به قول ادیبان زبان پشتو، بهرغم اثرات جنگ و خشونت پنج دهۀ گذشته، این زبان اخیراٌ وارد مرحلهی تازهای شده و ادیبان و نویسندگان پشتو روشها و آفرینشهای متفاوتی را متداول میکنند.
عصمت الله زهیر، شاعر و کارشناس ادبیات پشتو در رابطه با وضعیت و تاریخ ادبی این زبان میگوید: «مواجههی پشتونها طی پنج دههی اخیر با نابسامانیها و تنشهای موجود در منطقه، شعر و ادب این زبان را نیز تحت تأثیر قرار داده است که این تأثیرات را میتوان در دو مرحله مشاهده و مورد بررسی قرار داد، که یکی را مرحلهی رجعت و عقبگرد ادبی و دیگری نوگرایی ادبی مینامیم».
مرحلهی «عقبگرد» به این معنی است که واژههایی چون «ټوپک» یعنی تفنگ، «توره» یعنی شمشیر، «جهاد» و «بمب» وارد ادبیات پشتو شد که همه و همه اصطلاحات بیرونی و وارداتی و هدف از آن ذهنیتسازی پشتونها برای جنگ بود که در این میان شعر و ادب پشتو شدیداً تحت تأثیر قرار گرفت.
به گفتهی وی، برای مبارزه با این وضعیت برخی از نویسندگان پاکستانی آسیبدیده از جنگ مجبور به ترک یار و دیار شدند و تعدادی هنوز هم به فعالیتهای ادبی و هنریشان در کشور ادامه داده و میدهند؛ وی همچنین دلایل مشخصی را یادآوری میکند که چگونه و با کدام پیمانه ادب و هنر تحت تأثیر اوضاع منطقه قرار گرفته و هدف از آنچه از آثار هنری و ادبی به چاپ میرسد چیست؟
عصمت الله زهیر گفت: «بدون شک حالات جنگی و تنش در هر جغرافیایی قشر حساس جامعه یعنی ادبا را بیشتر متأثر میکند، چون هنروران و نویسندگان آنچه را مشاهده نموده و احساس میکنند در قالب شعر و نثر میریزند؛ جایی که همواره خون ریخته شده و بمباران شود، آنجا سخن از گل و عشق و عروسی نبوده بلکه خونریزی و خشونت مورد بحث خواهد بود. به همین دلیل شعر، داستان و رُمان امروزی {در پاکستان} آیینهی تمامنمای حالات و اوضاعیاست که بر منطقه حاکم است».
به گفتهی عصمت الله: «طی چهار دههی اخیر شاعران بیشتر با وزن و قافیه شعر سرودهاند، ولی حالا شعر آزاد هم میسرایند؛ اشعار کوتاه و نثرگونه نیز به وجود آمده است؛ همچنین داستانهای پشتو از قالب سنتی بودن بیرون آمده و بهطرف مدرنیسم و پُست مدرنیسم در حرکت است.
ادبیاتشناسان پشتو بر این نظرند که آنچه پس از حادثهی یازدهم سپتامبر در قلمرو پاکستان و افغانستان اتفاق افتاد، مستقیماً ادبیات و هنر را تحت تأثیر قرار داد که طی آن نیروهای بینالمللی نه تنها طالبان و نیروهای متجاوز را سرکوب کردند بلکه تعداد زیادی از افراد ترقیخواه و روشنفکر نیز جانشان ارا ز دست دادند.
طبق اظهارات عصمت الله، بعد از سال ۱۹۷۸ میلادی، زمانی که انقلاب { کمونیستی افغانستان و جنگ بر ضد اتحاد جماهیر شوروی}اتفاق افتاد، در منطقۀ جنوبی پشتونخواه پاکستان نصاب آموزشی که برای کودکان {مهاجر} افغانستانی ساخته شده بود، بیشتر مورد استفاده بنیادگرایی و تعصبات دینی- مذهبی قرار گرفت.
بر بنیاد دیدگاههای ادبیان پشتون، نویسندگان برخلاف مناطق دیگر، در منطقۀ پشتوننشین ایالت بلوچستان با تأثیرپذیری از اوضاع به آفرینش آثار ادبی و هنری پرداختهاند که یکی از نمونههای آن رُمانی است از پروفسور راز محمد راز که موضوع مورد بحث آن قوم بلوچ است و نقش مرکزی (قهرمان رُمان) آن مربوط به یکی از رهبران قومی بلوچ به نام اکبرخان بگتی است.
به گفتهی نویسندگان پشتون، خوشبختانه ادبیات پشتو پس از پنج دهه به سمت نوآوری پیش میرود؛ نویسندگان این زبان در کنار داستاننویسی، شعر کوتاه و قصهپردازی به ترجمۀ آثاری از زبانهای دیگر میپردازند و امروز مردم دوباره نوشتههای تولستوی، گورگی و آنتوان چخوف را میخوانند و کتابهای آنان به زبان پشتو ترجمه میشود.
همچنین یکبار دیگر فلسفه وارد زبان پشتو شده، امری که همواره برای ما درخت ممنوعه بوده است، چون همیشه تلقین شدهایم که «هرکه سخن از فلسفه زند، از ما نیست، بلکه کافر است» و به خاطر همین طرز تفکر اثری از فلسفه را در آثار ادبی پشتو نمییابیم؛ اما حالا نسل جوان آنچه را میبیند و در دسترس دارد، بر روی آن کار میکند، تجربههای نو انجام میشود، دیدگاهها و افکار بکر و تازهای پدید آمده است و {از همه مهمتر} امروز مردم دوباره ادبیات نوین را بهکار بسته و مطالعه میکنند.
این نوشته برگردان فارسی از مقالات منتشر شده دیگری است و منعکس کننده دیدگاه سردبیری روزنامه ایندیپندنت فارسی نمی باشد.
© IndependentUrdu