بن بست برجام؛ قدرت‌نمایی برای توافق خوب!

تیم مذاکره‌کننده به‌جای اقناع از ارعاب استفاده می‌کند تا به توافق مطلوب خود برسد و به همین دلیل عامل متوقف شدن مذاکرات احیای برجام شده است

یکی از مهمترین فاکتورهای توفیق در مذاکره «توانایی  تشخیص و تمایز بین فعالیت ها و احساسات» است - AFP

بیش از یک سال از مذاکرات مستقیم جمهوری اسلامی و دولت‌های عضو برجام و مذاکره غیرمستقیم با آمریکا می‌گذرد. برخلاف انبوهی از گفته‌های ضدونقیض، له و علیه توافق اتمی، هنوز مذاکرات را نمی‌توان خاتمه یافته دانست. هیچ یک از طرفین به‌طور قطع و یقین از نتیجه مذاکره‌ها ابراز رضایت نکرده‌اند، بلکه هر بار و پس از هر دور از مذاکرات نکته‌های تازه‌تری علنی می‌شود که نشان می‌دهد هنوز هیچ توافقی صورت نگرفته است.

چرا و چه عواملی باعث می‌شود که یک مذاکره فرضی به نتیجه نرسد و یا به عبارت دیگر راهکار یک مذاکره موثر و موفق چیست؟ یکی از مهم‌ترین عوامل توفیق در مذاکره «توانایی تشخیص و تمایز بین فعالیت‌ها و احساسات» است. از اصول اولیه مذاکرات این است که ما بتوانیم تشخیص بدهیم حرکت طرف مقابل ناشی از نرمش‌(مثبت) است یا سرسختی (منفی) ؟ نشانه سر خم کردن از روی احترام (مثبت) و رام شدن (مثبت) است؛ یا اعمال سلطه و در دست گرفتن عنان (منفی) طرف مقابل؟

علاوه بر آن از اصول اساسی مذاکرات درک جو حاکم بر مذاکره و حرکت در جهت استفاده به موقع و مناسب است. آیا خوشحالی و رابطه دوستانه بر فضا حاکم است یا اینکه همه چیز رسمی و حتی خصمانه است؟ و در نهایت درک این امر که مرز بین «کاوش» برای درک یک موضوع با «تکرار مکررات» برای جا انداختن همان موضوع در کجا قرار دارد؟

بدون اینکه بخواهیم این قضاوت را به کلیت جمهوری اسلامی تعمیم بدهیم، نگاهی به فضای مذاکرات نهایی که در دوران وزارت خارجه محمدجواد ظریف انجام و به امضای توافقنامه چند ملیتی برجام منجر شد به‌خوبی نشان می‌دهد که تیم مذاکراتی ظریف با درک موقعیت، استفاده از فرصت‌ها و ترفندهای مذاکره توانست به توافقی برسد که دست‌کم تا زمانی که معتبر بود برای جمهوری اسلامی ایران سودهای زیادی داشت. پس از تعلیق توافق و خروج ایالات متحده از آن طبعا خسارت‌های جبران نشدنی به ملت ایران وارد کرد و جمهوری اسلامی به سمت روندی مخرب رانده شد که نه تنها هر روز بیش از پیش منافع ملی را بر باد داد، بلکه وقتی هم که به ناچار مذاکره را پذیرفت فاقد درک علمی و عملی مناسب از اصول مذاکره برای رسیدن به نتایج مطلوب بود.

جمهوری اسلامی در عمل یکایک مراحل منفی که مختصرا در بالا ذکر شد را دنبال کرد و حالا به شرایطی رسیده است که پس از یک سال مذاکره‌های نفس‌گیر هنوز نتیجه‌ای حاصل نشده است در حالی که نمایندگان سیاست خارجی دولت رئیسی بارها گفته‌اند همان برجام ۱۳۹۴ را «نه کمتر، نه بیشتر» می‌خواهند‌. علت روشن است، جمهوری اسلامی ایران در حقیقت «بیشتر» مطالبه می‌کند و «کمتر» حاضر به عمل متقابل است.

در برجام اصلی جایی برای تولید و انباشت اورانیوم غنی شده ۲۰ درصد و ۶۰ درصد وجود ندارد در حالی که اکنون ایران می‌خواهد طرف‌های مقابل این حق را تضمین کنند. در برجامی که در سال ۱۳۹۴ امضا شد توسعه فناوری هسته‌ای فقط در سایت مشخصی با اهداف تعریف شده تجربی و علمی انجام می‌شود، ولی امروز جمهوری اسلامی با به‌روزرسانی فناوری و تولید سانتریفیوژ‌های جدید (مغایر با برجام) برای زیرزمینی کردن آن‌ها نیز اقدام می‌کند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

