اسیری که یک عمر آزاد زیست

غلام‌حیدر اسیر، شاعر طنزپرداز افغانستان درگذشت

غلام حیدر اسیر، انسان کاملا متفاوتی بود - ایندیپندنت فارسی 

یک روز گرم تابستان، غلام‌حیدر اسیر هروی وارد دفتر روزنامه دولتی اتفاق اسلام در شهر هرات شد. بسته‌ای از شماره تازه چاپ شده مجله طنز «پالون» ( پالان) را زیر بغل داشت و یک نسخه از مجله را به من داد و دیگری را به نقیب آورین بادغیسی، از شاعران بنام افغانستان و مدیرمسئول روزنامه «اتفاق اسلام» داد. آروین از دیدن مجله شگفت‌زده نشد. گویا از قبل خبر داشت که چنین نشریه‌ای چاپ می‌شود. اما من که از انتشار آن باخبر نبودم، با سرور زیاد مجله را قاپیدم. پیش از باز کردنش، اسیر به من گفت، صفحه فلان را با دقت بخوان.

در صفحه مذکور طنزی از من با اسم مستعار چاپ شده بود که چند روز پیش من از روی تفنن نوشته بودم و روی کامپیوتر نقیب آروین گذاشته بودم. آن طنز، یکی از مقام‌های آن زمان هرات را که از قضا دوست نزدیکم هم بود، نشانه رفته بود و اسیر آن را از آروین گرفته و منتشر کرده بود. آقای اسیر با لبخند خاص خودش به من گفت، آژند برای شماره بعدی، طنز دیگری روی دست بگیر. من رد کردم و گفتم من شاعرم نه طنزنویس. با نگاهی مکارانه گفت، اگر می‌خواهی این طنز را نبرم و روی میز فلانی نگذارم و نگویم که آن را آژند نوشته است، لطفا طنز بعدی را آماده کن. چنین شد که من برای دوازده یا شاید پانزده شماره «پالون»، هر بار مطلب طنزی می‌نوشتم. بعدها طنزنویسی من در روزنامه «هشت صبح» نیز تداوم یافت و آژندی که اکثریت به نام شاعر می‌شناختند، تبدیل شد به طنز‌نویس.

غلام حیدر اسیر، انسان کاملا متفاوتی بود. در آن زمان که همه سعی داشتند از راه نوشتن و چاپ کتاب لقمه نانی به دست آورند، او لقمه دهانش را برای چاپ و نشر کتاب اختصاص می‌داد. شغل اصلی «غلام‌حیدر اسیر هروی» مکانیکی بود، ولی هرچه از آن راه در می‌آورد، در راه نشر و چاپ آثار خود خرج می‌کرد. شاید همین هم بود که بعدها باعث شد شیرازه زندگی شخصی‌اش نیز ازهم بپاشد. 

غلام‌حیدر اسیر هروی بیش از آن که به آنچه در حوزه ادبیات متعارف بود بپردازد، زیر پوست این حوزه را می‌کاوید. یک بار کتابی به نام «چهل جلسه و یک کودتا» در مورد شکل‌گیری جلسات شعر مهاجران افغان در ایران نوشت. آن کتاب بیشتر در مورد چگونگی مصادره جلسات شعر توسط یک عده و به حاشیه رانده شدن تعدادی دیگر بود. بیشتر اوقات حیدر اسیر به دلیل پرداختن به همین گونه مسایل و زبان تندی که در نوشته‌هایش به کار می‌برد، در حاشیه می‌ماند. بار دیگر، در سال‌های دهه ۸۰ شمسی، از یکی از مقام‌های اطلاعات و فرهنگ هرات به دلیل مصادره صدها عکس خود و چاپ آن به نام دیگری شکایت کرد و سال‌های زیادی در مورد آن نوشت و هرجا فرصتی می‌یافت، آن مسئله را مطرح می‌کرد. 

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

اسیر پس از چهارده سال مهاجرت در ایران، در سال ۱۳۷۱ خورشیدی به هرات برگشت و همچنان به کار مکانیکی و فعالیت هم‌زمان در حوزه ادب فارسی اهتمام داشت. او به زبان محلی هرات شعر می‌گفت و زیر ساخت بیشتر شعرهایش طنز بود. اثر ماندگاری از او به نام «انبنچه گپ هرات» (انبانچه سخن هرات) باقی مانده است. اسیر در این کتاب که سال‌ها برای تدوینش زحمت کشید، گفتارها، اصطلاحات و واژه‌های مختص غرب افغانستان را جمع‌آوری کرده است. 

تلاش اسیر بر این بود که حوزه فرهنگ مردم هرات یا غرب افغانستان را زنده نگه‌دارد. مجموعه‌ای از بازی‌های مردم ناحیه هرات را نیز، همراه با هزاران قطعه عکس و ویدیو از معماری سبک تیموری و خانه‌های قدیمی و کوچه‌بازارهایی را که هنوز دست‌نخورده باقی مانده بود، به تنهایی گرد‌آوری کرده بود. آن مجموعه گنجینه بسیار مهمی است، زیرا بخشی از آن معماری و کوچه‌ها وخانه‌ها در حال حاضر از بین رفته‌اند و اثری از آنان نمانده است. 

یکی از کارهای غلام‌حیدر اسیر که تا امروز هم اثر آن را در هرات به خوبی می‌توان دید، همکاری‌اش در نام‌گذاری خیابان‌ها و کوچه‌های هرات بود. اسیر به‌شدت بر نام‌گذاری تاریخی و استفاده از نام و یاد مشاهیر زبان فارسی تاکید داشت. به همین دلیل اکثر خیابان‌های هرات به نام بزرگان عرصه ادب و فرهنگ زبان فارسی نام‌گذاری شده‌اند. نام‌هایی چون ابن‌سینا، فردوسی، علامه سلجوقی، علی موفق هروی و بسیاری دیگر، نمونه‌هایی از این مجموعه‌اند که بر خیابان‌ها و کوچه‌های هرات نهاده شدند. او با تنی چند از فرهنگیان هرات در کمیسیون نام‌گذاری خیابان‌های هرات حضور داشت و می‌کوشید تا نام‌های زیبنده تاریخ هرات را بر این خیابان‌ها و اماکن بگذارد. اسیر، هرگز از نام «افغانستان» استفاده نمی‌کرد و این نام را برازنده این جغرافیا نمی‌دانست. او ترکیب «ایران شرقی» را برای افغانستان امروز به‌کار می‌برد و همین امر باعث می‌شد که اهل قدرت همیشه از سر خصم و خشم به او بنگرند. 

اسیر در واپسین دهه عمرش، تا حدی به انزوای خود فرو رفت. مشکلات سلامتی، از جمله بیماری قند و نارسایی قلبی او را خانه‌نشین کرده بود. او در این سال‌ها بیشتر به ویرایش دوباره نوشته‌هایش می‌پرداخت و شماری از کتاب‌های خود را با ویرایش تازه چاپ کرد. اسیر آن‌قدر خود را وقف کار فرهنگی کرده بود که از حد تحمل خانواده‌اش برگذشت و نتوانستند این گونه با او سر کنند و در نتیجه او را تنها گذاشتند. 

گفته می‌شود که در اواخر عمرش بار دیگر تجدید فراش کرد و با همسر تازه‌اش در همان خانه قدیمی که نیمی از آن را برای چاپ کتاب‌هایش فروخته بود، زندگی می‌کرد. 

شوربختانه غلام حیدر اسیر در سال‌های اخیر در چنبره انزوا، دشواری‌ها و مشقت‌های فراوان افتاده بود، و به‌ویژه به علت دچار بودنش به بیماری قند، مجال نیافت تا بیش از این اسیر تن بماند و چهارشنبه شب گذشته، ۱۹ آبان، در ۶۴ سالگی از این دنیا رفت. شمار زیادی از فرهنگیان عرصه زبان فارسی، مرگ او را ضایعه‌ای برای ادب فارسی دانستند و گفتند که با وجود زبان بیش از حد تند و انتقادی‌اش، غنیمتی برای ادب فارسی بود. از اسیر آثار زیادی به جا مانده‌اند، اما دو اثر «انبنچه گپ هرات» و مجموعه «نشریه طنز پالون» به عنوان یادگارهایی ارزشمند در حوزه ادبیات فارسی بر جای خواهند ماند.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه