از کوه‌های لاهیجان تا دیوار برلین

کانی علوی؛ هنرمندی که بازمانده‌های دیوار برلین را به اثرهنری تبدیل کرد

کانی علوی.نقاش ایرانی

لاهیجان سرسبز و زیبا در استان گیلان با باران‌های وقت و بی‌وقتش و خاک‌ رسی که دایم گل می‌شد، خواه‌ناخواه داشتند پسرکی باهوش، بااستعداد و البته خلاق را در دل خود پرورش می‌دادند که بعد‌ها، با هنرش حافظ بخشی از تاریخ معاصر آلمان شد.

او کانی علوی است؛ هنرمند سرشناسی که در آتلیه زیبایش، مابین تابلوهای سرشار از گل و سرسبزی که حس زنده بودن و زندگی در هر یک از آن‌ها پیداست، در هفته هنر برلین، از گذشته تا امروزش برایمان تعریف می‌کند. 

از روزهای نوجوانی‌اش که از بلندای کوه‌های لاهیجان نظاره‌گر زیبایی‌های شهر و اطراف آن بود و همه آنها را به تصویر می‌کشید، و این کار او تعجب مردم شهر و اعتراض مادرش را، از سر دلسوزی، برمی‌انگیخت، تا وقتی که به سن ۱۷ سالگی رسیده بود و دیگر کارهای نقاشان بزرگ دنیا، از جمله نقاشان شوروی سابق را کپی نمی‌کرد، و با فکر و هنری مستقل ایده‌های خودش را در آتلیه شخصی‌اش اجرا می‌کرد و به فروش می‌رساند. علوی به اینجای صحبت‌هایش که می‌رسد، مکثی می‌کند و می‌گوید: «در این سن بود که دیگر تصمیم گرفتم لاهیجان را ترک کنم و به خارج از کشور مهاجرت کنم. چون مردم شهرم دیگر صرفا مستقل کار کردن و کپی نکردن من از روی عکس‌ها یا نقاشی دیگران را نمی‌پسندیدند و علی‌رغم علاقه‌مندانی که همچنان در آن زمان هنر من را دوست داشتند، افرادی هم بودند که به من اعتراض می‌کردند که چرا فلان تابلویی که من می‌خواهم برایم کپی کنی، نمی‌کشی. یا پزشک شهر که دوست داشت تصویر فرزندش را روی بوم بیاورم و من از کشیدن آن امتناع می‌کردم، به من می‌گفت دیگر به مطب من نیا! و فهمیده نشدن‌هایی از این دست، و البته میل شدید به یادگیری و پیشرفت در هنر نقاشی، باعث شد از کشور خارج شوم. برای دیدن و مطالعه بر روی آثار هنرمندان دیگر کشورها از جمله «میکل آنژ» و «داوینچی» به ایتالیا و فرانسه سفر کردم».

کانی علوی اما بعد به آلمان مهاجرت می‌کند و تصمیمی می‌گیرد که برای دوستانش قابل هضم نبود.

با یادآوری آن دوران، می‌گوید: «در اینجا وقتی به دوستانم گفتم می‌خواهم به دانشگاه هنر بروم و در رشته نقاشی تحصیل کنم، همه به من می‌خندیدند و می‌گفتند، تو به آلمان آمده‌ای که رشته نقاشی بخوانی؟! اینجا این همه رشته‌های مهندسی و پزشکی هست؛ این چه انتخابی است؟! بعد از آن می‌خواهی چکار کنی و از چه طریقی کسب درآمد کنی؟! اما من همچنان در تصمیمم قاطع بودم و می‌دانستم که راه درستی را انتخاب کرده‌ام. به دانشگاه هنر رفتم و شش سال در رشته نقاشی آزاد تحصیل کردم و بعد از آن هم دوسال رشته گرافیک و طراحی دکوراسیون داخلی خواندم، و سپس وارد بازار کار هنر شدم. اکنون بیشتر از چهل است که در آلمان هستم و کارهای هنری فراوانی در اینجا و سایر کشورها انجام داده‌ام و با هنرمندان بسیاری در سراسر جهان ارتباط دارم.‌ از هنرمندان کره جنوبی و شمالی گرفته تا هنرمندانی از کشورهای آمریکا، شیلی، هندوستان و دیگر کشورهای جهان».

کانی علوی می‌گوید، کار هر هنرمندی در جهان که برایش جالب توجه باشد، برای یک بار هم که شده، آثارشان را در گالری‌اش به نمایش می‌گذارد تا هم آنها فرصت ارائه آثارشان را در آلمان داشته باشند، و هم مردم آلمان با آثار هنرمندان سایر کشورها بیشتر آشنا شوند.

به گفته او «در این زمینه سعی کردم با هنرمندان هموطنم بیش از پیش ارتباطات هنری برقرار کنم. در سفرهایی که به ایران داشتم، سعی کردم هنرمندانی که کارهایشان این پتانسیل این را دارد که در سطح جهانی نمایش داده شود، به گالری‌ام در برلین دعوت کنم و آثارشان را به نمایش بگذارم و هنرشان را به دیگران معرفی کنم».

کانی ادامه می‌دهد: «در این میان سعی کردم فضا و فرصت بیشتری در اختیار زنان هنرمند بگذارم. چرا که فکر می‌کنم زنان نقاش تا کنون فرصت کمتری برای ارائه آثارشان در خارج از کشور داشته‌اند و به نوعی هنرشان مخفی مانده است و برای مردم دنیا، از جمله هنردوستان آلمانی، هنر زنان ایرانی مبهم و ناشناخته است، و اروپایی‌ها علاقه‌مندند با آثار هنری خانم‌های ایرانی آشنا شوند».

آقای علوی می‌گوید که همواره با این سوال مخاطبان اروپایی مواجه بوده است که چرا با وجود قوی بودن آثار هنری زنان ایران، هنر آنان کمتر در اروپا به نمایش در آمده است. او اما معتقد است که با تلاش و جدیتی که در زنان هنرمند ایرانی وجود دارد، مطمئنا در سال‌های نه چندان دور، آثار هنری آنها در گالری‌های معتبر و موزه‌های جهان به نمایش گذاشته خواهد شد.

می گوید: «به‌تازگی نمایشگاهی از آثار هنری ۲۰ نفر از زنان هنرمند ایرانی در گالری‌ام برپا کرده‌ام که تا سی‌ام سپتامبر ادامه دارد و تا کنون مورد استقبال بسیار خوب  مردم شهر برلین و دیگر افرادی قرار گرفته که به این نمایشگاه آمده‌اند. همچنین، خانمی آلمانی که گالری معروفی در زمینه نمایش آثار هنری دیگر هنرمندان جهان  دارد، از من قول این را گرفته است که سال آینده آثار هنری زنان ایرانی را در گالری‌اش به نمایش بگذارد».

از کانی می‌خواهم بیشتر در مورد خودش و آثارش برای‌مان بگوید. او می‌گوید، بعد از سال‌ها کار هنری،  خودش بزرگ‌ترین منتقد کارهایش است. 

«بعضی وقت‌ها پیش می‌آید، اثری را خراب می‌کنم و از اول شروع می‌کنم. معتقدم اگر هنرمندی فکر کند که آثارش  بدون عیب و نقص هستند، رشد او دیگر تمام شده است. من در دو سبک کار می‌کنم. سبک «اکسپرسیونیسم» که همان کارهای حرکتی روی بوم است و قلم‌مو همیشه در حرکت است و تابلویی که به‌وجود می‌آید ، نقاشی در حرکت یا همان «اکسپرسیو» است. سبک دیگری که کار می‌کنم،«امپرسیونیسم» است. در این سبک، در فضایی که در حال نقاشی از آن هستی، باید بسیار سریع باشی. مثلا اگر در حال نقاشی از ابری در حال حرکت هستیم، باید همان لحظه در تابلو حرکت ابر را به زیبایی نشان بدهیم».

از او می‌پرسم، چه اتفاقی افتاده است که کانی علوی در این سال‌ها نه فقط در آلمان، بلکه برای بسیاری از هنرمندان و هنردوستان سایر کشورهای جهان نیز یک چهره سرشناس هنری به‌شمار می‌آید؟

می‌گوید: «برخی هنرمندان وقتی از آثارشان در شهرها و کشورهای دیگر نمایشگاه برگزار می‌کنند، رسانه‌ها به سراغشان می‌آیند و در مورد آثارشان  سوال می‌کنند. مردم به فعال بودن این هنرمندان پی می‌برند و برای خرید آثارشان مراجعه می‌کنند و در این بین، کسانی هم از هنرمند دعوت می‌کنند تا ایده‌ها و آثار هنری‌اش را در شهر و کشور آنها هم به نمایش بگذارد. برای من هم این اتفاق زیاد افتاده است. علاوه بر آن، بارها  برای اجرای زنده نقاشی به جشن‌ها و مراسم‌های مختلف انسان دوستانه که  با حضور سیاستمداران و هنرمندان معروف و به نفع بیماران، افراد نیازمند و پناهندگان برگزار شده است، دعوت شده‌ام و همان‌جا اثری هنری پیش چشم مخاطبان خلق کرده‌ام و به نفع نیازمندان به فروش رسانده‌ام. این کار بسیار برای حاضران جالب توجه است و بعد از مراسم، سراغم می‌آیند و از من در مورد خلق اثر هنری که به‌صورت زنده انجام شده سوال می‌کنند. خیلی وقت‌ها هم مرا برای اجرای این ایده به کشورشان دعوت می‌کنند». 

او سپس در ادامه می‌افزاید: «علاوه بر این‌ها، به جاهای مختلف، از جمله سازمان ملل در نیویورک دعوت شده‌»ام تا در مورد معروفترین اثرم، نقاشی روی دیوار برلین که نسخه‌هایی از آن بر بوم‌های مختلف هم نقاشی شده است، توضیح دهم».

وقتی صحبتمان به اینجا می‌رسد، از کانی علوی می‌خواهم در مورد مهم‌ترین اثرش، همان ایده، اجرا و سرپرستی نقاشی  بر روی دیوار برلین همراه با صد و هجده نفر از هنرمندان جهان در طول شش ماه، بیشتر برایمان توضیح دهد.

می‌گوید: «وقتی برای زندگی به برلین آمدم، به عنوان هنرمند، با توجه به سوالات زیادی که در خصوص دیوار برلین در آن برهه تاریخی در ذهن داشتم، تصمیم گرفتم (به آن نزدیک باشم و)  برخلاف خیلی از آدم‌ها که به‌خاطر سوت و کور بودن فضای زندگی در اطراف دیوار، از زندگی در آنجا دوری می‌کردند، من در کنار دیوار برلین و دقیقا در چهارمتری  و در کنار «چک پوینت چارلی» محل سکونتم را انتخاب کردم. سعی کردم وجود دیوار را حس کنم، فضای حاکم را بفهمم و با آن زندگی کنم. آتلیه‌ام در نقطه‌ای واقع شده بود که در آنجا «سی آی ای» (دفترسازمان اطلاعات مرکزی آمریکا) هم بود. کنج آتلیه‌ام طوری بود که دو دوربین همه آنجا را زیر نظر داشت. ساختمان « کا گ ب»،  سازمان اطلاعات شوروی سابق هم همان‌جا بود. به عنوان هنرمند، همه این چیزها را می‌دیدم، زیرنظر داشتم و برایم جالب بود.

او ادامه می‌دهد: ه«مه اینها و سیاست وجود دیوار، برایم بچگانه به نظر می‌رسید . این که سیاستمداران برای بقای خودشان از چه ابزارهایی استفاده می‌کنند و مردمی که اصلا علاقه‌ای به این ابزارها ندارند، و مجبورند تحمل کنند و در این فضا زندگی کنند! همان موقع من ایده‌هایی در مورد این دیوار در سر می‌پروراندم؛ چرا که می‌دانستم وجود این دیوارهم مثل خیلی دیوارها ابدی نیست. چرا که انسان‌ها عاشق آزادی هستند و هیچ وقت حصار و دیوار را دوست ندارند. یک شب از رادیو شنیدم که دیوار برلین برچیده شده است. این خبر برای من و دیگر مردم شهر مثل شنیدن یک خبر طنزآمیز بود. رفتم کنار پنجره و دیدم خبر درست است و مردم داشتند فریاد می‌زدند و به سمت برلین غربی می‌آمدند. من با چشمان خودم به‌وجود آمدن این آزادی را دیدم و احساس کردم.

 دیواربرلین پس از نزدیک به سه دهه برچیده شده بود و مردم هر یک با واکنش خاصی، شادی، هیجان و ترس خود را بیان می‌کردند. خیلی‌ها از این که آیا باردیگر درها بسته خواهد شد و آنها به دور از خانواده این سوی دیوار خواهند ماند، نگران بودند. 

آن شب گفتم باید از طریق هنر، کاری انجام دهم. دوست داشتم فقط از حالات و هیجان مردم طرح بزنم.  صحنه‌ها را به‌طور زنده حس می‌کردم و نقاشی می‌کردم. گریه‌ها، خنده‌ها، هیجان، تعجب و ابهام را روی تابلوی نقاشی‌ام می‌آوردم. فقط دو ماه از فروریختن دیوار برلین گذشته بود که من با مجوزی که از ارتش آلمان و شخص وزیر دفاع  وقت گرفتم، در ابتدا با پنج یا شش هنرمند، در اواخر ژانویه سال ۱۹۹۰  نقاشی بر روی دیوار برلین را آغاز کردیم . بعد از آن، از طریق روزنامه‌ها اعلام کردیم که هنرمندان دیگر هم می‌توانند به ما اضافه شوند. آنقدر درخواست‌ها زیاد بود که مجبور شدیم انتخاب کنیم».

کانی علوی توانست انقلاب دوستی آلمانی‌ها را همراه با احساسات مردم، با لطافت هنر بر روی بتن سرد دیوار برلین به تصویر کشد؛ کاری که تا سپتامبر همان سال ادامه داشت. 

«اما جدیدترین طرح من، در زمینه نقاشی بر روی دیوار دو کره جنوبی و شمالی است. قرار است سال آینده روی دیوار سمت کره جنوبی کار را آغاز کنیم. بودجه‌ای که برای این کار در نظر گرفته شده است، سه میلیون یورو است. می‌خواهیم نشان بدهیم که آنجا هم باید مانند آلمان، انقلاب دوستی به‌وجود بیاید و این دیوار جدا کننده، برداشته شود».

کانی معتقد است که این کارها باید انجام شوند تا سیاستمداران بدانند دیوارهایی از این دست، همیشه باعث جنگ، اختلاف فرهنگی و مشکلات زیاد هستند، و هرگز کمکی به کشورها نمی‌کنند.

بیشتر از فرهنگ و هنر