در همین یکی دو روز اخیر ابتدا آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای انتقال مرکز تولید سانتریفیوژ‌ها (تسا) را از کرج و تحت کنترل آژانس به نقطه نامعلومی در سایت‌های زیرزمینی نطنز همراه با نصب دوربین‌های کنترل‌کننده اعلام می‌کند؛ اما چند ساعت پس از انتشار این خبر، سایت نور نیوز که معمولا دیدگاه‌های شورای عالی امنیت ملی و به‌ویژه شخص علی شمخانی را منتشر می‌کند، گزارش می‌دهد که فایل تصاویر دوربین‌های نظارتی که آژانس در این محل نصب کرده است در اختیار آژانس قرار نخواهد گرفت. قطعا ایران در چهارچوب پیمان منع گسترش اتمی تعهدهایی دارد که باید دقت کند چنین اقدامی آن تعهدها را نقض نمی‌کند؛ اما آژانس با ‌عنوان بازوی اجرایی برجام اقدام‌های ایران را نیز تحت کنترل دارد و طبعا در شرایطی که جمهوری اسلامی هنوز امیدوار است مذاکره‌ها به نتیجه برسد چنین اقدامی یا حتی چنین خبری می‌تواند به صورت نعل وارونه عمل کند. این خود نشان دیگری است که جمهوری اسلامی درک درستی از اصول اولیه مذاکرات ندارد.

دو نکته مهم دیگر نیز در مورد ترفندهای مذاکراتی بین ایران و غرب حائز اهمیت است؛ هر چند بارها نگارنده و دیگر تحلیلگران مسائل امنیت بین‌الملل به آن‌ها اشاره کرده‌اند. استفاده از اهرم فشار نیاز به محاسبه‌‌های دقیقی دارد تا بتواند یک طرف را به نتایج مطلوب برساند و طرف دیگر را مرعوب و متواری نکند. پافشاری ایران برای برداشتن نام سپاه از فهرست سازمان‌های تروریستی زمانی می‌تواند موثر باشد که ایران نشان بدهد قصد انجام برنامه‌های تروریستی ندارد. در حالی که در هفته‌های اخیر و از زمانی که این تقاضا در رسانه‌ها آمریکایی علنی شد جمهوری اسلامی ایران به نمایش و بزرگ‌نمایی توانایی سپاه پاسداران و شاخه خارجی آن یعنی سپاه قدس پرداخت.

آخرین مصداق چنین نمایشی سخنان اسماعیل قاآنی، فرمانده سپاه قدس در روز پنجشنبه ۲۵ فروردین بود. او به ضعف اسرائیل اشاره کرد و گفت: «یک جوان فلسطینی تمام ارکان اسرائیل را می‌لرزاند بعد این‌ها سروصدا می‌کنند و قصد جنگ با ایران اسلامی را دارند؟» اسماعیل قاآنی با حمایت از اقدام‌های عوامل درگیری در داخل اسرائیل که تاکنون موجب کشته شدن ۱۴ نظامی و غیرنظامی اسرائیلی شده است از گروه‌های شبه‌نظامی ضد اسرائیلی حمایت کرد و گفت چنین عملیاتی سبب «سرعت بخشیدن به نابودی اسرائیل» است!

صرفنظر از اینکه چنین استدلالی تا چه حد درست است، سوالی که مطرح می‌شود این است که آیا برای اینکه آمریکا متقاعد شود اسم سپاه پاسداران را از فهرست سازمان‌های تروریستی بردارد ابتدا باید توان نظامی و غیرنظامی یک سازمان را ثابت کرد و آمریکا و اسرائیل را ترساند، یا باید نشان داد که جمهوری اسلامی چنین خط‌مشی را تایید و دنبال نخواهد کرد یا دست‌کم آن‌طور که مذاکره‌کننده آمریکایی انتظار دارد علنا اعلام کرد که خصومت این سازمان متوجه منافع آمریکا نخواهد بود؟‌

واقعا چه کسانی برای منافع ملی در ایران تصمیم می‌گیرند؟‌ باور عمومی این است که این تصمیم‌ها را رهبری اتخاذ می‌کند. رویداد کوچکی در چند روز اخیر حتی این باور عمومی را زیر سوال برد. خامنه‌ای، رهبر نظام ولایت مطلقه فقیه در ملاقات روز سه‌شنبه با مقام‌های ارشد حکومتی می‌گوید «دیپلماسی کشور در جهت خوبی حرکت می‌کند. آنچه در مسائل دیپلماسی مورد توجه است، مسئله هسته‌ای ا‌ست...در برنامه‌ریزی‌های کاری خود مطلقا معطل مذاکرات هسته‌ای نشوید».

در حساب توییتری علی خامنه‌ای به زبان انگلیسی هم «مذاکرات به‌خوبی پیش می‌رود» به کار رفته بود؛ اما پس از انتشار سخنرانی او، تندروها و ازجمله حساب‌های توییتری که گفته می‌شود به شورای امنیت ملی و سعید جلیلی‌ (مذاکره‌کننده اسبق اتمی ایران) وابسته‌اند مدعی شدند که توییت خامنه‌ای تحریف شده است. نتیجه این شد که همان مطلب با مقداری دست‌کاری با یک «اصلاحیه» منتشر شد: «بحمدالله دیپلماسی کشور در جهت خوبی حرکت می‌کند. آنچه حالا در مسائل دیپلماسی مورد توجه است مسئله هسته‌ای‌ ست. هیئت مذاکره‌کننده، رئیس‌جمهور و شورای امنیت ملی را در جریان می‌گذارند و تصمیم می‌گیرند و جلو می‌روند. هیئت مذاکره ما هم تا اینجا در برابر زیاده‌خواهی طرف مقابل مقاومت کرده است و خواهد کرد.»

حتی نسخه دوم تحریف شده نیز نمی‌تواند بر تمایل نظام جمهوری اسلامی برای رسیدن به توافق سرپوش بگذارد، ولی در عین حال نشان می‌دهد که این روند در مسیر متزلزلی قرار گرفته است و چرخ دیپلماسی به‌جای این که از یک برنامه‌ریزی علمی برخوردار باشد از عده‌ای غوغا سالار که خود در دورانی که مسئولیت داشتند نتوانستند توفیقی داشته باشند در هراس است و تاثیر می‌پذیرد و تعرض و ارعاب را ترجیح می‌دهد.

به این ترتیب است که مذاکره‌های طولانی جمهوری اسلامی هر روز با یک شرط جدید موجی از مخالفت‌ها ر‌ا در جامعه بین‌المللی،‌اعضای برجام، کنگره آمریکا، مقام‌های حزبی، نظامی و امنیتی ایالات متحده دامن می‌زند و فشارها را بر جو بایدن افزایش می‌دهد. دیپلماسی ایران فراموش می‌کند که «برجام» حاصل دولت دموکرات باراک اوباما بود که جو بایدن در آن زمان با ‌عنوان معاون اول او خدمت می‌کرد. جمهوری اسلامی فراموش می‌کند که دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری جمهوری‌خواه آمریکا بود که از برجام خارج شد و کار را به‌جایی رساند که امروز مشاهده می‌کنیم و فراموش می‌کند که هم‌اکنون نیز جمهوری‌خواهان کنگره در بطن مخالفت‌ها و بازگرداندن فشارهای حداکثری قرار دارند و با توجه به شکننده بودن موازنه قدرت کنگره احتمال کسب قدرت دوباره آنان را نباید نادیده گرفت. بنابراین هر قدر مذاکره بیخ پیدا کند و هر قدر شبانه شروط جدیدی تراشیده و روز بعد مطرح شود، امکان متوقف شدن مذاکرات برای همیشه تقویت می‌شود. جمهوری اسلامی قادر نیست جو حاکم بر مذاکره را درک کند و در جهت استفاده بهتر از آن اقدام مناسب و به موقع انجام بدهد و به خط پایان برسد. طبعا تا وقتی که دیپلماسی اصول علمی مذاکره را تشخیص ندهد یا دانسته انکار کند، مذاکره به‌جایی نمی‌رسد.

وقتی پزشک مورد اعتماد نظام از راه برسد و چون انگلیسی را خوب می‌داند به عضویت تیم مذاکره‌کننده درآید و در دقیقه ۹۰ اعلام کند که:‌ «برای دستیابی به توافق خوب باید در شرایطی مذاکره کنیم که طرف مقابل حس کند ایران قدرتمند است»! و بعد تمامی مسئولیت را بدون هیچ توضیح قانع‌کننده‌ای بر دوش طرف مقابل بیندازد که «آمریکایی‌ها در اواخر مذاکرات وین ناگهان رفتار و جهت‌گیری‌شان را تغییر دادند و فعلا مذاکرات متوقف شده است. (محمد مرندی، ۲۵ فروردین ۱۴۰۱) چگونه می‌توان انتظار داشت مذاکرات به نفع ایران تمام شود؟

سخنانی از این دست نشان می‌دهد که تیم مذاکره‌کننده به‌جای اقناع از ارعاب استفاده می‌کند تا به توافق مطلوب خود برسد و به همین دلیل عامل متوقف شدن مذاکرات احیای برجام شده است. علاوه بر آن استفاده از ارعاب، فشارهای داخلی مخالفان جو بایدن و طرفداران اسرائیل را به حالت تدافعی در آورده و به این نگرانی دامن زده است که جمهوری اسلامی حتی اگر به‌خاطر الزام‌های برجامی به سمت تولید بمب اتمی نرود، اما از فردای دریافت پول‌های بلوکه شده و برداشته شدن تحریم‌های اقتصادی تبدیل به عامل بر‌هم زدن امنیت منطقه خواهد شد. منطقه‌ای که هم‌اکنون در حاشیه آتش یک جنگ گسترش یابنده بین روسیه و اوکراین می‌سوزد.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه