شرم از نگاه به «شرق»

همکاری با نیروهای امنیتی برای سرکوب دگراندیشان به صفحات روزنامه‌های اصلاح‌طلب راه یافته است

روزنامه شرق، شماره ۴۱۵۷ روز ۹ آذر ۱۴۰۰ در صفحه ۸ - عکس از وبسایت روزنامه شرق

انتشار یک آگهی در روزنامه شرق که مضمون آن مبتنی بر پروژه‌های «تواب‌سازی» دگراندیشان است، موجی از واکنش‌ها را به دنبال داشت. این آگهی که تداعی‌گر سرکوب‌های دهه ۶۰ است بار دیگر تأیید کرد که فضای امروز فرهنگی در جمهوری اسلامی در حال بازگشت به الگوهای فرهنگی صدر انقلاب است و در این مسیر تمامی ابزارها به کار گرفته می‌شوند. از رسانه‌ای مانند شرق گرفته تا زندان و شلاق و حتی اعدام.

روزنامه شرق، در شماره ۴۱۵۷ روز ۹ آذر ۱۴۰۰ در صفحه ۸ خود آگهی منتشر کرد که در آن فردی با ارائه مشخصات سجلی خود، از انتساب به «آیین بهایی» ابراز برائت می‌کند. فارغ از اینکه حتی در این آگهی هم اشتباه املایی فاحشی وجود دارد و روزنامه شرق کلمه «ضاله» را «زاله» نوشته است، اما اساساً انتشار چنین آگهی در روزنامه‌ای که سال‌ها داعیه‌دار اصلاح‌طلبی بود و خود را در مسیر تغییر و بهبود می‌دانست، نشان می‌دهد که مرزهای آزادی و اخلاق تا چه حد در ایران عقب رفته است. تا پیش از این نمایش چنین پروپاگاندایی در رسانه‌های نزدیک به سپاه و نیروهای امنیتی به موضوعی عادی تبدیل شده بود. اما رسانه‌های اصلاح‌طلب دست‌کم در ظاهر مدعی بودند که تلاش می‌کنند نهال آزادی بیان و شرافت در رسانه را حفظ کنند. با این وجود به نظر می‌رسد که باید در مواجهه با ادعاهای این قبیل رسانه‌ها نیز ساده‌انگارانه مواجه نشویم.

اگرچه انتشار این چنین آگهی‌های موضوع جدیدی نیست. طی چهار دهه اخیر حکومت جمهوری اسلامی تمام تلاش خود را کرده است تا با فشار و سرکوب باورمندان آیین بهایی را مجبور به تغییر دین و مذهب کند. در بسیاری موارد خانه‌ها و زمین‌های آنها را مصادره کرده است. از ورود آنها به دانشگاه جلوگیری کرده و جواز کسب افراد بهایی را لغو کرده است. حتی جلسات مذهبی آنها به اتهام اجتماع و تبانی علیه نظام لغو شده است. در این شرایط همیشه این گزینه پیش روی بهائیان درون ایران قرار داده شده است که می‌توانید با تغییر دین (منظور تغییر به اسلام است) به زندگی عادی خود ادامه دهید. البته موضوع به همین سادگی نیست. از افرادی هم که به هر دلیلی تصمیم به تغییر دین گرفتند توقع می‌رود تا در مجامع عمومی یا روزنامه‌های کثیرالانتشار این موضوع را اعلام کنند. در واقع حکومت می‌خواهد از این تغییر دین استفاده تبلیغاتی کند تا سایر باورمندان به آیین بهائی را تحت فشار بیشتر قرار دهد.

شاید این سؤال مطرح شود که چرا جمهوری اسلامی این‌قدر بر روی بهائیان حساس است؟

البته که موضوع فقط آیین بهائی نیست. طی سال‌های اخیر ده‌ها شهروند ایرانی که به مسیحیت تغییر دین داده‌اند و آن را علنی اعلام کرده‌اند نیز به زندان رفته و با حکم «مرگ» مواجه شده‌اند.

به نظر می‌رسد نگرانی از بازخورد بیرونی اعدام افرادی که زیر حکم «ارتداد» قرار دارند، باعث شده تا حکومت آنها را همچنان در زندان نگه دارد و مرتکب قتلی دیگر نشود.

با این حال ماجرای بهائیان ناشی از یک مسئله ایدئولوژیک است که در جمهوری اسلامی و نیروهای منتسب به آن سابقه‌ای طولانی دارد.

پس از پیروزی انقلاب، بسیاری از فارغ‌التحصیلان مدرسه علوی که از پیشینه وابستگی به «انجمن حجتیه» برخوردار بودند، توانستند در حکومت تازه به جایگاهی دست یابند. در دوران حیات آیت‌الله خمینی و پس از مخالفت او با عملکرد حجتیه، حلبی، رهبر وقت آن انجمن، ادامه فعالیت علنی آن را تعلیق، و انجمن را منحل اعلام کرد. اما آن اقدامات، واقعیت ماجرا نبود. در اینجا متن سخن آیت‌الله خمینی در مورد حجتیه را مجدداً با هم مرور می‌کنیم: «یک دسته دیگر هم که تزشان این است که بگذارید که معصیت زیاد شود تا حضرت صاحب بیاید. حضرت صاحب مگر برای چی می‌آید؟ حضرت صاحب می‌آید معصیت را بردارد. ما معصیت می‌کنیم که او بیاید؟ این اعوجاجات را بردارید… در این موجی که الآن این ملت را به پیش می‌برد، در این موج خودتان را وارد کنید و برخلاف این موج حرکت نکنید که دست و پایتان خواهد شکست.»

با این حال افرادی که به فرقه حجتیه قرابت فکری داشتند، مسندهای گوناگون را در حکومت تازه تأسیس جمهوری اسلامی در دست گرفتند. با توجه به اینکه انجمن حجتیه مبارزه با بهائیان را به عنوان یکی از اهداف خود تعریف کرده است، از آن زمان فشار بر بهائیان افرایش بیشتری پیدا کرد. بسیاری از باورمندان بهایی به اتهام بهایی بودن و تبلیغ برای آن اعدام شدند. برخی را مجبور کردند تا در مساجد محل و در برابر همگان نسبت به آیین بهائی ابراز برائت کنند تا جان و مالشان حفظ شود. کسان دیگری هم که در دانشگاه به تحصیل مشغول بودند، باید رسماً با انتشار آگهی در روزنامه‌های کثیرالانتشار ابراز برائت خود را از آیین بهایی ابراز می‌کردند تا بتوانند به سر کلاس باز گردند. این موضوع ادامه داشت تا اینکه پس از مرگ آیت‌الله خمینی و روی کار آمدن علی خامنه‌ای، در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی تصمیمی رسمی برای سرکوب سیستماتیک اقلیت بهایی گرفته شد.

بر اساس اسناد افشا شده، مصوبه ششم اسفند ۱۳۶۹ شورای عالی انقلاب فرهنگی که بهائیان را از تحصیلات دانشگاهی محروم می‌کند، قانون اجازه ادامه تحصیل را از این افراد سلب می‌کند. در بند سوم این مصوبه صراحتاً تصریح شده باید از ثبت نام بهائیان در دانشگاه‌ها جلوگیری به عمل آید و چنانچه هویت بهائی فردی هنگام تحصیل احراز گردد باید از تحصیل محروم شود.

در واقع با آغاز رهبری آیت‌الله خامنه‌ای، حجتیه مجدداً خود را احیا کرد و نفوذ بیشتری در دیوان‌سالاری کشور یافت. بسیاری از دانش‌آموزان سابق مدرسه علوی و اعضای رسمی سابق حجتیه، همین امروز در مصدر کار هستند و پست‌های مدیریتی بالایی دارند. البته این مطلب را فراموش نکنیم که اعضای شاخص آن همیشه از حمایت شخص آیت‌الله خامنه‌ای و بیت او برخوردار بوده‌اند. این در حالی است که آیت‌الله خمینی دست‌کم دو بار به شکل صریح و از پشت تریبون‌ها، با حجتیه مخالفت ورزیده است.

حضور در دستگاه‌های دولتی، امکان عملی کردن ایدئولوژی «آخرالزمانی» را برای آنها فراهم کرد. اعضای حجتیه، بر اساس تفکرات پیشین خود و با یک قانون نانوشته، پس از راهیابی به نهادهای قدرت، به تلاش برای حذف بهائیان از گستره جامعه اقدام کردند. از ابتدای انقلاب، بسیاری از بهائیان به دلیل همین فشارها، ناچار به ترک موطن خود شده‌اند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

در کشوری که از تنوع دینی، مذهبی، قومی و فرهنگی گسترده‌ای برخوردار است، مسلمان پنداشتن همه، آن هم از نوع شیعه اثنی‌اعشری، آغاز سایر تبعیض‌ها خواهد بود. تاریخ نشان داده است که هیچ یک از دیکتاتورها و تمامیت‌خواهان نتوانسته‌اند کشوری یک‌دست بسازند. در تمام کشورهای پیشرفته دنیا، وجود یک جامعه چند فرهنگی مایه افتخار است و بلوغ اجتماعی، و قدرت سیاسی و امنیتی آن نظام را نشان می‌دهد.

اما روزنامه‌ای مانند «شرق» با انتشار آگهی که زمینه سرکوب اقلیتی از یک جامعه را فراهم می‌کند، همگام با پروپاگاندای امنیتی جمهوری اسلامی تلاش می‌کند که پروژه یکسان‌سازی و حذف غیرخودی‌ها را فراهم کند. این آگهی که با الگوی دهه ۶۰ منتشر شده است، نمایانگر وضعیت اسفبار در ایران امروز است. فرهنگی که حتی رسانه‌هایش هم در زمین نیروهای امنیتی بازی می‌کنند و از دست رفتن اعتبار روزنامه‌نگاری را ضد ارزش نمی‌دانند.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه