«امیره»، فیلمی از فلسطین که قربانی دشمنان هنر شد

پخش فیلم ساخته محمد دیاب مصری به‌ دلیل جنجال‌های بیهوده متوقف شده است

«امیره»، ساخته محمد دیاب مصری و محصول مشترک مصر، اردن، امارات متحده عربی و عربستان سعودی است - imdb

هشدار به خواننده: در این نقد، پایان فیلم لو داده می‌شود

پاییز سال گذشته که جشنواره فیلم ونیز را برای «ایندیپندنت فارسی» پوشش می‌دادم به فیلمی اشاره کردم که به نظر مهجور مانده بود و اما از فیلم‌های چشمگیر بخش «افق» های جشنواره بود: «امیره»، ساخته محمد دیاب مصری و محصول مشترک مصر، اردن، امارات متحده عربی و عربستان سعودی. دیاب در این فیلم موضوعی را انتخاب کرده که هم دردناک و هم جنجالی است: زندانیان فلسطینی زندان‌های اسرائیل که اجازه نزدیکی با همسرانشان را ندارند و از همین رو اسپرم خود را قاچاقی به خارج از زندان می‌فرستند تا همسرانشان این‌گونه باردار شوند.

فیلم، داستان دختر نوجوانی به نام «امیره» (با بازی تارا عبود) را بازگو می‌کند: او سال‌ها پیش به همین شیوه به دنیا آمده است تا پدر مبارزش، نوار (با بازی علی سلیمان، بازیگر فلسطینی) در زندان شاد باشد، گرچه هرگز توان به آغوش کشیدن دخترش را ندارد. در طول سال‌هایی که مادر امیره، ورده (با بازی درخشان صبا مبارک، بازیگر فلسطینی-اردنی)، او را بزرگ کرده، پدر نقش کمی در زندگی‌اش نداشته است. امیره عاشق عکاسی است و نه‌تنها به دیدار پدر می‌رود که مدام با مونتاژ عکس خود کنار پدرش با او به سفرهایی خیالی به اقصی نقاط جهان می‌رود. درام فیلم زمانی آغاز می‌شود که نوار پیشنهادی را مطرح می‌کند: به دنیا آوردن فرزندی جدید با همان شیوه قدیمی. ورده مردد است، اما امیره می‌‌گوید مادر باید هر فداکاری برای پدر مبارز محبوس انجام دهد؛ اما وقتی آزمایش پزشکی بارور نبودن پدر را نشان می‌دهد سوال‌هایی جدی در مورد وراثت و هویت امیره و رابطه‌اش با پدر مبارز ایجاد می‌شود.

قوی‌ترین نکته فیلم گیرا بودن درام و پیگیر بودن فیلمنامه آن است؛ کیفیتی که ایجادش صدها بار سخت‌تر از ساختن فیلم‌های به‌اصطلاح «هنری» رایج در جشنواره‌ها است. «امیره» داستانی قوی و چندلایه دارد و بیننده را دقیقه‌ به‌ دقیقه با خود می‌کشاند. درعین‌حال رشته کلام داستان از دستش خارج نمی‌شود و کلیشه گویی نمی‌کند، گرچه به هر شکل در سبک ملودرام عربی است و همین باعث شده به مذاق برخی منتقدین خوش نیاید. نقد ظریف‌تر و مهم‌تری که می‌توان به فیلم وارد کرد این است که تکلیفش با سوال محوری و حساسی که در فیلم وجود دارد (معنای وراثت و هویت در فلسطین معاصر) معلوم نمی‌شود. گرچه در دفاع از فیلم می‌توان گفت که وظیفه فیلم طرح پرسش است و نه دادن پاسخ‌های قطعی.

وقتی در این‌که آیا نوار واقعا پدر امیره است یا نه، شک ایجاد می‌شود، طبعا ورده مورد سوءظن قرار می‌گیرد و مدتی حبس خانگی‌اش می‌کنند تا در مورد پدر واقعی امیره تحقیق شود. معلم جوانی که در مدرسه همیشه با امیره خوب رفتار کرده است مورد ضرب و شتم قرار می‌گیرد، چون حالا ظن این می‌رود که پدر واقعی، خود او است (نقش معلم را قیس ناشف، بازیگر فلسطینی مقیم تل‌آویو بازی می‌کند که قبلا هم در اثر کلاسیک سینمای فلسطین، «بهشت اکنون» و هم در کمدی «تل‌آویو در آتش» در سال ۲۰۱۸ حضور داشت‌) درنهایت اما با واقعیتی بهت‌آمیز روبرو می‌شویم: که این ورده نیست که دروغ می‌گوید، نگهبان اسرائيلی زندان که قرار بوده است اسپرم نوار را از زندان خارج کند دروغ گفته و اسپرم خودش را جایگزین کرده است. پدر زیستی امیره یک زندانبان اسرائيلی است و نه یک مبارز فلسطینی. امیره که با طرد از سوی جامعه روبرو است حالا باید دست به عملی خطیر بزند که در دقایق پایانی فیلم تصویر می‌شود.

چنان‌که گفتیم نقدهای سینمایی بسیاری به «امیره» وارد است. خود من به آن ۴.۲۵ از ۵ ستاره دادم و در جریان فیلم چندین بار مردد بودم که آیا این امتیاز باید کمی پایین‌تر باشد یا کمی بالاتر. موضوع وراثت پتانسیل کلیشه‌ای شدن بالایی دارد و دیدیم که حتی آخرین ساخته پدرو آلمودووار بزرگ، «مادرهای موازی» هم با توجه به همین مسئله خیلی خوب از کار در نیامد. اصغر فرهادی بزرگ هم وقتی در اولین فیلم فرافرهنگی خود، «همه می‌دانند» از همین موضوع قدیمی وراثت و «پدر واقعی بچه کیست؟» استفاده کرد یکی از فیلم‌های کمتر موفق خود را ساخت.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

در میان منتقدین کسانی بودند که چنین نقدهایی به امیره وارد کردند. وندی آید در مجله «اسکرین» از این نوشت که فیلم «پتانسیل خود را خراب می‌کند چون لحنش زیادی ملودرام است و برخوردی زمخت به موضوعاتش دارد.» جسیکا کیانگ در مجله «ورایتی» فیلم را «سرهم‌بندی ناشیانه‌ای در مورد وراثت، مردسالاری و هویت فلسطینی» خواند. فیلم اما موفقیت‌ هم کم نداشت و به‌خصوص در جشنواره‌ها درخشید. در همان جشنواره ونیز هم جایزه فانوس طلایی و هم جایزه اینترفیلم را گرفت. در جشنواره «مدفیلم» رم جایزه حقوق بشر سازمان «عفو بین‌الملل» را برای بهترین فیلم گرفت‌. در جشنواره فیلم‌های مدیترانه‌ای مون‌پلیه نامزد «آنتیگون طلایی» برای بهترین فیلم شد و در جشنواره معتبر شیکاگو در بخش مسابقه نمایش داده شد و نامزد هوگوی طلایی بهترین فیلم شد.

مهم‌تر از همه آن‌که «امیره» در جشنواره‌های جهان عرب نیز موفق بود. در همان ونیز من در گفتگو با سینماگران و منتقدین مصری و سایر منتقدین عرب می‌دیدم که بسیاری از آن تعریف می‌کنند. بعدها دیدیم که در جشنواره کارتاژ تونس به نمایش درآمد، نامزد بهترین فیلم شد و یک «اشاره ویژه» دریافت کرد. در جشنواره الجونه مصر که به یکی از بهترین‌های این سال‌‌ها بدل شده است نیز به نمایش درآمد و نامزد ستاره طلایی بهترین فیلم شد.

قضیه وقتی جدی‌تر شد که اردن اعلام کرد این فیلم را به اسکار معرفی می‌کند و مشکل‌ها نیز از همین‌جا آغاز شد. چنان‌که از موضوعی به این حساسی انتظار می‌رفت،‌ حمله‌های بی‌شائبه آغاز شدند. با این‌که سراسر فیلم پر از احساس همدردی با مردم و مبارزان فلسطین و رنجی است که از اشغال اراضی‌شان می‌کشند؛ با این‌که بازیگران اصلی فیلم همه فلسطینی و بعضا از ستاره‌های سینمای فلسطین‌اند؛ نفس این‌که موضوع مردسالاری در جامعه فلسطین به تصویر کشیده شده و این‌که راجع به زندانیان فلسطینی هرگونه سوال و بحثی آغاز شده است به نظر مخالفین خوش نیامد و کارزار علیه فیلم آغاز شد.

در رسانه‌های اجتماعی با هشتگ «اسحبواـفیلمـامیره» از اردن خواسته شد فیلم را از اسکار خارج کند. ژولیت عواد، بازیگر باسابقه اردنی که در مجموعه تلویزیونی سوری «التغریبه الفسطینیه» (درام تاریخی مشهور راجع به فلسطین) بازی می‌کند با زبانی تند به فیلم حمله کرد و گفت: «امیره را با فیلم‌‌نامه‌ای کاملا اسرائيلی نوشته‌اند و تهیه‌کنندگان آن‌ و آن‌ها که برای بازاریابی فیلم کوشیدند شایسته مجازات هستند.»

از همین لحن خانم عواد می‌شود دید با چه قماشی طرف شده‌ایم: دشمنان هنر که به‌جای نقد هنری خواهان «مجازات» اند و کلامشان بوی خشونت و خمینیسم می‌دهد (در ضمن نویسنده فیلم، خود دیاب مصری است و ربطی به اسرائیل ندارد.) مقام‌های دولتی و سیاسی هم پا وسط کشیدند و فتوای سیاسی علیه فیلمی دادند که احتمالا بیشترشان اصلا آن را تماشا هم نکرده بودند. رئیس «کمیسیون مسائل زندانی‌های فلسطینی» و برخی همسران زندانی‌های فلسطینی نیز فیلم را محکوم کردند.

حمید دباشی، استاد دانشگاه کلمبیای نیویورک هم تنها نسخه‌ای کمی دانشگاهی‌تر از این نوع «نقد» را در ستون خود در وب‌سایت «الجزیره» انجام داد و با این ادعا به فیلم حمله کرد که آن را صرفا به این خاطر که «فیلمی بد» است و نه به خاطر آسیب زدن یا نزدنش به آرمان فلسطین نقد می‌کند. دباشی، که خود ده‌ها سال است در نیویورک زندگی می‌کند، کارگردان مصری را که در جهان عرب فیلم می‌سازد متهم کرد که با وجود زندگی در خاورمیانه «مغز استعمار زده و چشم‌انداز کاریریست» دارد. وب‌سایت «انتفاضه الکترونیک» که مواضع تندی دارد و گردانندگانش دفاع از بشار اسد را هم در کارنامه دارند نیز به‌شدت به فیلم حمله کرد. از سوی دیگر، آن‌طور که این روزها رسم شده است، هجوم کاربران در وب‌سایت «آی‌ام‌دی‌بی» باعث شد امتیاز فیلم به ۲.۲ برسد.

وزارت فرهنگ فلسطین تحت فشار فیلم را محکوم کرد تا مقام‌های اردن چاره‌ای نداشته باشند مگر بیرون کشیدن آن از مراسم اسکار. کمیسیون سلطنتی فیلم اردن (نهادی ارزشمند که من در زمان زندگی در امان هفته‌ای چند بار در آن‌ فیلم تماشا می‌کردم) در بیانیه خود البته سعی کرد آبروی فیلم را حفظ کند و گفت «ارزش هنری» آن محفوظ است و تاکید کرد که «پیغام فیلم به‌هیچ‌وجه برای آرمان فلسطین و زندانیان آن مضر نیست» و فیلم «تاکیدی است بر مصائب مردم فلسطین و مقاومتشان و در ضمن آمادگی‌شان برای زندگی شایسته حتی در اشغال.»

قضیه اما فقط به اسکار نیز ختم نشد. تهیه‌کنندگان فیلم تحت فشار هرگونه نمایش آن را متوقف کردند. در ماه دسامبر قرار بود «امیره» از جلوه‌های اصلی جشنواره دریای سرخ باشد که برای اولین بار در جده برگزار می‌شد،‌ اما تهیه‌کنندگان آن را بیرون کشیدند. این به‌خصوص خبر دلخراشی بود چون این فیلم در واقع از اولین محصولات محور سینمایی دو سوی دریای سرخ (مصر و عربستان سعودی‌) است که امید داشتیم به باروری بنشیند. این اولین فیلم بازیگر اصلی فیلم،‌ تارا عبود، بود که قبل از آن تنها در سریال تلویزیونی «عبور» در اردن بازی کرده و خود از دل موسسه هنرهای سینمایی دریای سرخ بیرون آمده بود. جشنواره جده می‌بایست سکوی پرتاب او می‌شد.

اما نه‌تنها بینندگان جده که فعلا هیچ بیننده‌ای قادر به تماشای «امیره» نیست. آقای دیاب هنوز از فیلمش دفاع می‌کند،‌ اما اعلام شده است که هرگونه پخش آن متوقف می‌شود. دیاب گفت: «اجماع همیشه این بوده است که این فیلم موضوع زندانیان را به شیوه‌ای مثبت و انسانی به تصویر می‌کشد و به‌روشنی اشغال را موردانتقاد قرار می‌دهد. ما متوجه خشم بسیاری که می‌پنداشتند فیلم توهینی به زندانیان و بستگانشان است هستیم و متوجهیم که این خشم ملی است… ما زندانیان فلسطینی و احساساتشان را اولویت خود و مسئله اصلی خود می‌دانیم و درنتیجه هرگونه پخش این فیلم معلق شده است.»

با این حساب،‌ کوتاه آمدنی تلخ را در مقابل هوچیگران شاهدیم که به معنای هدر رفتن آن‌همه زحمت و تلاش است. البته موفقیت دیاب ادامه خواهد داشت و او در حال حاضر مشغول کارگردانی مجموعه «شوالیه ماه» برای استودیو ماروِل با بازی اسکار آیزک، بازیگر محبوب این روزها است.

اما باید یادی کرد از تمامی مجریان فیلم که کارشان این‌گونه زیر سوال رفت: تارا عبود جوان؛ علی سلیمان که عمری است در سینمای فلسطین می‌درخشد؛‌ صبا مبارکی که مادرش، حنان الاغا، از شعرای به نام فلسطینی متولد یافا است؛ زیاد بکری، بازیگر فلسطینی که هم خودش، هم پدرش و هم دو برادرش از سینماگران به نام فلسطین‌اند (و فیلم مستند پدرش «جنین، جنین» چندی پیش با تصمیم جنجالی اداره فیلم اسرائیل، ممنوع شد)؛‌ محمد حفظی و معز مسعود، دو تهیه‌کننده باسابقه مصری.

این سینماگران عرب و فلسطینی بسیار بیشتر از دکتر دباشی که از دفترش در نیویورک به آن‌ها برچسب «استعمار» می‌زند و بسیار بیشتر از سیاستمداران و سلحشورهای توییتری حق دارند در مورد سرنوشت هنر در منطقه ما تصمیم بگیرند؛ اما متاسفانه شاهدیم که ذهن‌های بسته و تابوهای لمس نشدنی به همراه «فرهنگ لغو» رایج این روزها باعث می‌شود اثری هنری قربانی شود؛ قربانی دشمنان هنر.

بیشتر از فیلم