالله خداییان، سخنگوی قوه قضاییه، در یک کنفرانس مطبوعاتی درباره وضعیت این پرونده و احکام صادره گفت: «در خصوص بانک سرمایه پروندههای متعددی تشکیل شد و برخی منتهی به صدور حکم قطعی و اعلام شدند. اخیرا پرونده منتهی به صدور حکم قطعی شده و کسانی که تحت تعقیباند، مجموعا به ۱۷۰ سال محکوم شدند... در این رابطه محمد امامی به جرم اخلال کلان در نظام اقتصادی به ۲۰ سال حبس و رد مال، انفصال از خدمات دولتی و...» محکوم شده و حکم قطعی گرفته است.
خداییان سایر احکام را هم اعلام میکند و در انتها میگوید: «یکی از همدستان هم به جرم مشارکت در اخلال در نظام اقتصادی به ۲۰ سال حبس و رد مال محکوم شده، ولی چون حکم غیابی است اسمش را نمیگویم.» شاید شخصی که از او نام برده نشده است، سید محمدهادی رضوی، داماد محمد شریعتمداری، وزیر بازرگانی اصولگرای دولت محمد خاتمی باشد که در دولت حسن روحانی هم پستهای مختلفی، از معاون اجرایی رئیس جمهوری تا وزیر کار و رفاه اجتماعی داشت، زیرا در همان ابتدا، دستگیری امامی و رضوی همزمان صورت گرفت و موجب بروز اختلافهایی بین این دو شد.
در پاییز سال ۱۳۹۵ کاربران شبکههای اجتماعی، به ویژه در توییتر، کارزاری راه انداختند با عنوان «#نه_به_شهرزاد» که هدف آن روشن کردن منابع مالی سریال «شهرزاد» بود. پس از بازداشت محمد امامی و محمدهادی رضوی در ارتباط با پرونده اختلاس از صندوق ذخیره فرهنگیان، این کارزار با توان بیشتری به کار خود ادامه داد و بخشی از حکومت و نهادهای قدرت در جمهوری اسلامی ایران پشت آن قرار گرفت. اما امامی خیلی زود آزاد شد و در سال ۱۳۹۶ با حمید فرخنژاد به تورنتو رفتند و در هتل ترامپ که یکی از گرانترین هتلهای کانادا است، سکنی گزیدند. امامی گفت که آمده است برای پخش سریال «شهرزاد» از نتفلیکس با این شرکت مذاکره کند، که البته به توافق نرسیدند.
او در نشستی در «دانشگاه تورنتو» (UofT)، بزرگترین و معتبرترین دانشگاه کانادا، که انجمن دانشجویان ایرانی برایش ترتیب داده بود، لافوگزاف بسیار گفت و کارزار «#نه_به_شهرزاد» را مسخره کرد و از ۲۰ میلیون دنبالکنندگان «شهرزاد» سخن گفت. در این نشست یک دانشجوی بسیار عصبانی از جای خود بلند شد و با صدای لرزان، با عبارات تندی او را خطاب قرار داد و گفت: «من نیامدم اینجا که عیش طرفداران شهرزاد را به هم بریزم... نمیخواهم به اختلاس هشت هزار میلیارد تومانی از صندوق فرهنگیان صحبت کنم... فقط یک سوال دارم از شما... شبها چطوری خوابتان میبرد، چون من نمیتوانم بخوابم...دست شما به خون معلمان آغشته است، چطور میتوانید بخوابید؟ به سوال من جواب دهید!» یکی دو نفر دست زدند و امامی سعی کرد پاسخی بدهد، اما مجری دعوت به سکوت کرد و آن چند نفر هم جلسه را ترک کردند. فیلم این ماجرا در یوتیوب موجود است. امامی چندی پس از بازگشت به ایران، دستگیر شد.
موضوع پولشویی در سینما کاری است که چند سال قبل از آن، بابک زنجانی شروع کرده بود. موضوع از این قرار نیست که با پرداخت دستمزدهای بالا پولشویی کنند؛ موضوع چیز دیگری است.
«آل کاپون» یکی از معروفترین خلافکاران و گانگسترهای تاریخ است. او در دهه ۱۹۳۰ از راه قاچاق مشروب و دایرکردن قمارخانههای بزرگ، ثروت زیادی به دست آورد و برای «شستن» این پولهای کثیف، شیوهای ابداع کرد. او با خریداری تعداد زیادی از لباسشوییهای سکهای، پول حاصل از فعالیتهای غیرقانونی خود را به نام درآمد کسب شده از فعالیت این لباسشوییها ثبت، و به چرخ اقتصاد رسمی وارد میکرد. بررسی حسابهای این رختشویخانههای عمومی به دلیل ماهیت این فعالیت خدماتی، دشوار بود و راهی برای کنترل میزان درآمدهای حاصل از این فعالیت نبود، تا اینکه یک کارگاه پلیس سمج به نام «فرانک ویلسون» با کنترل روزانه دهها ماشین لباسشویی، متوجه شد که درآمد این ماشینها بسیار کمتر از چیزی است که اعلام میشود.
آل کاپون وقتی متوجه شد در آمریکا وجهه بسیار بدی دارد و مردم از او و گروهش متنفرند، تصمیم گرفت چهره اجتماعی محبوبی از خود بسازد. او به فقرا کمک میکرد، در محلههای فقیرنشین رستورانهای رایگان راه میانداخت، در امور خیریه شرکت میکرد، و حتی کلوپ شبانه خود را در اختیار هنرمندانی چون «چارلی پارکر» (Charlie Parker) و «بینگ کرازبی» (Bing Crosby) قرار میداد و همه اینها موجب شد تا وقتی به اتهام فرار از مالیات و پولشویی دستگیر شد، تعداد زیادی از مردم برای حمایت از او به خیابان آمدند و بیگناهی او را شهادت میدادند و برخی حتی میگریستند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
همین ماجرا موجب شد که باندهای مافیایی دیگر نیز برای خود سپر دفاعی در بین هنرمندانی که محبوبیتی نزد اکثریتی از مردم دارند، ایجاد کنند. بابک زنجانی حتی ناصر ملکمطیعی را بعد از سالها روی پرده سینما برد، و در فیلمی مانند «سیزده» (هومن سیدی) سرمایهگذاری کرد و به گفته خودش، «امیر جعفری به عنوان مشاور هنری با ما همکاری میکند و یکی از افرادی است که درباره فیلمنامهها نظر میدهد.»
محمد امامی و هادی رضوی هم همین کار را دنبال کردند و کوشیدند با سرمایهگذاری در فیلم «ابد و یک روز» (سعید روستایی) و ساختن مجموعه نمایش خانگی «شهرزاد» (حسن فتحی)، جمعی از هنرمندان را نمکگیر کنند. این نمکگیری جواب داد و زمانی که محمد امامی دستگیر شد، برخی از این هنرمندان بیانیهای صادر کردند و از ابراهیم رئیسی که آن زمان رئیس قوه قضاییه بود، خواستند که او را آزاد کند.
در این نامه آمده است: «جناب آقای رئیسی، ۲۶ ماه از بازداشت بیسرانجام یکی از فعالترین و موثرترین چهرههای فرهنگ و هنر کشور در سالیان اخیر، آقای سیدمحمد امامی، میگذرد. جنجال وحاشیهسازیهای رسانههای زرد در حذف یک چهره خلاق و موفق، نهتنها موجب شگفتی شد، بلکه مانع از ورود و اظهار نظر اهالی سینما به موضوع بود.» تعریف و تمجیدهایی که در این نامه از امامی شده است، حیرتانگیز است و نامهایی که پای این نامه را امضا کردهاند، افرادی چون نرگس آبیار، تینا پاکروان، محمدحسین مهدویان، محمدحسین قاسمی، علی سرتیپی، جواد نوروزبیگی، پیمان قاسمخانی، خسرو نقیبی، مجید صالحی و دهها نام دیگر، دود از کله بلند میکند.
موضوع ساده است: میلیاردها تومان اختلاس میکنند و در کار مسکن و جاهای پرسود سرمایهگذاری میکنند، چند میلیارد هم به سینما و نمایشخانگی میآورند. هرچند پروژههای سینمایی و نمایشخانگیشان هم سودآور بود یا دستکم ضرر نداد، سود و زیان این چند میلیارد برای آنان مهم نیست به آن هزاران میلیارد میاندیشند.
در کشوری که با جرمهای پوشالی، «سلطان سکه» و «سلطان طلا» درست میکنند و برای پنهان نگهداشتن دانهدرشتهای پشت سرشان، آنان را به سرعت اعدام میکنند، پرونده خودیها سالها طول میکشد و سرانجام در ابهام تمام میشود. اینکه امامی محکوم به «رد مال» شده است، به چه معنا است؟ آیا بر فرض باید دستمزدهایی که پرداخت کرده است، بگیرد و پس بدهد به بیتالمال؟ تکلیف فیلمها و آثاری که تهیهکننده آنها بوده است چه میشود؟
فراموش نکنیم که اسماعیل عبدی اولین کسی بود که به برداشتهای غیرقانونی از صندوق ذخیره فرهنگیان اعتراض کرد. او هنوز در زندان است و بچههای کوچکش به مدرسه رفتند و راهی دبیرستان شدند و از لذت دیدار پدری که آموزگار بود و از حق صنفی آموزگاران دفاع میکرد، محروم شدند.
در همین جلسه دادگاه که حکم امامی و بستگان ریز و درشت حکومتی اعلام شد، دو دانشجوی نخبه دانشگاه شریف، امیرحسین مرادی و علی یونسی، صرفا با اعترافات ساختگی خودشان و بدون هیچ مدرکی، هر یک به ۱۶ سال زندان محکوم شدند.
هندیها زبانزدی دارند که میگوید: «وقتی فیلها با هم میجنگند، علفها له میشوند.»