کلماتی که خامنه‌ای هرگز به زبان نیاورده است

کسانی که هیولای ولایت فقیه را خلق کردند، می‌دانستند که چه منافعی برای آنان در بر دارد

علی خامنه‌ای به نحوی سازگار، حتی یک بار از حقوق فردی ایرانیان و لزوم توجه حکومت به آن‌ها سخنی نگفته است - Handout / KHAMENEI.IR / AFP

رهبران سیاسی و رسانه‌ها و بوق‌های تبلیغاتی را تنها با چیزهایی که مدام می‌گویند (مثل «دشمن» در کلام خامنه‌ای) و منتشر می‌کنند، نمی‌توان شناخت. همچنین باید دید که چه چیزهایی را نمی‌گویند، کدام خبرها را منتشر نمی‌کنند، و به چه چیزهایی حساسیت ندارند. در این نوشته خواهم کوشید نشان دهم که علی خامنه‌ای و مقامات زیردست او، از چه موضوعاتی، حتی به صورت منفی، هرگز سخن نگفته‌اند. سخن نگفتن از برخی موضوعات از جنس امور سلبی نیست که نتوان در مورد آن‌ها داوری کرد. رهبران سیاسی شهروند عادی نیستند و ماموریت‌هایی دارند که بی‌توجهی به آن‌ها نیز می‌تواند مورد پرسش قرار گیرد. در این مطلب نشان می‌دهم که خامنه‌ای در مورد برخی موضوعات کلیدی چنان بی‌تفاوت است که حتی زحمت رد یا پاسخ‌گویی در باب آن‌ها را به خود نداده است. 

حقوق فردی

علی خامنه‌ای به نحوی سازگار، حتی یک بار از حقوق فردی ایرانیان و لزوم توجه حکومت به آن‌ها سخنی نگفته است. اگر کسی در آینده بخواهد ایرانی بعد از انقلاب را از زبان علی خامنه‌ای بشناسد، به‌درستی خواهد دید که در ایران حقوق فردی وجود ندارد. روحانیون شیعه اصولا چنین حقوقی را به رسمیت نمی‌شناسند، چون می‌دانند اگر حقوق فردی به رسمیت شناخته شود، چیزی از فقه آن‌ها باقی نخواهد ماند. به عنوان مثال، «امر به معروف و نهی از منکر» علنا ناقض حقوق فردی انسان‌ها است. احکام قضایی شرع مانند حکم اعدام مرتد یا شلاق زدن به مشروب‌خوار یا روزه‌خوار نیز ناقض حقوق فردی است. 

آیین دادرسی

علی خامنه‌ای در طول عمر خود حتی یک بار نهادهای قوای قهریه را به رعایت آیین دادرسی، همان که حکومت تصویب کرده و اساس آن دادن اولویت به قدرت حکومت است و نه حقوق متهم، دعوت نکرده است. او اصولا به حقوق مردم و بالاخص حقوق متهمان، و مهم‌تر از آن، به حقوق مخالفان بی‌توجه است و همیشه خواسته است با ارعاب حکومت کند. رهبری که منویاتش را با تروریسم، آدم‌ربایی، گروگان‌گیری، اعدام و شکنجه و اعتراف‌گیری دنبال می‌کند و تحقق می‌بخشد، نمی‌تواند توجهی به رعایت آیین دادرسی داشته باشد. مواردی که در تارنمای او پس از جست‌وجوی این عبارت هویدا می‌شود (۱۶ مورد) همه به نامه‌نگاری‌های مقامات (عمدتا درباره عفو محکومان) مربوط می‌شود واصولا برای خامنه‌ای دشوار بوده است که از این عبارت استفاده کند.

مدارا با دگراندیشان و دگرباشان

کلمه‌ «مدارا» مثل حقوق بشر یا پلورالیسم یا آزادی نیست که مقامات جمهوری اسلامی ایران استفاده کنند تا به غرب و مخالفانشان ناسزا بگویند. خامنه‌ای نمی‌تواند با اشاره به سوء‌استفاده دیگران، مدارا را نفی و منکوب کند، چون مقامات غربی روی آن چندان مانور نمی‌دهند. از همین رو این کلمه اصولا بر سر زبان او نمی‌آید. مدارا میان اهل ادیان و فرقه‌ها در ایران، یک امر ضروری است. اما خامنه‌ای نگران است که اگر سخنی مثبت در مورد مدارا به زبان آورد، وفاداران به حکومت تحریک شوند با زرتشتیان و مسیحیان و یهودیان و بالاخص بهاییان ایرانی، از در تساهل و مدارا وارد شوند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

علی سیستانی، رقیب خامنه‌ای در عراق در حوزه رهبری شیعیان که اهل دیگر ادیان حساب بیشتری روی او برای رهبری شیعیان باز می‌کنند و به دیدارش می‌روند (مثل دیدار پاپ از او در عراق)، اخیرا یک سخنرانی در باب مودت و مدارا میان اهل ادیان داشته است که می‌تواند در کاهش تنش‌های مذهبی و دینی موثر واقع شود. او در آن سخنرانی با صراحت از مدارا با غیرمسلمانان سخن می‌گوید: «سازگاری با مردم، عمومی است و اختصاص به مردم مسلمان ندارد، بلکه با غیرمسلمانان نیز باید مدارا کرد و رفتار متناسب داشت.» 

خامنه‌ای در طول عمرش سه بار از این عبارت استفاده کرده است. یکی از آن موارد (۱۷ تیر ۱۳۹۸)، در بحث «امر به معروف و نهی از منکر» است. از نظر او، هنگامی که مسلمانان دارند به بقیه زور می‌گویند که بر حسب خواست آن‌ها زندگی کنند، نباید زورگویی را به حدی برسانند که بقیه از آن‌ها و این دستور الهی در ملا‌ءعام منزجر شوند و به همین دلیل، حکم به مدارا می‌دهد. البته این مدارا صرفا برای مسلمانانِ هم‌رنگ است. این حکم به مدارا به این معنا است که زنی را به دلیل بیرون ماندن مویش، سلاخی نکنند. او در عین حال هیچ‌گاه امر به معروف و نهی از منکر را تا حد ضرب و شتم و خون جاری کردن از جوارح افراد، محکوم نکرده است. 

مورد دوم (۲۰ شهریور ۱۳۸۸) در مورد امام اول شیعیان است که به قول او، «با دشمنانش مدارا می‌کرد». بدین ترتیب، در نظام فکری او نمی‌شود که مسلمانان اهل دیگر ادیان را همانند خود انسان، و نه دشمن، ببینند و با آن‌ها مدارا کنند. در مورد سوم (۹ آبام ۱۳۹۲) نیز او مدارا را نه به معنای تساهل با غیرخود یا ناهم‌رنگ‌ها (از منظر دینی یا گرایش جنسی)، بلکه به معنای آن که مردم یکدیگر را اذیت نکنند، به کار می‌برد. در ادبیات خامنه‌ای اصولا گروه‌های دگرباش جنسیتی در ایران وجود ندارند، اما او به خامی احمدی‌نژاد نبوده است که علنا این را اعلام کند.

تمامیت‌خواهی

علی خامنه‌ای حتی یک بار عبارت تمامیت‌خواهی را، چه به صورت مثبت یا منفی، به کار نبرده است. او حتی در مقام پاسخ دادن به کسانی که حکومت دینی را تمامیت‌خواه معرفی کرده‌اند، برنیامده است؛ در حالی که مدام به اشکال‌گیری‌های مخالفان به نظام در موارد عدیده، پاسخ داده است. بخش عمده‌ای از سخنان او عموما پاسخ دادن به اشکالات مقدر بر حکومت اسلامی است، اما کمتر اسم اشکال‌گیرنده را می‌آورد. اما در مورد تمامیت‌خواهی به گونه‌ای رفتار می‌کند که گویی وجود خارجی ندارد. 

رسم اسلام‌گرایان این بوده است که تمام مفاهیم مدرن (مثل پارلمان، تفکیک قوا، جامعه مدنی، مالیات، و قانون) را با یک قید «اسلامی» از آن خود سازند یا ادعا کنند که قبل از غربیان آن را داشته‌اند. اما از تمامیت‌خواهی که در کمونیسم و فاشیسم به اوج خود رسید، هیچ‌گاه تبری نجسته‌اند و نگفته‌اند که حکومت پیامبر تمامیت‌خواه نبوده است. به عنوان مثال، خامنه‌ای ادعا می‌کند که عبارت «شفافیت» را از غربیان نیاموخته، بلکه از امام اول شیعیان فرا گرفته است، اما هیچگاه ادعا نکرده که تمامیت‌خواه بودن را از ائمه شیعه فراگرفته است. 

پاسخ‌گویی رهبر/پاسخ‌گویی ولی فقیه

در ادبیات علی خامنه‌ای چیزی به نام پاسخ‌گویی رهبر یا پاسخ‌گویی ولی فقیه وجود ندارد. او که در مورد همه امور کشور از سیر تا پیاز سخن گفته است، به این موضوع نپرداخته است، چون باوری بدان ندارد و خود را فراقانون، ناپاسخ‌گو و نظارت‌ناپذیر می‌داند. مجلس خبرگان به عنوان تنها نهادی که می‌توانست او را تحت نظارت قرار دهد، با نظارت استصوابی به حیوان دست‌آموز خود او تبدیل شد. هر که در دوران رهبری خامنه‌ای از او انتقاد یا سوالی کرده است، به غضب او گرفتار شده و سروکارش به گور یا زندان یا خروج از کشور کشانده شده است. 

تمرکززدایی

خامنه‌ای حتی یک بار از این عبارت استفاده نکرده است، چون بر این اعتقاد است که همه قدرت کشور باید در دست ولی فقیه متمرکز باشد و نباید آن را میان نهادها و استان‌ها تقسیم و توزیع کرد. او حتی یک بار از واگذاری برخی اختیارات به مدیران محلی دفاع نکرده است. مطلقه بودن قدرت از نگاه او، همه‌جایی و همه‌گستری قدرت یک نفر در کشور است.    

نظارت‌پذیری

در این باره هم موارد استفاده خامنه‌ای صفر است. او حتی به اندازه یک اپسیلون به نظارت‌پذیری باور ندارد. علت آن می‌تواند سه چیز باشد: یا خود را معصوم و فراتر از خطا و اشتباه و سهو می‌داند (که طبعا نیازی به نظارت نمی‌ماند)، یا برای این خطاها اهمیتی قایل نیست (که نظارت را بلاموضوع می‌کند)، یا آن‌ها را بخشی از شیوه و سبک رهبری خود می‌داند (که نظارت را بی‌ثمر می‌کند). 

عشق به هم‌نوع

عشق به هم‌نوع نیز حتی یک بار از دهان خامنه‌ای خارج نشده است. از نظر او عشق به هم‌نوع، حیوانی و پست است. خامنه‌ای که مرتکب بزرگترین جنایات در دنیا شده است، خود را در اوج معنویت و قداست می‌بیند. او تنها از عشق به آرمان‌ها و ارزش‌های اسلامی و عشق به شهادت که از نظر او عشق معنوی است، سخن گفته است. به همین دلیل است که عشق به هم‌نوع در ایران ممنوع است و انسان‌ها برای آن مجازات می‌شوند. اسلام‌گرایان می‌دانند که عشق به هم‌نوع «انسان‌گرایانه» است، و هفت دهه از اومانیسم تبری جسته‌اند. چگونه می‌توان اومانیست بود و در خیابان‌ها چوبه‌های دار برپا کرد، انسان‌ها را در خیابان ترور کرد، از روی پل پایین انداخت، با خودرو از روی آن‌ها رد شد، و صدها نفر از آن‌ها را به تیربار بست؟ خامنه‌ای نمی‌خواهد تا این حد از دورویی را به نمایش بگذارد. 

عامل جذابیت خامنه‌ای برای پیروانش این است که قدرت بی‌حد و حصر و ثروت و منزلت آسان به‌دست‌آمده را با وفاداری به او به کف می‌آورند، بدون آن که متحمل دردسر پاسخ‌گویی و نظارت و تقسیم قدرت و مدارا با دیگران شوند. آن‌ها می‌توانند همه چیز را برای خود داشته باشند و شأن مردم هم بستن دهان و تحمل است. کسانی که هیولای ولایت فقیه را خلق کردند، می‌دانستند که چه منافعی برای آنان در بر دارد.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه