مهاجرت نخبگان از ایران؛ حاصل فساد گازانبری در جمهوری اسلامی ایران 

اگر اعضای هیئت‌امنای پیشین دانشگاه تهران بزرگان حوزه علم و فرهنگ بودند، هیئت‌امنای جدید چهره‌های مشهور سرکوب‌های دانشجویی از نوع گازانبری و سانسورچی‌های فعالیت و کار نخبگان هستند

اظهارات روز ۲۷ آبان رهبر جمهوری اسلامی ایران  در خصوص خیانت بودن سفارش یا کمک به جوانان نخبه ایرانی برای مهاجرت، اگرچه از نظر ارزش و سرمایه‌هایی که جامعه از طریق مهاجرت نخبگان، از آن‌ها محروم می‌شود قابل ‌توجه است، اما بدون توجه به این موضوع بیان شد که عامل اصلی چهاردهه مهاجرت جوانان نخبه از ایران، به‌خصوص نخبگان دانشگاهی، با وجود سختی و مرارت آن، چه بوده است.

برقراری دستگاه وسیع و بی‌رحم سرکوب و اعدام در کنار فساد سیاسی و اقتصادی گسترده، نبود عدالت استخدامی و کنار گذاشتن نخبگان از مسئولیت‌ها، بخشی از دلایل مهم اشتیاق تحصیل‌کردگان برای مهاجرت از ایران است. علی خامنه‌ای در این خصوص گفته است: «این که عناصری در بعضی دانشگاه‌ها، جوان نخبه را از آینده مایوس، و او را به ترک میهن تشویق می‌کنند، صریحا به کشور و دشمنی با آن است و دوستی با آن جوان هم نیست.»

سخنانی رهبر حکومت اسلامی همانند اغلب سخنرانی‌های او، بلافاصله مسئولان مختلف را واداشت تا از آن حمایت کنند. اما هم‌زمانی این سخنان با خبر معرفی اعضای هیئت‌امنای دوره هشتم دانشگاه تهران از سوی وزیر علوم و حضور علیرضا زاکانی و محمدباقر قالیباف در آن هیئت، موضوعی شد که منتقدان با استناد به آن،‌ یکی از مهم‌ترین دلایل مهاجرت نخبگان دانشگاهی را واکاوی کنند. 

نگاهی به دلایل مهاجرت جوانان، به‌خصوص در سال‌های اخیر، روشنگر این نکته است که مسئولان جمهوری اسلامی ایران به دلیل درنظرنگرفتن نیازهای یک جامعه جوان در جنبه‌های مختلف، برخوردهای قهری و سیاسی با نخبگان، و سیاسی‌کاری در به‌کارگیری ایشان، جزو متهمان ردیف اول تشویق چند نسل به ترک ایران و محروم شدن کشور از توانمندی‌های آنان هستند. 

همچنین، دانشگاه‌های ایران در چهار دهه گذشته محلی برای حذف استادان بنام و دارای سوابق روشن، و جایگزینی این بزرگان با افرادی بوده‌اند که از صلاحیت‌های لازم در این حوزه برخوردار نیستند. دراین ‌بین، دانشگاه تهران در مقام نماد جایگاه دانشگاه در ایران، همواره موقعیتی ویژه میان دیگر دانشگاه‌ها داشته است. این مرکز مهم علمی و پژوهشی، عنوان بزرگ‌ترین مرکز آموزش عالی ایران را در طول تاریخ خود یدک کشیده است. 

تاسیس دانشگاه تهران در سال ۱۳۰۵ با پیشنهاد اسماعیل سنگ ادیب، سیاستمدار و نماینده دو مجلس سنا و شورای ملی به رضاشاه پهلوی، کلید خورد و در نهایت در سال ۱۳۱۳ افتتاح شد. علی‌اصغر حکمت و علی‌اکبر داور نقش بسزایی در تأمین و تملک زمین دانشگاه در اراضی جلالیه و راه‌اندازی آن داشتند. 

دانشگاه تهران از ادغام دارالفنون، مدرسه علوم سیاسی، مدرسه طب، مدرسه عالی فلاحت و صنایع روستایی، مدرسه فلاحت مظفر (نخستین آموزشگاه کشاورزی در ایران)، مدرسه صنایع و هنر (مؤسس: کمال‌الملک)، مدرسه عالی معماری، و مدرسه عالی حقوق شکل گرفت. در تیرماه ۱۳۴۶، قانون هیئت ‌امنای دانشگاه تهران به تصویب مجلس شورای ملی و مجلس سنا رسید که بر اساس آن هفت نفر از شخصیت‌های فرهنگی و دانشگاهی و اقتصادی کشور در کنار بعضی رجال سیاسی، عضو آن هیئت بودند. 

آن هفت چهره فرهنگی، علمی، و دانشگاهی را چهره‌های حقیقی و نمادین هیئت‌امنای دانشگاه تهران می‌دانند؛ همان هیئتی که معرفی اعضای دوره هشتم آن جنجالی شده است. 

دانشگاه تهران، مرکز علمی مهم و موثر  

نگاهی به نام‌های بزرگی که از دانشگاه تهران فارق‌التحصیل شده‌اند و تاثیر ایشان در پیشرفت علمی و اجتماعی در ایران، و نیز تاریخ جنبش‌های دانشجویی ایران در پیش و پس از انقلاب، روشنگر اهمیت این دانشگاه است. 

نقش جوانان نخبه دانشگاه تهران در شکل‌گیری اعتراض‌های مردمی و برخوردهای سخت و خشن با ایشان، نشنیدن صدای اعتراض این نسل، و نیز واکنش این جوانان به انتشار اخبار متعدد از بی‌ثباتی اقتصادی و وضعیت ناراحت‌کننده آتیه کسب‌وکار و زندگی، در کنار وقایعی مانند آبان ۹۸، روشنگر حساسیت نقش دانشگاه تهران در این رویدادها و بخشی از دلایل مهاجرت نخبگان دانشگاهی است. 

انتصاب «محمدباقر قالیباف»، «محمدحسن صادقی مقدم»، «علیرضا زاکانی»، «سیدجواد ساداتی‌نژاد»، «محمدمهدی اسماعیلی»، «عباس مصلی‌نژاد» و «فرهاد رهبر» در مقام هیئت‌امنای دانشگاه تهران، از نظر بسیاری روشنگر نادیده ‌گرفتن و سرکوب دانشجویان نخبه است. 

هرچند، ذکر این نکته ضروری است که اعضای دوره هفتم هیئت‌امنا نیز کمابیش ترکیب مشابهی داشتند. در دوره هفتم نیز به‌ جای بزرگان علمی و دانشگاهی، چهره‌های سیاسی چون محمدرضا عارف، عبدالناصر همتی، پیروز حناچی، محمدجواد ظریف، و بیژن نامدارزنگنه عنوان عضویت در هیئت‌امنای دانشگاه تهران را یدک می‌کشیدند. 

ولی آنچه در این روزها سبب شده است که انتخاب اعضای جدید بیش از همیشه خبرساز شود، انتشار فهرست هیئت‌امنای دوره اول دانشگاه تهران در فضای مجازی است؛ فهرستی که در آن نام محمود حسابی، علی‌اصغر حکمت، پرویز ناتل‌خانلری، عیسی صدیق، محمود افشار، و محمدعلی فروغی به چشم می‌خورد. 

گروهی که از آنها با عنوان «هیئت‌امنای سابق» یاد می‌شود، همان شورای استادانی است که بر روند شکل‌گیری و روی ریل افتادن دانشگاه تهران و دانشکده‌های تابعه نظارت و تأثیر داشتند و بیشتر آنان در سال ۱۳۴۶ اعضای حقیقی هیئت ‌امنا شدند. 

وقتی به سوابق این افراد نگاه می‌کنیم، می‌توان با مقایسه‌ای میان سوابق این بزرگان با کسانی که طی سالیان اخیر در جایگاه آنان نشسته‌اند، متوجه افول فاحش جایگاه و اعتبار علمی هیئت‌ امنای دانشگاه تهران شد. اگر اعضای هیئت‌امنای قبل بزرگان حوزه علم و فرهنگ بودند، هیئت‌امنای جدید چهره‌های مشهور سرکوب‌های دانشجویی از نوع گازانبری و سانسورچی‌های فعالیت و کار نخبگان هستند. 

دکتر محمود حسابی

این چهره شاخص علمی ایران در ۲۵ سالگی دکترای فیزیک خود را از دانشگاه سوربن گرفته است. دکتر حسابی پیش ‌از آن نیز لیسانس مهندسی راه و ساختمان از دانشگاه فرانسوی بیروت داشت. او به زبان‌های عربی، انگلیسی، فرانسوی و آلمانی تسلط کامل داشت، و در مطالعات و پژوهش‌های خود از زبان‌های سانسکریت، لاتین، پهلوی یونانی، ایتالیایی، روسی، و ترکی نیز استفاده کرده است. دکتر حسابی در سال ۱۹۹۰ میلادی به‌عنوان «مرد اول علمی جهان» برگزیده شد و در سال ۱۳۴۹ عنوان «استاد برجسته دانشگاه تهران» را دریافت کرد. 

علی‌اصغر حکمت

علی‌اصغر حکمت اولین رئیس دانشگاه تهران و ادیب سرشناس عصر پهلوی است که با تاسیس هشت دانش‌سرا در تهران، تبریز، کرمان، مشهد، شیراز، اهواز، ارومیه، و خرم‌آباد، و نیز چنین تأسیس مدارس ابتدایی و متوسطه در سطح کشور، در مقام «وزیر معارف» نقش بسزایی در گسترش دانش‌آموختگی میان ایرانیان دارد. حکمت همچنین کتابخانه ملی ایران و فرهنگستان زبان فارسی را پایه‌گذاری کرد. از دیگر خدمات شاخص این ادیب بزرگ، باید به راه‌اندازی کلاس‌های اکابر برای سوادآموزی به بزرگسالان، تهیه کپی از نسخ خطی فارسی در کتابخانه‌های مختلف جهان و جمع‌آوری آن در ایران، احداث موزه مردم‌شناسی، و تألیف و ترجمه آثار مهمی در زمینه آفرینش‌های ادبی اشاره کرد. 

پرویز ناتل‌خانلری

ادیب، شاعر، و زبان‌شناس سرشناس ایران، از اولین افرادی است که از دانشگاه تهران کرسی دکترای ادبیات فارسی را دریافت کرد. خانلری تحصیلات ابتدایی را در مدرسه سن‌لویی و مدرسه ثروت تهران گذراند و پس از آن در دارالفنون، رشته زبان و ادبیات فارسی را انتخاب کرد. 

او همچنین دو سال در «انستیتو دو فونتیک» که وابسته به دانشگاه سوربن بود، به تحقیق مشغول شد. خانلری اولین ایرانی‌ای بود که در رشته آواشناسی تحصیل کرد. تأسیس «بنیاد فرهنگ ایران» از جمله خدمات خانلری است. 

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

عیسی صدیق

دکتر صدیق نیز از جمله مشاهیر علم و ادب و فرهنگ ایران است که نقش بسزایی در شکل‌گیری دانشگاه تهران داشته است. عیسی صدیق تحصیلات ابتدایی را در مدرسه‌های ادب و کمالیه، و دوره متوسطه را در دارالفنون تهران به پایان رساند. او در ۱۲۹۰ خورشیدی به فرانسه رفت و تا ۱۲۹۷ خورشیدی، دوره دانشسرای ورسای را گذراند و از دانشگاه پاریس دانشنامه لیسانس در رشته ریاضی گرفت. مدتی نیز در دانشگاه کمبریج انگلستان به تحصیل علوم ریاضی و تدریس پرداخت، و سپس به ایران بازگشت. 

وقتی تصمیم تاسیس دانشگاه تهران گرفته شد، تیمورتاش، وزیر دربار وقت، در نامه‌ای از عیسی صدیق که در آن زمان بر پایان‌نامه دکترای خود با موضوع آموزش در ایران کار می‌کرد، خواست تا بررسی‌های لازم را برای فراهم شدن نیازهای تأسیس دانشگاه انجام دهد. دکتر صدیق مأمور تهیه و تنظیم لایحه تأسیس دانشگاه تهران شد و همان لایحه در سال ۱۳۱۳ به مجلس ارائه شد و با تصویب آن، دانشگاه تهران رسماً شکل گرفت. 

محمود افشار

دکتر افشار نیز از اولین دانش‌آموختگانی است که برای تحصیل به خارج از ایران رفت و در هند مقدمات علوم جدید و زبان انگلیسی را فراگرفت و پس از بازگشت به ایران، علوم سیاسی خواند و سپس به سوئیس رفت و از دانشگاه لوزان دکترای حقوق خود را دریافت کرد. دکتر افشار به پیشنهاد علی‌اکبر داور، ریاست مدرسه تازه‌تأسیس تجارت را بر عهده گرفت و آن را بر اساس الگوی دانشگاه‌های اروپا راه‌اندازی کرد. افشار همچنین از شاخص‌ترین ادیبان و روزنامه‌نگاران ایران است که موقوفات او تا امروز یکی از مهم‌ترین منابع پژوهشی در ایران شناخته می‌شوند. 

افول جایگاه علمی دانشگاه در ایران که در آن هیئت‌های علمی نه بر اساس اعتبار سطح علمی، که مبتنی بر رانت و بده‌بستان‌های سیاسی منصوب می‌شوند، در کنار بیکاری و نبود امنیت شغلی، فساد گسترده اقتصادی و سیاسی، و سرکوب جنبش‌های دانشجویی، از دلایل مهم مهاجرت نخبگان از ایران هستند. نگاهی به سوابق اعضای فعلی هیئت امنای دانشگاه تهران می‌تواند روشنگر بخش‌هایی از این دلایل باشد. 

محمدباقر قالیباف

قالیباف، سردار سپاه و رئیس کنونی مجلس شورای اسلامی ایران که دارای دکترای جغرافیای سیاسی است، از جمله فرماندهان سپاه است که در دوران محمد خاتمی طی نامه‌ای، نسبت به روند اصلاحات در کشور هشدار داد و او را تلویحاً تهدید به کودتا کرد. 

شاید مهم‌ترین مسئله‌ای که قالیباف را به دانشگاه مرتبط می‌کند، نه جایگاه دانشگاهی او، که افشاگری مشهور حسن روحانی در مناظره‌های انتخابات ۱۳۹۶ باشد که قالیباف را متهم کرد در جریان اعتراضات دانشجویی ۷۸ خواستار اجازه برای حمله گازانبری به آن‌ها شده بوده است. 

علیرضا زاکانی

شهردار کنونی تهران و نماینده سابق مجلس، شهرتش را به‌واسطه حملات کلامی تند و هتاکانه‌اش نسبت به چهره‌های اصلاح‌طلب کسب کرده است. او که سابقه حضور در سپاه پاسداران نیز دارد، در رشته کارشناسی دستیاری کودکان در دانشگاه پذیرفته شده و با تغییر رشته، در پزشکی هسته‌ای تخصص گرفته است. گفته می‌شود که او در دوران تحصیل خود سه ترم «مشروط» شده است. 

زاکانی از جمله دانشجویانی بود که در سال ۷۸ به‌عنوان عضو و مسئول بسیج دانشجویی در وقایع کوی دانشگاه، هدایت بخشی از نیروهای سرکوبگر لباس‌شخصی را برعهده داشته بود. او همچنین سخنران مراسمی بود که حکومت به‌عنوان برنامه‌ای برای پایان غائله کوی دانشگاه تشکیل داد. زاکانی از سال ۷۹ ریاست بسیج دانشجویی را برعهده گرفت و تا سال ۱۳۸۲ آن سمت را در اختیار داشت. 

محمدحسن صادقی مقدم

قائم‌مقام سابق سازمان بازرسی در زمان ریاست ابراهیم رئیسی بر آن سازمان و از اعضای حقوق‌دان شورای نگهبان، مواضع تندوتیزی نسبت به رویکرد سیاسی در دانشگاه‌های ایران دارد. محمدحسن صادقی مقدم دکترای حقوق از دانشگاه تربیت‌ مدرس دارد. 

ایرج مصداقی، از زندانیان سیاسی سابق، در مقاله‌ای مدعی شده است که صادقی مقدم از جمله بازجویان و شکنجه‌گران زندان اوین در دهه شصت بوده است. صادقی مقدم از سوی دولت آمریکا نیز به اتهام ممانعت از برگزاری انتخابات آزاد در ایران، تحریم شده است. مهم‌ترین حاشیه در خصوص صادقی مقدم، نقشی است که نزدیکان علی لاریجانی معتقدند در رد صلاحیت او داشته است. 

سیدجواد ساداتی‌نژاد

وزیر جهاد کشاورزی دولت ابراهیم رئیسی، پیش‌تر نماینده مجلس بوده است. سیدجواد ساداتی‌نژاد در رشته مهندسی هیدرولوژی در دانشگاه تربیت‌مدرس تحصیل ‌کرده و دکترای خود را از دانشگاه مسکو گرفته است. 

این روزها که بحث بحران آب در ایران اوج گرفته است، باید به یاد آوریم که ساداتی‌نژاد ریاست فراکسیون آب را در مجلس دهم بر عهده داشت؛ فراکسیونی که به‌ جای تلاش برای رفع بحران خشکسالی در ایران، با طرح‌هایی موافقت کرد که هر یک از آن‌ها، منجر به اوج‌گیری بحران آب در این کشور شده‌اند. 

محمدمهدی اسماعیلی

وزیر کنونی فرهنگ ارشاد دولت ابراهیم رئیسی، از تندروترین چهره‌های اصول‌گرا است که انتخابش به‌عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد موجب اعتراض هنرمندان در ایران شد. محمدمهدی اسماعیلی سابقه تحصیلات حوزوی در سطح مقدماتی، و نیز دکترای علوم سیاسی از دانشگاه تهران دارد. 

«معاونت سیاسی امنیتی استاندار اصفهان» از جمله سوابقی است که نشان می‌دهد گفته منتقدانش مبنی بر «سابقه امنیتی» او، صحت دارد. اسماعیلی در برنامه پیشنهادی برای وزارت ارشاد، با انتقاد تند از وضعیت سینما و موسیقی گفته بود: «اکثر فیلم‌های ایرانی مروج سبک زندگی غیراسلامی ایرانی و تخریب‌کننده انقلاب اسلامی، ارائه‌کننده تصویر مثبت از زن بی‌حیا، سیاه‌نما و ناامیدکننده، مروج وادادگی و تحقیر ملی، القاکننده واگرایی دینی و ملی، و قانون‌گریزی و نمایش ناکارآمدی نهادها بوده‌اند.»

سخنان او با واکنش چهره‌های مختلف فرهنگی و سینمایی ایران مواجه شد. عباس مصلی‌نژاد از معدود چهره‌های غیرسیاسی فهرست جدید هیات امنای دانشگاه تهران است و تنها بازمانده هیات دوره هفتم. طرفداران وی او را به عنوان «نیکوکار» و «مدرسه‌ساز» معرفی می‌کنند. 

مصلی‌نژاد هچنین عضو هیات‌امنای دانشگاه صنعتی شریف است. او استاد علوم سیاسی در دانشگاه تهران، و مدیرعامل «بنیاد نیکوکاری مصلی‌نژاد» است. 

نگاهی گذرا به سوابق هیئت‌امنای جدید دانشگاه تهران، روشنگر جایگاهی است که روزگاری اعتبار علمی و فرهنگی شرط حضور در آن بود، و در نظام جمهوری اسلامی ایران  به محلی برای امتیازدهی و سهم‌خواهی سیاسیون بدل شده است. در واقع، مهم‌ترین دانشگاه ایران امروز در اختیار هیئت‌امنایی است که هر یک نماد سرکوب جنبش دانشجویی و نخبگان، و نیز بی‌انگیزه شدن آنان است. 

رهبر جمهوری اسلامی ایران هم در حالی تشویق جوانان، به‌خصوص نخبگان به مهاجرت را «خیانت به کشور» می‌داند که خود مشوق دستگاه سرکوب و سانسور و از بین ‌رفتن انگیزه‌های نسل جوان طی سال‌های گذشته در ایران بوده است. بسیاری از فسادهای گسترده در دستگاه‌های امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی ایران و انتصاب چهره‌های سرکوبگر در مقام متولیان دانشگاه‌ها که زمینه مهاجرت نخبگان از کشور شده‌اند، به پشتوانه حمایت او رخ داده است.