آینده‌ جنبش‌های اعتراضی سیاسی در ایران

اعتراض‌های خوزستان به‌خوبی نشان داد که مسیر حرکت‌های اعتراضی آینده همان مسیر دی ۹۶ و آبان ۹۸ است

جمهوری اسلامی ایران با چهار بحران اجتماعی و سه بحران سیاسی درگیر است که هر یک به‌سرعت می‌توانند به اعتراض‌های سیاسی گسترده منجر شوند. چهار بحران اجتماعی عبارت‌اند از بحران کم‌آبی و محیط ‌زیست، بحران فقر عمومی، بحران سرمایه‌گذاری و بحران سرمایه‌ اجتماعی. سه بحران سیاسی نیز بحران مشروعیت، بحران اعتماد و بحران ناکارآمدی‌اند.

خالی از سکنه شدن ۳۰ هزار از ۶۰ هزار روستا و تنش آبی در بیشتر استان‌ها، زندگی بیش از ۸۰ درصد مردم ایران زیر خط فقر مطلق و بیش از ۲۰ میلیون حاشیه‌نشین (بیغوله، حلبی‌آباد) در سال ۱۴۰۰، از دست رفتن یک دهه برای سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها و فعالیت‌های عمرانی با رشد متوسط صفر درصد، کاهش ۳۴ درصدی درآمد سرانه و تشدید مهاجرت نیروهای ماهر و فرار مغزها و سرمایه از ایران به‌خوبی ابعاد چهار بحران فوق را نشان می‌دهند. اطلاعات و آمارهای مربوط به این بحران‌ها دیگر پنهان کردنی نیستند و هر روز حتی در بوق‌های تبلیغاتی رژیم منتشر می‌شوند.

حکومت برای به حاشیه بردن بحران مشروعیت، تلاش می‌کند خود را وطن‌خواه و حافظ امنیت و استقلال و مخالفان خود را وطن‌فروش معرفی کند. البته برای رویکرد به ملی‌گرایی آن هم در حکومتی که هنوز فرقه‌گرا و امام-امتی است (و به ملت- دولت باور ندارد) بسیار دیر شده است.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

سیاست‌های داخلی ضد مشارکتی و ضد رقابتی مشروعیت رژیم را در پایین‌ترین حد خود در ۴۳ سال گذشته قرار داده است. فساد ساختاری، وعده‌های عمل نشده و دروغ‌های هر روزه اعتماد به رژیم نزد همه‌ اقشار را حتی برای بخشی از وفاداران، بر باد داده است. در حوزه‌ ناکارآمدی نیز بوق‌های تبلیغاتی نظام تلاش داشته‌اند دولت روحانی را ناکارآمد و دولت رئیسی را کارآمد معرفی کنند؛ در حالی که در ترکیب دولت رئیسی هیچ مدیری که در ۴۰ سال گذشته در وضعیت موجود نقش داشته باشد، وجود ندارد و از حیث سیاست‌ها در بر همان پاشنه می‌چرخد.

علت ترجمه شدن این بحران‌ها به بحران سیاسی، دخالت و نقش مستقیم تصمیم‌ها و سیاست‌های حکومت در آن‌ها و فقدان هر گونه سازوکار برای کانالیزه کردن اعتراض‌ها به مذاکره با حکومت و حل بدون خشونت تعارض‌ها است.

هیولای حکومت آنچنان بزرگ و گسترده شده که شهروندان ایرانی می‌توانند در هر زمینه‌ای که مشکلی وجود دارد، آن را به حکومت نسبت دهند؛ چون از روز اول، بنای حکومت جمهوری اسلامی مکیدن همه‌ منابع توسط قشر حاکم حریص، خود حق پنداری و امتیاز خواهی بوده است.

بسته شدن فضای آزادی‌های چهارگانه یعنی آزادی بیان، تشکل‌ها، گردهمایی‌ها و رسانه‌ها از عادی شدن اعتراض‌ها جلوگیری می‌کند تا روزی دیگ بخار آن‌ بترکد. مشخص نیست که حکومت همیشه بتواند از ترکش‌های دیگ بزرگی که ترکیده است، جان سالم به در ببرد. کشتار هزاران نفری هر روز برای حکومت دشوارتر می‌شود.

سه تحول بنیادی

در جنبش‌های اجتماعی در ایران در دهه‌ ۹۰ خورشیدی، سه تحول معنادار و کلیدی رخ دادند که در جهت‌گیری آینده‌ ایران موثرند و اگر حکومت سقوط کند، این جهت‌گیری را تعیین می‌کنند. این سه تحول در حوزه‌ طبقات پیشتاز، گروه‌های مرجع و ایدئولوژی به‌وضوح قابل ‌مشاهده‌اند.

طبقات پیشتاز- در نیمه‌ اول دهه‌ ۷۰، جنبش‌های اجتماعی و شورش‌ها عمدتا در طبقات فقیر متمرکز بودند (در شورش‌های اسلامشهر، اراک، مشهد و قزوین) اما از نیمه‌ دوم دهه‌ ۷۰ تا اواخر دهه‌ ۸۰ پیشتازی جنبش‌های اعتراضی به طبقه‌ متوسط ساکن شهرهای بزرگ انتقال پیدا کرد.

اتفاقی که از نیمه دوم دهه‌ ۹۰ خورشیدی در ایران رخ داد و در سال‌های ۱۳۹۶، ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰(در جنبش خوزستان) بروز یافت، بازگشت جنبش‌های اعتراضی به طبقات محروم و فقیر بود که در شهرهای کوچک ایران زندگی می‌کنند. اعتراض‌های خوزستان به‌خوبی نشان داد که مسیر حرکت‌های اعتراضی آینده همان مسیر دی ۹۶ و آبان ۹۸ است.

گروه‌های مرجع- روحانیت و دانشگاهیان و روشنفکران در دهه‌های ۵۰ تا ۶۰ در ایران گروه‌های مرجع بودند. در دهه‌های ۷۰ و ۸۰، روزنامه‌نگاران، وکلا و دانشجویان گروه‌های مرجع اجتماعی بودند.

در دهه‌ ۸۰ حکومت تلاش کرد ورزشکاران و هنرمندانی را که اکثرا رانت‌خوار حکومت بودند و در ارکستر تبلیغاتی حکومت می‌نواختند، به گروه مرجع تبدیل کند. در دهه‌ ۹۰، دست این‌ها برای مردم رو شد و همه می‌دانستند که هنر و ورزش در جمهوری اسلامی ایران دولتی است.

 طبقات فقیر دیگر به هیچ‌یک از این گروه‌ها گوش نمی‌دهند و صرفا منافع خود را دنبال می‌کنند. یک نشانه‌ جالب آن سر دادن شعارهای بزرگداشت رضاشاه است که هیچ‌یک از گروه‌های مرجع قبلی حتی جرات نمی‌کردند اسم او را به زبان بیاورند. رهبران سیاسی مخالف در آینده‌ ایران از میان گرسنگان و تشنگانی که چپ بین‌المللی و اسلام‌گرایی شیعی را پشت سر گذاشته‌اند، برمی‌خیزند.

ایدئولوژی- در تحول سوم، اصولا اسلام سیاسی به‌عنوان عامل بسیج و بیان مطالبات از میان طبقات فقیر رخت بربسته است. در جنبش سبز هنوز رگه‌های اسلام‌گرایی و شعارهای اسلام سیاسی به چشم می‌خورد. در اعتراض‌های دی ۹۶، آبان ۹۸ و خوزستان ۱۴۰۰ هیچ‌گاه شعار مذهبی داده نشد، مردم به اماکن مذهبی پناه نبردند و رهبران مذهبی در میان معترضان دیده نشدند؛ بلکه تمام نهادهای مذهبی در سمت حکومت و مرکز و مشوق سرکوب و کشتار معترضان بودند.

به دلیل هم‌پیمانی جهانی چپ و اسلام‌گرایی و نیز سیاست نگاه به شرق اسلام‌گرایان سنی و شیعه، جنبش‌های ضد حکومتی  جز هم‌پیمانی با غرب مدرن (و نه پست مدرن که همان ایده‌های چپ را رنگ قبیله‌گرا و هویت محورزده) چاره‌ای ندارند. از همین جهت در حرکت‌های اعتراضی ایرانیان، شعارها و تمایلات ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی رخت بربسته است. شعارهای سوسیالیستی نیز در این حرکت‌ها به چشم نمی‌خورد.

نویسنده از این سه تحول به تفصیل در دو کتاب «رویارویی رویاهای آخوند و رضاشاه در آبان ۹۸: حجامت نظام با دراگانوف و دوشکا» و «خیزش دی ٩۶ و پس‌لرزه‌هایش: چرایی‌ها و چگونگی‌ها» بحث کرده است.

زمینه‌های مساعد اعتراض‌های ضد رژیم اسلام‌گرا

همه‌ زمینه‌هایی که برای اعتراض‌های دی ۹۶ و آبان ۹۸ وجود داشت، در سال‌های آینده نیز وجود دارند؛ چون از سرکوب حقوق اجتماعی و سیاسی، تبعیض‌های ساختاری، سقوط مداوم اقشار متوسط به زیر خط فقر، فساد و رانت گسترده و نهادینه، بیکاری ۳۰ تا ۶۰ درصدی جوانان تحصیل‌کرده و تحصیل‌نکرده در مناطق شهری، فقدان عدالت قضایی و تحقیر عمومی رژیم کاسته نشده است.

البته رخدادهای اجتماعی عینا تکرار نمی‌شوند چون جامعه و شرایط سیاسی و بین‌المللی تغییر می‌کند. در دو سال اخیر سه عامل دیگر نیز به زمینه‌های مساعد حرکت‌های اعتراضی افزوده شده است:

۱- در دو سال پایانی دولت روحانی و نیز در ماه‌های ابتدایی دولت رئیسی، همه‌ فشارهای اقتصادی ناشی از کاهش منابع و تحریم‌ها به مردم منتقل شده است. به همین دلیل اقشار بیشتری به زیر خط فقر سقوط کرده‌اند. در دو سال گذشته، تعداد افراد زیر خط فقر مطلق افزایش یافته است. این جمعیت ۶۸ میلیونی فقیر هیچ امیدی برای بهبود زندگی خود ندارد و منتظر ضعیف‌تر شدن حکومت یا اقدام‌های شگفتی‌برانگیز برای مردم مثل گرانی بنزین‌اند تا به خیابان‌ها بریزند.

۲- در دو بیعت (انتخابات) ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰، اصلاح‌طلبان حکومتی که ظاهرا بخشی اندک از مطالبات اقشار ناهمرنگ را نمایندگی می‌کردند، از مجلس و دولت حذف شدند. اصلاح‌طلبان به دلیل وابستگی منافعشان به رژیم موجود، به اپوزیسیون رژیم نخواهند پیوست؛ اما کسانی که به آن‌ها امید داشتند، به‌احتمال زیاد به باورمندان به اصلاح‌ناپذیری رژیم پیوسته‌اند. باور نداشتن به اصلاح‌پذیری رژیم اولین گام برای پیوستن به اپوزیسیون رژیم (نه مخالفان رئیسی و خامنه‌ای) است.

۳- در عرصه‌ خارجی دو تحول اساسی صورت گرفته است: یکی روی کار آمدن دولت بایدن در آمریکا که امید متوهمانه افراد به مداخله‌ نظامی آمریکا در خاورمیانه برای مقابله با تروریسم و گسترش طلبی جمهوری اسلامی را (توسط دولت ترامپ) بر باد داد و دیگری، خروج مفتضحانه‌ نیروهای آمریکایی از افغانستان توسط بایدن که به یک دوره از جاه‌طلبی‌های مقام‌های آمریکایی برای دولت سازی در خاورمیانه پایان داد. اکنون مردم ایران می‌دانند که برای نجات خود تنها باید به خودشان اتکا کنند.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه