از ترور رفیق حریری تا حمله به خانه مصطفی‌الکاظمی؛ متهم هر دو ماجرا یکی نیست؟

بسیاری از عراقی‌ها در شبکه‌های اجتماعی، انگشت اتهام را به سوی شبه‌نظامیان وابسته به ایران نشانه گرفته‌اند

مصطفی‌الکاظمی، نخست‌وزیر عراق - فیس بوک مصطفی الکاظمی

ناکام شدن تلاش برای ترور مصطفی‌الکاظمی، نخست‌وزیر عراق، مسئول این ماجرا را تبرئه نمی‌کند. تقدیر چنین بود که الکاظمی، برخلاف رفیق حریری، نخست‌وزیر پیشین لبنان، از مرگ نجات یابد و عراق به سرنوشتی مشابه با سرنوشت لبنان در ۲۰۰۵ دچار نشود. البته فعلا نمی‌توان به گونه دقیق طرفی را در این ماجرا متهم دانست، چون تا کنون نه تحقیقی در این مورد صورت گرفته و نه در عراق انگشت اتهام به سوی گروه یا طرف مشخصی نشانه رفته است. اما مشابهت‌هایی که میان رفیق حریری و مصطفی‌الکاظمی از نگاه منش شخصیتی و بینش سیاسی وجود دارد، این پرسش را به طور جدی پیش می‌‌کشد که آیا متهم در هر دو رویداد یکی نیست؟

دادگاه بین‌المللی لاهه پس از انجام تحقیق درباره ترور رفیق حریری، چند نفر از رهبران حزب‌الله لبنان را به دست داشتن در این ترور متهم کرد که احمد عیاش از آن جمله بود. در ماجرای ترور ناکام نخست‌وزیر عراق نیز انگشت‌های اتهام به سوی گروه‌های شبه‌نظامی نشانه می‌رود، زیرا همین شبه‌نظامیان هستند که در این اواخر پهپاد و موشک‌ در اختیار دارند، به‌ویژه کتائب حزب‌الله عراق که در بسیاری از موارد مسئولیت حمله به فرودگاه‌های عراق و منطقه سبز بغداد را بر عهده می‌گیرد. تحقیق‌های رسمی در عراق هم نشان می‌دهد که عناصری از شبه‌نظامیان کتائب حزب‌الله عراق نیز در میان گروه‌های شبه‌نظامی که «هسته کاتوشیا» خوانده می‌شوند، وجود دارد.

هم‌زمان، شماری از مقام‌های ایرانی حمله به منزل مصطفی‌الکاظمی را محکوم کردند و اظهار داشتند که پشت این رویداد دست‌هایی مخفیِ وجود دارد که در پی دسیسه‌سازی است. اما چنان که در سیاست و در قانون معمول است، در هر رویدادی از این دست، باید نخست نگاهی فراگیر و همه جانبه به آن انداخته شود و این پرسش‌ ابتدایی مطرح شود که چه طرفی از آن سود می‌برد؟ بر اساس این قاعده، وقتی به رویداد ترور رفیق حریری در لبنان در سال ۲۰۰۵ نگاه کنیم می بینیم که پس از گذشت سال‌ها روشن شد که طرفی که از  آن سود برد، حزب‌الله لبنان بود، زیرا پس از آن رویداد بود که این سازمان بر لبنان تسلط کامل پیدا کرد. به همین ترتیب، اگر طرح ترور مصطفی‌الکاظمی به موفقیت می‌انجامید، ممکن بود عراق هم به سرنوشت لبنان گرفتار می‌شد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

حال پرسش اساسی این است که چه شباهت‌هایی میان رفیق حریری و مصطفی‌الکاظمی وجود دارد که به‌رغم این همه فاصله زمانی (۲۰۰۵ تا ۲۰۲۱) هر دو از یک طرف معین هدف قرار می‌گیرند؟

رفیق حریری، نخست‌وزیر پیشین لبنان، پیش از این که ترور شود، از جمله کسانی بود که در نشست بریستول شرکت کرده بودند. وی از  ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۰ با حزب‌الله در تفاهم و تعامل بود و آن را سازمان مقاومت علیه اسرائیل می‌دانست. حریری چون نقش کلیدی در اقتصاد لبنان داشت، ضمنا با حزب‌الله به این توافق رسیده بود که مقاومت و نظامیگری بر عهده حزب‌الله باشد و شکوفایی اقتصادی لبنان به دوش رفیق حریری. اما پس از آزادی کامل لبنان از اشغال اسرائیل در سال ۲۰۰۰، دیدگاه سیاسی رفیق حریری تغییر کرد و بر این نظر شد که دیگر نیازی به حزب‌الله در حکم سازمان مقاومت‌کننده نیست و سلاح‌ها باید فقط در انحصار دولت لبنان باشد تا به دولتی مقتدر و نیرومند تبدیل شود. رفیق حریری در صدور قطعنامه ۱۵۵۹ شورای امنیت (۲۰۰۴) مبنی بر منحل کردن گروه‌های شبه‌نظامی در لبنان و خروج نیروهای سوریه از آن کشور، نقش اساسی داشت. حریری دو شعار را همواره تکرار می‌کرد و به آن‌ها شهرت یافته بود: یکی «اول لبنان» و دوم «هیچ کس بالاتر از وطن نیست». او به این شعارها باور عمیق داشت و سرانجام زندگی‌اش را در راه تحقق آن‌ها از دست داد. او (مطابق با نتیجه‌گیری دادگاه بین‌المللی لاهه) به دست حزب‌الله ترور شد، زیرا شعارها و دیدگاه‌های میهن‌پرستانه او با دیدگاه‌های حزب‌الله در تضاد کامل قرار داشت. پس از ترور رفیق حریری، قتل‌های دیگری نیز در لبنان صورت گرفت. هر شخصیتی که طرفدار دولت قانون و نهادهای دولتی آزاد و مستقل بود و از انحصار سلاح در دست دولت پشتیبانی می‌کرد، ترور می‌شد. شخصیت‌هایی که ترور شدند، برخی روزنامه‌نگار بودند، مانند جبران توینی، برخی سیاستمدار بودند، مانند بیار الجمیل، برخی دانشگاهی بودند، مانند سمیر قصیر، و برخی هم نماینده مجلس بودند، مانند محمد شطح و دیگران.

مصطفی‌الکاظمی، نخست‌وزیر عراق، نیز مانند رفیق حریری سیاستمداری برجسته و موفق است. وی پس از این که سمت نخست‌وزیری را در دست گرفت، «انحلال شبه‌نظامیان و انحصار سلاح در دست دولت» را شعار خود قرار داد و برای باز گرداندن عراق به آغوش جهان عرب تلاش پیگیری کرد. مصطفی‌الکاظمی به برگزاری انتخابات زودهنگام مجلس در زمان تعیین شده اصرار ورزید و در این کار موفق هم شد؛ انتخاباتی که متحدان ایران در آن شکست خوردند. اما پاداش مصطفی‌الکاظمی این بود که باید به آن‌گونه فجیع هدف قرار می‌گرفت. به نظر می‌رسد که هر فرد سیاستمدار، مدبّر، و کارشناس موفق در عراق باید هدف حمله قرار گیرد و حذف شود. فعالان مدنی و کنشگران سیاسی هم از این جمله‌اند؛ آنانی که برای دفاع از حاکمیت و اقتدار ملی کشورشان دست به تظاهرات می‌زنند و علیه آنچه اشغال عراق توسط رژیم ایران می‌نامند، شعار می‌دهند.

در ارتباط با ترور نافرجام مصطفی‌الکاظمی، تا اکنون که این مقاله را می‌نویسم، هیچ طرفی به گونه رسمی مورد اتهام قرار نگرفته است، اما عراقی‌ها در شبکه‌های اجتماعی، انگشت اتهام را به سوی شبه‌نظامیان وابسته به ایران نشانه گرفته‌اند. همچنین، شماری از عراقی‌های نزدیک به مصطفی‌الکاظمی در شبکه‌های تلویزیونی «العربیه» و «الحدث» اظهار داشتند که شبه‌نظامیان مورد حمایت ایران در پشت این ترور قرار دارند.

خلاصه، همان‌گونه که اشاره کردیم، برای روشن شدن موضوع لازم است اول به طرفی که هدف قرار گرفته است نگاهی بیندازیم و پس از آن در جست‌وجوی طرفی باشیم که از این ماجرا سود می‌برد. اگر با این نگرش وارد موضوع شویم، می‌بینیم که هر دو شخصیتی که هدف سوءقصد قرار گرفته‌اند (رفیق حریری و مصطفی‌الکاظمی) از نگاه وطن‌دوستی، اصرار بر بازگرداندن اقتدار دولت، پا‌فشاری بر لزوم انحلال گروه‌های شبه‌نظامی، و انحصار سلاح در دست دولت، با هم مشابهت دارند. همچنین، هر دو شخصیت مزبور تهدیدی برای رژیم جمهوری اسلامی ایران و پروژه توسعه‌طلبانه آن به‌شمار می‌روند. پس آیا طرفی که رفیق حریری را ترور کرده، همان نیست که دست به ترور نافرجام مصطفی‌الکاظمی زده است؟ این پرسشی است نیازمند اندیشه و تامل.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه