«بیکاره‌»های مدعی و جاه‌طلب در برابر تمامیت‌خواهان پراشتها

تبلیغات جناحی-حکومتی در بیعت ۱۴۰۰ بر چه محورهایی استوار است؟

اگر در بیعت ۱۳۸۸ فیس‌بوک و توییتر محلی برای بروز و ظهور اصلاح‌طلبان بود، در بیعت ۱۴۰۰ کلاب‌هاوس برای کسانی که رسانه ندارند، چنین نقشی را پیدا کرد. به دلیل تازه بودن کلاب‌هاوس (راه‌اندازی در آوریل سال ۲۰۲۰) هنوز این شبکه اجتماعی که اتاق‌هایی برای گفت‌وگو دارد و فقط صدا در آن قابل انتشار است، در ایران فیلتر نشده است؛ گرچه تلاش‌هایی برای محدود کردن آن از سوی برخی اپراتورها مثل همراه اول، ایرانسل، و مخابرات ایران انجام گرفت.

به دلیل محرومیت از بوق‌های تبلیغاتی دولتی، بیشتر اصلاح‌طلبان به مشتری‌های این شبکه تبدیل شدند. البته احمدی‌نژاد نیز که از جمع خودی‌ها بیرون رانده شده است، به این شبکه برای بیان دیدگاه‌هاش رو کرد. هواداران او که همچنان دیدگاه‌های اقتدارگرایانه و بسته‌شان را دنبال می‌کنند، برنامه ضبط شده احمدی نژاد را به عنوان برنامه زنده به شنوندگان فروختند. 

ممنوعیت‌هایی که برای مقامات رفع می‌شوند

در ایران توییتر و تلگرام فیلتر است، اما مقاماتی که همه به نظام وفادارند و تابع ولایت، از این شبکه‌ها بیشترین استفاده را برای تبلیغات انتخاباتی خود می‌کنند. ساعاتی قبل از نام‌نویسی رئیس قوه قضاییه، کانال تلگرام ایشان که از زمان فیلترشدن تلگرام غیرفعال شده بود، بعد از سه سال، فعالیتش را از سر گرفت. کارزار رئیسی استفاده از توییتر را نیز برای تبلیغ آغاز کرد، در حالی که نهاد تحت نظر وی (او در دوران کارزارها نیزهمچنان رئیس قوه قضاییه است و استعفا نداده) فلیترینگ را اعمال می‌کند.  

رئیس قوه قضاییه طبعا پیش از فعالیت مجدد تلگرامی یا توییتری، اول باید فیلترینگ و ممنوعیت‌های آن را برای عموم رفع می‌کرد که چنین اتفاقی نیفتاد. البته کارزار رئیسی ورود وی به توییتر را تکذیب کرده است، در حالی که علی نادری، مدیرکل روابط عمومی قوه قضاییه، با بازتوییت صفحه سیدابراهیم رئیسی خبر از ورود او به توییتر داده بود.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

سعید جلیلی بعد از نامزد شدنش، از فیلتر شدن توییتر انتقاد می‌کند، در حالی که جناح و حزب سیاسی حامی او همیشه شبکه‌های مجازی را عامل «صهیونیزم» و استکبار معرفی کرده‌اند. ظاهرا بعد از رواج سانسور در توییتر، این شبکه «خودی» شده است. 

در فضای رسمی، حرف آخر در تبلیغات بیعت ۱۴۰۰ را تلویزیون دولتی با پخش مناظره‌ها می‌زند. اما در حوزه تحلیل و انعکاس صدای مردمی که در داخل صدایی ندارند، تلویزیون‌های ماهواره‌ای و شبکه‌های اجتماعی حرف آخر را خواهند زد. تلویزیون جمهوری اسلامی ایران ظرفیت شنیدن زنده مردم عادی یا دیدگاه‌های متقابل را در مورد تحریم یا مشارکت، سیاست‌های مورد اختلاف و رد صلاحیت‌ها ندارد. 

روتوش چهره برای اهل هنر و فرهنگ

در شرایطی که بحث از سیاست‌ها و برنامه‌ها در جریان نیست و نامزدها تنها قادرند وعده توخالی بدهند، باید به سراغ چهره‌های مشهور و معروف مشاطه‌گر و رانت‌خوار بروند تا رای جمع کنند. دیدار ابراهیم رئیسی با جمعی از سینماگران قبل از ثبت‌نام، هدفی غیر از تعدیل چهره زشت او به عنوان یکی از اعضای هیئت مرگ نداشت. آن سینماگرانی که امروز به رانت‌خواران دستگاه‌های دولتی تبدیل شده‌اند و برای اهداف تبلیغاتی آنها فیلم می‌سازند، برای چرخش زندگی خود نه تنها با ابراهیم رئیسی، بلکه با شیطان هم فالوده و قهوه می‌خورند، چه برسد به افطاری با منابع عمومی. مشکل اینجاست که به قول حکمای پارسی‌زبان، کوری نمی‌تواند عصاکش کوری دگر شود. 

عید اطلاع‌نارسانی و مواضع خارق عادت و انکار

زمان بیعت که می‌رسد، علی لاریجانی هیچ نقشی در ساخت برنامه هویت نداشته (کلاب‌هاوس) با آنکه رئیس تلویزیون دولتی بوده است، احمدی‌نژاد نقشی در سرکوب‌های سال ۱۳۸۸ نداشته (مجموعه ویدیویی گزارش جمهور) و تا زمانی که «بابا»ی فائزه هاشمی زنده بوده، در کشور انتخابات برگزار می‌شده و بعد از او دیگر انتخابات معنا ندارد (ایندیپندنت فارسی)، و جهانگیری بعد از هشت سال قرار داشتن در پست معاونت رئیس دولت، از تلویزیون دولتی انتقاد می‌کند و برای کودکان فقیر اشک می‌ریزد.

کسانی که بیعت‌های جمهوری اسلامی ایران را جدی نمی‌گیرند، به این مواضع خارق عادت بی‌توجه می‌مانند. بیعت‌ها نقشی در دمکراتیزاسیون ندارند، اما تبلیغات آن‌ها نظام و مقامات آن را عریان می‌سازند. 

تبلیغات دولتی غیر‌اسلامی

زمان بیعت‌ها که فرا می‌رسد، بوق‌های تبلیغاتی رژیم به یاد ایران و همبستگی ملی می‌افتند؛ موضوعاتی که نه تنها هیچ ربطی به اسلام و اسلامگرایی ندارند، بلکه در گذشته تا حد ارتداد نیز بدان‌ها برچسب زده شده است. دیوارنگاره میدان ولی عصر تهران که از تریبون‌های سپاه است، این دو موضوع را به شعار خود در خرداد ۱۴۰۰ تبدیل کرد. تبلیغات جناحی که عملا مقدرات کشور و منابع آن را در اختیار دارد، همان رنگ و بوی تبلیغات مد نظر نظام را دارد. این جناح و حکومت عملا یکی هستند و می‌توان نام ترکیبی «جنامتی» را به تبلیغات آنها داد.

آنچه در سخنان نامزدها، و تبلیغات دولتی و شبه‌دولتی وجود ندارد

سه دسته موضوعات که در هر انتخابات ملی باید مطرح شوند، در بیعت ۱۴۰۰ غایبند و همین‌ها نشان می‌دهند که ما با انتخابات به معنای دقیق کلمه در ایران مواجه نیستیم. ساعت‌ها وقت رادیو و تلویزیون که با منابع عمومی اداره می‌شوند، در اختیار نامزدها قرار می‌گیرد تا از مسایل کلیدی و جدی سخن نگویند:

۱- عرضه چشم‌اندازهایی برای آینده. به علت آینده نداشتن نظام جمهوری اسلامی ایران، وفاداران به آن نمی‌توانند برای کشور نیز آینده‌ای عرضه کنند. آینده‌ای که آنها عرضه می‌کنند، تسلط بر دنیایی ویران است؛ همان که در چند دهه اخیر در عراق و لبنان و سوریه و یمن به بار آورده‌اند.

۲- طرح و برنامه‌های نامزدها برای خدمات و حوزه‌های کلیدی مثل آموزش، بهداشت،اشتغال، شبکه‌های اطلاع‌رسانی، محیط زیست، و ارتقای شغلی اقشار کم‌بهره از منابع ملی مثل زنان، در سخنان و تبلیغات نامزدها به چشم نمی‌خورد. آن‌ها می‌دانند که اولا در این حوزه‌ها حرفی غیر از اسلامی‌سازی بیشتر ندارند، و اگر هم حرفی داشته باشند نمی‌توانند بزنند، و اگر بزنند هم قابل اجرا نیست. 

۳- در سخنان و تبلیغات نامزدها سخنی از سیاست‌های کلان ملی در حوزه سیاست خارجی، عدالت قضایی، مشارکت عمومی، کوچک‌سازی و قبراق‌سازی دولت، و توسعه پایدار، همه‌جانبه و متوازن، نیست. نامزدها در این حوزه‌ها حرفی نمی‌زنند، چون این سیاست‌ها از سوی رهبر مادام‌العمر تعیین می‌شود و مقامات در هر رده‌ای، نمی‌توانند آن‌ها را تغییر دهند. 

راهبردهای تبلیغاتی دو جناح

جناح ولایتگرا در همه تبلیغات خود مشکلات جامعه را بر گردن جناح مقابل خود می‌اندازد و از آن‌ها تحت عنوان «بانیان وضع موجود» یاد می‌کند. در مقابل، جناح اصلاح‌طلب طرف مقابل خود را «مانع تغییر وضع موجود» معرفی می‌کند. دو طرف در نفی وضع موجود که محصول عمل هر دو است و رفع مسئولیت از خود، همصدایند: یک طرف به دلیل دست‌بسته بودنش، و طرف دیگر به علت در اختیار نداشتن همه مناصب. طبیعی است که مخاطبان این تبلیغات، اصلاح‌طلبان را بیکاره‌های مدعی و جاه‌طلب، و اصولگرایان را اقتدارگرایان و تمامیت‌خواهان پراشتها خواهند دید. این راهبرد تبلیغاتی برای آنانی که در قدرت سهمی و منفعتی ندارند، ضدتبلیغ است.

در شرایطی که این تبلیغات تاثیر چندانی ندارد، نامزدها و بوق‌های تبلیغاتی نظام باید به سراغ خویشاوندان نامزدها بروند تا از مهربانی و دل‌رحمی و غم‌خواری و صفای آن‌ها سخن بگویند. دادن وقت به خویشاوندان برای گفت‌وگو در برنامه‌های خبری، ناشی از علم به ناکارآمدی انواع رسمی‌تر تبلیغ است. این نوع غیررسمی نیز کار نمی‌کند، چون مردم ایران می‌دانند که هیچ ماست‌بندی نمی‌گوید ماستش ترش است.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه