دلواپسی‌های نسل جوان در دنیا از دریچه دوربین سینماگران زن

در سی‌ونهمین دوره جشنواره جهانی فیلم زنان که در ۳۱ مارس در شهر کلن آلمان آغاز شد، بیش از ۱۰۰ فیلم از ۳۵ کشور به نمایش درآمدند

موضوع محوری اغلب فیلم‌های بخش مسابقه، پیرامون زندگی و مسائلی است که نسل‌ جوان مونث با آن‌ها درگیرند - frauenfilmfestival köln dortmund

سی و نهمین دوره «جشنواره‌ بین‌المللی فیلم زنان دورتموند ـ کلن» به دور از تنش‌های سیاسی ناشی از جنگ اوکراین و افزایش هرروزه شمار مبتلایان به سویه جدید کرونا، روز یکشنبه سوم آوریل در شهر کلن به پایان رسید. با این حال جایزه‌ ۱۰ هزار یورویی فیلم برتر بخش مسابقه آن به اثری اهدا شد که در اغلب نماهایش جلوه‌ای از درگیری‌ها و تشنج‌های سیاسی، اجتماعی و خانوادگی نشان داده می‌شود: «فِرِدا» از جسیکا ژنوس، کارگردان ۳۷ ساله اهل هائیتی ‌که تحصیلات سینمایی خود را در پاریس به پایان رسانده است. او در نخستین اثر بلند خود که از میان ۱۵۰ فیلم رسیده به دفتر جشنواره برای نمایش در بخش اصلی انتخاب شد، به رویدادهای سیاسی سال ۲۰۱۸ هائیتی می‌پردازد و نابسامانی‌های اقتصادی و اجتماعی پس از زمین ‌لرزه‌ سال ۲۰۱۰ این کشور را بررسی می‌کند.

دولت «جوونل مویس» رئیس‌جمهور وقت هائیتی می‌توانست ۸ سال پس از این فاجعه پیامدهای ویرانگر آن را با اجرای برنامه‌های کارا و سازنده از میان بردارد و با فقر، فساد، کمبود سوخت و مواد غذایی، تعطیلی اداره‌ها و مدارس که چرخ‌های اقتصاد کشور را از حرکت بازداشتند، مبارزه کند. ولی «جوونل مویس» دست طرفداران خود را برای رانت‌گیری و رانت‌جویی، باندبازی و رشوه‌گیری به‌ویژه در رابطه با مهم‌ترین طرح اقتصادی هائیتی یعنی قرارداد نفتی پتروکاریب با ونزوئلا باز گذاشت و با اختلاس‌ پول‌های کلان، کشور را به سوی ورشکستگی مالی و اجتماعی سوق داد.

«چه باید کرد؟»

فیلم «فِرِدا» با بحث‌های آتشین چند دانشجوی دختر و پسر رنگین و سفید پوست در کلاس درس آغاز می‌شود که با استدلال‌های گوناگون درباره‌ بحران‌های مالی و سیاسی کشور در پی یافتن راه‌ برون‌رفت از فلاکت همه‌جانبه‌ای‌اند که رکن‌های اقتصادی کشور را به لرزه درآورده است. دوربین دستی دایره‌وار دور این جوانان می‌چرخد و گاهی روی چهره شکلاتی رنگ مرد روشنفکر‌نمایی زوم می‌کند که با خونسردی از تصمیم خود برای ترک زادگاهش خبر می‌دهد. او به هشدارهای دوستش اعتنایی ندارد که با نظر او مخالفت می‌کند و برای آن که دانشجو را از تصمیمش منصرف کند، خطرهای ‌پیش‌بینی نشدنی فرار و بدبختی‌های مهاجرت را یک به یک برمی‌شمرد. هنوز دفاع اولی و گفته‌های دلواپس‌کننده دومی به پایان نرسیده است که دوربین بی‌تاب از آن‌ها فاصله می‌گیرد و روی صورت دانشجوی رنگین‌پوستی که رگ‌های گردنش از فرط خشم بیرون زده است مکث می‌کند و کنجکاوانه نه‌تنها با کلوز‌آپ سیب آدم او را که به‌غایت تیره و پر چرک و چروک است زیر عدسی می‌برد، بلکه تا آخرین جمله استدلالش هم همچنان از پهلو روی رگ‌های متورم گردن او بی‌حرکت می‌ماند. نظر دانشجوی سیاه‌پوست و جوشی کلاس این است: «نه! باید ماند و دولت را با مبارزه سرنگون کرد».

راه‌کار سوم

پس از این موضع رادیکال، جو متشنج می‌شود و صداهای درهم و کرکننده اعتراض و تایید دانشجویان دوربین را وامی‌دارد عقب بکشد و به گوشه‌ای دنج پناه ببرد، ولی در نیمه راه توقف می‌کند. چون ناگهان در کلاس باز می‌شود و «فِرِدا»، دختری رنگین‌پوست پا به اتاق می‌گذارد و بی‌اعتنا به جماعت، پشت‌ به گروه روی یک صندلی لکنتی می‌نشیند. دوربین مدتی در لانگ شات پشت او را که بی‌حرکت به مجادله و محاوره‌ دانشجویان گوش می‌دهد در کادر قرار می‌دهد تا این که ناگهان با صدای بلند به دانشجویان نهیب می‌زند که جدل را بس کنند و واقع‌بین باشند:

«شماها صداتون از جای گرم بلند می‌شه. من آگه بخوام برم، مادر بدبخت، خواهر کوچیک بیکار و حامله‌ام رو چه‌کار کنم؟ تازه خواهر بزرگم که هر شب از شوهرش کتک می‌خوره به کنار که هر وقت طاقتش تموم می‌شه می‌آد پیش ما. چه کسی باید اینا رو جمع کنه؟» پدر فرِدا در درگیری‌ها کشته ‌شده و او ناگزیر است در کنار تحصیل و کار، مسئولیت «جمع‌کردن» و مدیریت امور خانوادگی را به عهده بگیرد و مغازه کوچک بقالی‌ مادرش را هم اداره ‌کند.

زبان تصویری

جسیکا ژنوس، برای انتقال جو متشنج اجتماعی حاکم بر هائیتی از همان نمای اول، تضادها و تفاوت‌های طبقاتی، جنسیتی و نژادی را که تار و پود جامعه استعمارزده هائیتی را می‌سازند، با دوربینی دقیق و پویا در قالب تصاویری شفاف ثبت می‌کند تا پیش‌زمینه مسائل و راه‌‌کارهای نسل جوان این کشور را با نگاهی زن‌‌محور به نمایش درآورد و کنجکاوی و همدلی تماشاگر را بدون برانگیختن احساسات او جلب کند. در این راه او از فیلم‌های مستند تظاهرات خیابانی گسترده در شهرهای مختلف هائیتی و برخوردهای خشونت‌بار پلیس در آن بازه زمانی نیز استفاده می‌کند و بن‌بست جامعه‌ای پرآشوب را نشان می‌دهد که در آن نه‌تنها خاستگاه اجتماعی و جنسیت، بلکه حتی درجه تیرگی و روشنی پوست هم ارزشی والا و نشانه برتری و اعتبار است، هر چند که اکثریت را رنگین‌پوستان تشکیل می‌دهند.

دغدغه‌های جوانی

در سی و نهمین دوره جشنواره جهانی فیلم زنان که در ۳۱ مارس در شهر کلن آلمان آغاز شد، بیش از ۱۰۰ فیلم از ۳۵ کشور به نمایش درآمدند. موضوع محوری اغلب فیلم‌های بخش مسابقه که ازجمله محصول چین، کاستاریکا، فرانسه، هائیتی، رومانی، صربستان، اسپانیا و ایالات متحده بودند، پیرامون زندگی و مسائلی که نسل‌ جوان مونث با آن‌ها درگیرند دور می‌زند. ‌این آثار که در ژانرهای ملودرام (میوبیتاـ عشق من به کارگردانی نوامی مرلان)، عشقی ـ جاده‌ای (دوقطبی از کیونا لی)، در آستانه بزرگسالی (آدم‌های مد‌ روز به کارگردانی کیت زاهار؛ کلارای تنها از ناتالی آلوارز مزن) و اجتماعی (کلتی از میلیسا توموویج) ساخته شده‌اند، روایت‌های تصویری موقعیت‌های دگرگون ‌کننده‌‌ای محسوب می‌شوند که سرانجام به تغییر راه و روش و منش شخصیت‌های آن‌ها می‌انجامد.  

دو دنیا و دو سرنوشت

«کلارای تنها» از ناتالی آلوارز مِزِن، کارگردان و فیلم‌نامه‌نویس کاستاریکایی ـ سوئدی شرایط نابسامان دو نسل از زنان کاستاریکا را در چهارچوب داستان زندگی کلارا روایت می‌کند که با مادر و دخترخاله‌اش ماریا در روستایی دورافتاده نزدیک جنگلی انبوه روزگار می‌گذراند. مادر سنتی کلارا که با نقصی مادرزادی در ستون فقرات به دنیا آمده، بر این باور است که دخترش هدیه‌ای آسمانی است و می‌تواند با نیروی شفابخش خود، بیماران را سالم کند. از این رو اجازه نمی‌دهد که پزشکان با عمل جراحی نقص عضو کلارا را برطرف کنند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

این دو نوجوان که هر دو در آستانه بلوغ و کشف خواهش‌های نفسانی خود قرار دارند در دو دنیای متفاوت زندگی می‌کنند. ماریا که ۱۵ سال بیش ندارد بیشتر به رقص و آواز و آرایش و نمادهای ظاهری می‌پردازد و کلارا زندگی منزوی خود را با کاوش در انواع خاک و گیاه،‌ جانوران صدمه‌دیده و تیمار اسبی سفید و مجروح می‌گذراند. زمانی که ماریا با پسرخاله خود رابطه‌ای عاشقانه برقرار می‌کند، کلارا بیشتر با طبیعت وحشی و جانوران آسیب‌دیده انس می‌گیرد و با دم شفابخش خود می‌کوشد زندگی و شکوفایی را به بخش آفت‌زده آن‌ها بازگرداند. آیا کلارا قادر است بر اثر یگانگی و هماهنگی مطلق با طبیعت و کشف راز و رمز آن، سلامتی کامل خود را هم باز‌یابد و نقص مهره‌های ستون فقراتش را برطرف کند؟

انسان و طبیعت

ناتالی آلوارز مِزِن در «کلارای تنها» می‌کوشد با تصاویری مسحورکننده که ریشه در سنت رئالیسم جادویی آمریکای لاتین دارد، پاسخی درخور برای این پرسش هستی‌شناسانه بیابد. کمتر اثری در عالم سینما می‌توان نشان داد که چنین موثر، روشن و در عین حال با نشان و نماد، تسلی روانی و جسمی انسان را در گرو فهم و رعایت روح حساس و شفابخش طبیعت به زبان تصویر روایت کرده باشد. فیلم «کلارای تنها» که محصول مشترک  ۲۰۲۱ سوئد، کاستاریکا، برزیل و آلمان است تاکنون بیشتر جوایز مهم (برای بهترین فیلم، کارگردانی، بازیگر زن فیلم‌برداری، صحنه‌پردازی...) جشنواره‌های جهانی کشورهای آمریکای لاتین و برخی از فستیوال‌های اروپایی را از آن خود کرده است.

روایت بی‌پایان جنگ 

«کلتی» محصول صربستان هم به دغدغه‌های نسل جوان این کشور در متن رویدادهای سیاسی ـ اجتماعی سال‌های دهه ۱۹۹۰ می‌پردازد؛ دوره‌ای که جنگ با بوسنی و کرواسی چهارچوب روابط و مناسبات اجتماعی این کشور را تعیین می‌کرد. هر چند فشار اقتصادی، محرومیت، کمبود دارو و مواد غذایی در آن بازه زمانی باعث تغییر روحیه، منش و کنش مردم عادی خسته از جنگ شده است، با این حال هر کس به‌نوبه خود تلاش می‌کند از پیامدهای فلج‌کننده رکود اقتصادی حتی به بهای زیرپاگذاشتن ارزش‌های انسانی و اخلاقی در امان بماند. داستان خانواده پرجمعیت ماریانا در فیلم «کلتی» سرگذشت نمونه‌وار چنین خانواده‌‌ای است. ماریانا در آغاز فیلم در تدارک برگزاری جشن تولد هشت‌ سالگی دخترش مینیا است؛ جشنی نه چندان پر زرق و برق که با پرخاش و مجادله بین افراد خانواده شروع می‌شود و با دعوا و کشمکش و دست ‌به‌یقه شدن آن‌ها با هم به نقطه اوج خود می‌رسد.

فیلم‌های ایرانی

سینمای ایران در این دوره جشنواره غایب بود. آخرین فیلمی که تاکنون به این فستیوال راه یافته است، «بندر بند» به کارگردانی منیژه حکمت بود که در سال گذشته به دلیل شیوع بیماری کرونا به‌صورت آنلاین به نمایش درآمد.

حضور فیلم‌های سینماگران زن ایرانی در این فستیوال در سال ۲۰۰۶ چشمگیر بود. در این سال برنامه بخش «کشور میهمان» جشنواره به‌طورکلی به نمایش آثار کارگردانان زن ایرانی اختصاص داشت: «زندان زنان» ساخته منيژه حكمت، «عصر جمعه» از مونا زندی حقيقی، «آتش‌بس» و «زن زيادی» به كارگردانی تهمينه ميلانی، «زير پوست شب» ساخته رخشان بنى‌اعتماد، «مربای شيرين» از مرضيه برومند، «فال قهوه» از سارا ساعديان، «باد، ۱۰ ساله» كار مرضيه وفامهر، «بازی با زندگی» ساخته محبوبه هناريان، «پسر، دختر، پيرمرد»، كار منير قيدی و هم‌چنین «رستوران متروك» به کارگردانی مشترک رامك امين كاظمی و مريم عباسپور ازجمله فيلم‌هايى بودند که به نمایش درآمدند.  

سینماگران زن برون‌ مرز

در آن دوره جشنواره، زنان سینماگر ايرانی در برون‌ مرز هم برای اولين بار فرصت عرضه كارهای خود را يافتند: فيلم‌های «دنيا خانه ما است» كار سپيده فارسی، «ديوارهای شهر ­تهران خصوصی من» ساخته افسر سونيا شفيع و «از اين فرياد تا آن فرياد» ساخته پانته‌آ بهرامی ازجمله این آثار بودند.

بهرامی چندی پیش در یکم مارس ۲۰۲۲ پس از سال‌ها بیماری در آمریکا درگذشت. او هنرمندی جست‌و‌جوگر بود که تحصیلات خود را در رشته‌ سینما و تلویزیون در شهر کلن به پایان رساند و در طول فعالیت هنری‌اش بیش از ۲۰ فیلم مستند ساخت. رساله‌ دکترای این زندانی سیاسی جمهوری اسلامی «نقش زن در ‏سینمای متفاوت پیش و پس از انقلاب در ‏ایران» عنوان داشت. بهرامی هنگام اقامت خود در آلمان با برخی شبکه‌های تلویزیونی این کشور همکاری کرد و مستندهایی درباره «وضعیت حقوق زنان در کشورهای آفریقایی» ساخت. او هم‌چنین در اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی با ‌عنوان تهیه‌کننده در شبکه تلویزیونی ایرانی «رسانه» در شهر دورتموند به فیلم‌سازی ادامه داد.

پانته‌آ بهرامی روزنامه‌نگاری فعال هم بود و با تحریریه‌های فارسی‌زبان چندین رسانه‌ ازجمله بی‌بی‌سی، رادیو زمانه و ایندیپندنت همکاری می‌کرد. آخرین مطالب تحلیلی بهرامی بررسی‌‌هایی همه‌سویه از جلسات به‌روز دادگاه حمید نوری در استکهلم بود. یادش گرامی.

بیشتر از فیلم