آذر: بهار سینما در خزان هنر

«مهرجویی اینک در ۸۲ سالگی دیگر تحمل این همه سانسور را ندارد و عشقش به سینما هم کاهش نیافته است و مجبور است این مهر را بجوید»

زندگی داریوش مهرجویی، ویژگی‌هایی در او به وجود آورد که در تمام آثارش، اثری از این ویژگی‌ها را می‌توان یافت - موج‌نیوز

چند سالی پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که جامعه از تب و تاب سال‌های ۲۰ تا ۳۲ و برکناری دولت ملی دکتر محمد مصدق و جابه‌جایی «انگلیس» با آمریکا در سپهر سیاسی ایران، و با توجه به قدرت گرفتن ریال و فروش نفت، توجه خانواده‌های طبقه متوسط به تحصیل فرزندان‌شان در آمریکا جلب شد و حتی اقشار پایین طبقه متوسط هم به هر طریقی بود، راهی آمریکا شدند.

داریوش مهرجویی یکی از این جوانان بود که توانست با همت و پشتکار خودش، در ۲۰ سالگی برای تحصیل سینما به آمریکا برود. او بعد از چندی در آن‌جا تغییر عقیده داد و فلسفه خواند و در تاریخ ۱۳۴۶، با دکترای فلسفه از «یوسی‌ال‌ای» به ایران بازگشت و دوباره به سینما رو آورد و روزگار چنین بود که یکی از نام‌آورترین فیلم‌سازان ایرانی شود.

زندگی داریوش مهرجویی به نحوی بود که ویژگی‌هایی در او به وجود آورد که در تمام آثار او، اثری از این ویژگی‌ها می‌توان یافت. نخست آن‌که از خانواده‌ای فرودست و فرهنگی می‌آمد، و دوم این که تا ۱۵‌سالگی تحت آموزش‌های مادربزرگش مسلمان متشرعی شده بود، و بعد نزد پدرش که موسیقی ایرانی را خوب می‌شناخت، به نواختن سنتور پرداخت و سپس با موسیقی کلاسیک غربی آشنا شد و نواختن پیانو را آموخت و حتی قطعاتی برای پیانو نوشت.

پس از مراجعت از آمریکا، جوانی ۲۸ ساله بود، اما نه دنبال موسیقی رفت و نه به فلسفه پرداخت، بلکه مستقیم به سینما رجوع کرد و اولین فیلم خود را، «الماس سی و سه»، در حال و هوای سینمای آمریکا ساخت؛ فیلمی که بسیار پرهزینه بود و نه مورد توجه مردم قرار گرفت نه منتقدان نقد مهمی بر آن نوشتند. 

پای او که به محافل روشنفکری باز شد، غلامحسین ساعدی سر راهش قرار گرفت و زندگی او را تغییر داد. مهرجویی با کمک خود ساعدی قصه «گاو» از کتاب عزاداران بَیَل را به فیلم‌نامه تبدیل کرد و فیلم «گاو» را ساخت که موجی بر «موج نو» سینمای ایران که ۱۱ سال پیش از آن با «جنوب شهر» (فرخ غفاری) شروع شده بود، افزود.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

فیلم «گاو» که چندین جایزه جهانی گرفت، توجه‌ها به مهرجویی جلب شد و او هم مرکز توجه قرار گرفت. «آقای هالو» (داریوش مهرجویی، علی نصیریان) و «پستچی» (اقتباسی از نمایشنامه ویتسک، نوشته گئورک بوشنر) دو فیلم بعدی او بودند. هر چند هر دو فیلم مورد توجه واقع شدند و حتی «پستچی» موفقیت‌های جهانی زیادی کسب کرد، مهرجویی دوباره سراغ غلامحسین ساعدی رفت و با کمک خود ساعدی، از مجموعه داستان‌های «گور و گهواره» داستان «آشغالدونی» را اقتباس کردند و فیلم‌نامه «دایره مینا» نوشته شد.

دخالت ساعدی تنها در نوشتن فیلم‌نامه نبود. هوشنگ گلمکانی در کتاب «آقای بازیگر، زندگی و آثار عزت‌الله انتظامی»، از قول انتظامی، که نقش سامری را «دایره مینا» بازی می‌کرد، می‌نویسد: «به هر حال در کار با مهرجویی، روال مانند همیشه بود و بحث درباره چندوچون شخصیت سامری و ویژگی‌های اخلاقی و رفتاری او؛ منتها این بار دکتر ساعدی هم بود و با ساعدی هم هر وقت داستانی از او را کار می‌کردم، وضع همین‌طور بود. همیشه با دکتر ساعدی صحبت می‌کردم و از او هم کمک می‌گرفتم.»

خواهر داریوش مهرجویی، ژیلا مهرجویی که ۶ سال از او کوچکتر بود، نیز از اهالی سینما در همان زمان بود. او در ایران و فرانسه تحصیل کرده بود و به عنوان مدیر هنری فعالیت می‌کرد در بسیاری از کارهای برادرش حضور داشت. 

«دایره مینا» در سال ۱۳۵۳ ساخته شد، اما به سد سانسور خورد و اجازه‌ پخش نگرفت. در ۱۳۵۶ پروانه نمایش گرفت و بلافاصله در جشنواره پاریس به نمایش درآمد و در زمستان همان سال (۱۹۷۸) در جشنواره برلین هم نمایش داده شد. اما اکران عمومی آن در ایران به سال بعد موکول شد و روز ۲۳ فروردین ۱۳۵۷ در سینما آتلانتیک و دیانا در تهران اکران شد و مورد توجه تماشاگران و منتقدین قرار گرفت.

جمال امید در کتاب «تاریخ سینمای ایران ۱۳۵۷–۱۲۷۹» در مورد نمایش این فیلم می‌نویسد: «نمایش دایره مینا پس از تأخیری چهار ساله، پنج هفته در سینما آتلانتیک و شش هفته در سینما دیانا روی پرده بود و بیش از ۱۶ میلیون ریال کارکرد داشت. فیلم صرفنظر از این که با اقبال عمومی مواجه شد، تحسین صاحب‌نظران و منتقدان را نیز کسب کرد.»

سال ۱۳۵۷ از فیلم «دایره مینا» که پروین خیربخش (فروزان) و سعید کنگرانی در آن بازی می‌کردند، استقبال مردمی زیادی صورت گرفت. در همان سال، چند ماه بعد، چنان سپهر سیاسی ایران تغییر می‌کند که مهرجویی به فرانسه مهاجرت می‌کند و در آن‌جا فیلم «سفر به سرزمین آرتور رمبو» را می‌سازد و خواهرش ژیلا مهرجویی و همسر او، محمود بزرگمهر، که هر دو از هواداران جریان‌های  چپ بودند، دستگیر می‌شوند و بزرگمهر را در سال ۱۳۶۳ اعدام می‌کنند و عزت‌الله انتظامی واسطه می‌شود تا مهرجویی از فرانسه بازگردد، به شرط آن که خواهرش آزاد شود. ژیلا آزاد می‌شود و مهرجویی بازمی‌گردد و فیلم «اجاره‌نشین‌ها» را می‌سازد که ژیلا مهرجویی هم مدیر هنری آن است.

«اجاره‌نشین‌ها» که در سال ۱۳۶۶ اکران شد، تحولی در سینمای پس از انقلاب بود و موجب آشتی مردم با سینما شد و پرفروش‌ترین فیلم سینما طی چندین سال بود. مهرجویی در اجاره‌نشین‌ها با زبان طنز، ساختار آشفته نظام جمهوری اسلامی ایران را عیان کرد، اما توجه مردم به دلیل طنز بسیار درست و به‌جای آن بود و البته لایه‌های زیادی که در فیلم بود، آن را برای منتقدان هم جذاب کرده بود، و همه این‌ها مقدمه‌ای شد برای فیلم «هامون» که یکی از ماندگارترین فیلم‌های سینمایی ایرانی است.

تمام مهرجویی در «هامون» خلاصه شده است؛ دین و بی‌دینی، فلسفه و ضدفلسفه، طنز و ضد طنز...، به تمامی مهرجویی است و مهرجویی‌ای که تکه تکه در فیلم‌های مختلفش نمود و بروز می‌یابد، در هامون همه با هم جمع شده است. 

داریوش مهرجویی حتی اگر همان هنگام که به فرانسه مهاجرت کرده بود دیگر به ایران باز نمی‌گشت، باز نامش در تاریخ سینمای ایران برای همیشه تثبیت شده بود. اما بازگشت و چند فیلم درخشان دیگر به کارنامه خود افزود؛ هر چند وقتی خزان و برگ‌ریزان شروع شد، دیگر سرو هم که باشی از دم تیغ پاییز جان سالم به‌در نمی‌بری. 

مهرجویی اینک در ۸۲ سالگی دیگر تحمل این همه سانسور را ندارد و عشقش به سینما هم کاهش نیافته است و مجبور است این مهر را بجوید. اکنون از دو سال پیش فیلم «لامینور» او در انتظار پخش است. امیدوارم به‌زودی شاهد اکران «لامینور» باشیم و این‌بار هم داریوش مهرجویی بار دیگر در قد و قامتی که از او سراغ داریم، ظاهر شود. 

بیشتر از فیلم